loading...
پایگاه آموزشی تفریحی کمپنا
میلاد بازدید : 707 جمعه 27 تیر 1393 نظرات (0)

کتاب همسرداری (فصل اول وظایف زنان)

این کتاب توسط اقای ابراهیم امینی نوشته شده است!
موضوعش زناشویی هستش

پیشگفتار

بسم الله الرحمن الرحیم
هر پسر و دختری که به سن رشد و بلوغ می‌رسند بزرگترین‌آرزویشان اینست که ازدواج کنند،با تاسیس زندگی مشترک زناشویی،استقلال و آزادی بیشتری بدست آورند،یار و مونس مهربان و محرم رازی‌داشته باشند.آغاز زندگی سعادتمندانه خویش را از زمان ازدواج حساب‌می‌کنند و برایش جشن می‌گیرند.زن برای مرد آفریده شده و مرد برای زن،و مانند مغناطیسی یکدیگر را جذب می‌کنند.زناشویی و تاسیس زندگی‌مشترک خانوادگی یک خواسته طبیعی است که غرائزش در وجود انسانهانهاده شده است.و این خود یکی از نعمتهای بزرگ الهی است.راستی به‌غیر از کانون گرم خانوادگی کجا را سراغ دارید که برای جوانان پناهگاه‌مطمئنی باشد؟علاقه به خانواده است که جوانان را از افکار پراکنده واضطرابهای درونی نجات می‌دهد.در آنجاست که می‌توانند یار و مونس‌با وفا و مهربانی پیدا کنند که در شدائد و گرفتاریها یار و غمگسارشان‌باشد.پیمان مقدس زناشویی رشته‌ای است آسمانی که دلها را بهم پیوندمی‌زند،دلهای پریشان را آرامش می‌دهد افکار پراکنده را به یک هدف متوجه می‌سازد.خانه،جایگاه عشق و محبت،کانون انس و مودت وبهترین آسایشگاه است.
خداوند بزرگ در قرآن مجید از این نعمت‌بزرگ یاد کرده‌می‌فرماید:
یکی از آیات خدا اینست که از خود شما برایتان همسران آفرید تابا آنها انس بگیرید و آرامش خاطر پیدا کنید،و در میانتان دوستی ومهربانی افکند.و در این موضوع برای اندیشمندان آیات و نشانه‌هایی‌است. (سوره روم آیه 21)
پیغمبر اسلام فرمود:مردی که زن نداشته باشد مسکین و بیچاره‌است،گر چه ثروتمند باشد. و زنی که شوهر نداشته باشد مسکین و بیچاره‌است گر چه ثروتمند باشد. (مجمع الزوائد ج 4 ص 252.)
حضرت صادق علیه السلام از مردی پرسید:همسر داری؟عرض‌کرد:نه.فرمود:
دوست ندارم یک شب بی‌همسر بمانم گر چه مالک تمام دنیا باشم. (بحار الانوار ج 103 ص 217.)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:بنائی در اسلام پایه گذاری‌نشده که نزد خدا محبوبتر و عزیزتر از ازدواج باشد. (بحار ج 103 ص 222.)
آری خدای مهربان یک چنین نعمت گرانبهایی را به بشر عطا کرده‌است لیکن افسوس و صد افسوس که از این نعمت‌بزرگ قدردانی نمی‌کند و چه بسا،بواسطه نادانی و خودخواهی، همین کانون مهر و مودت‌را به صورت یک زندان تاریک بلکه جهنم سوزانی تبدیل می‌سازد. در اثرجهالت و نادانی بشر است که محیط نورانی و با صفای خانواده به صورت‌زندان دردناکی تبدیل می‌شود که اعضاء خانواده ناچارند تا آخر عمر در آن‌زندان تاریک بسر برند یا پیمان مقدس زناشویی را متلاشی سازند.
آری اگر زن و شوهر به وظیفه خویش آشنا باشند و عمل کنندمحیط خانه مانند بهشت‌برین با صفا و نورانی می‌گردد.و اگر اختلاف وکشمکشهای خانوادگی به میان آمد محیط خانه به صورت یک زندان‌حقیقی تبدیل خواهد شد.
اختلافات خانوادگی علل و عوامل مختلفی دارد.از قبیل عوامل‌اقتصادی،تربیت‌خانوادگی زن یا شوهر،محیط زندگی،دخالتهای بیجای‌پدر و مادر زن و شوهر یا سایر بستگان آنها.و دهها چیز دیگر.
لیکن به عقیده نگارنده،مهمترین عامل ناسازگاری و اختلافات‌داخلی،آشنا نبودن زن و شوهر به وظائف زناشویی و عدم آمادگی برای‌زندگی مشترک خانوادگی است،برای تصدی هر مقام و انجام هر کاری،تخصص و آمادگی یک شرط اساسی محسوب می‌شود.و کسی که‌اطلاعات کافی و آمادگی قبلی نداشته باشد نمی‌تواند کاری را بخوبی‌انجام دهد.بهمین جهت،برای تصدی هر مقامی کلاسهای کارآموزی‌تاسیس می‌شود.
برای ازدواج و تاسیس زندگی مشترک خانوادگی نیز تخصص وآمادگی و اطلاعات کافی لازم است.پسر باید از طرز تفکر همسرش وخواسته‌های درونی او و مشکلات زناشوئی و راه علاج آنها و آداب معاشرت اطلاعات کافی داشته باشد.باید توجه داشته باشد که زن گرفتن‌به معنای جنس خریدن یا کلفت گرفتن نیست،بلکه به معنای پیمان وفا وصداقت و محبت و همکاری و شرکت در زندگی مشترک خانوادگی است.
زن نیز باید به طرز تفکر شوهرش و خواسته‌های درونی او توجه‌داشته باشد و بداند که شوهر کردن به معنای نوکر گرفتن و تامین بدون قیدو شرط خواسته‌ها و آرزوهای درونی نیست. بلکه پیمان همکاری وتشریک مساعی است.و برای رسیدن به این هدف مقدس،گذشت وفداکاری و همکاری و تفاهم لازم است.
با اینکه سرنوشت پسر و دختر با ازدواج روشن می‌شود واطلاعات لازم و آمادگی اخلاقی برایش ضروری است متاسفانه اجتماع مانسبت‌به این موضوع حیاتی غفلت دارد.
نسبت‌به جهاز و مهر و زیبائی و شخصیت پدر و مادر کاملا عنایت‌دارند.لیکن آمادگی برای زنداری و شوهرداری و تاسیس زندگی مشترک‌خانوادگی را اصلا شرط نمی‌دانند.
دختر را به خانه بخت می‌فرستند با اینکه شوهرداری و کدبانوگری‌را نیاموخته است.پسر را زن می‌دهند با اینکه از زنداری و سرپرستی‌خانواده اطلاع ندارد.
دو نوجوان بی‌اطلاع و کم تجربه وارد زندگی نوین می‌شوند.بدین‌جهت صدها مشکل بوجود می‌آید.اختلافات و ناسازگاریها و قهر ودعواها شروع می‌شود.دخالت پدر و مادرها هم چون از روی عقل و تدبیرنیست،نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند بلکه اختلافات را عمیق‌تر وریشه‌دارتر می‌سازد.دوران اول ازدواج یک دوران پر آشوب و بحرانی است.بسیاری از زندگیها در همین دوران بواسطه طلاق متلاشی می‌گردد.
بعضی از آنها هم با حفظ ازدواج،تا آخر عمر به کشمکش و زورآزمایی‌ادامه می‌دهند و عذاب در این زندان اختیاری را بر طلاق مقدم می‌دارند.
بعضی از خانواده‌ها هم پس از مدتی،کوتاه یا دراز،با اخلاق و رفتاریکدیگر آشنا می‌شوند و آسایش و آرامش نسبی پیدا می‌کنند.
ای کاش برای پسران و دخترانی که در صدد ازدواج بودندکلاسهایی به عنوان آموزش ازدواج تاسیس می‌شد و بعد از اینکه یک‌دوره راهنمایی می‌دیدند و برای زندگی مشترک خانوادگی آماده می‌شدند وبرگ صلاحیت‌برایشان صادر می‌شد اقدام به ازدواج می‌کردند. (به امیدآنروز انشاء اله) .
نگارنده چون بدین نیاز اجتماعی توجه داشته و ضرورت آن رااحساس نموده کتاب حاضر را نگاشته است.در این کتاب مشکلات‌زناشویی مورد بررسی قرار گرفته و با استفاده از قرآن شریف و احادیث‌پیغمبر و ائمه علیهم السلام و گاهی با استفاده از آمار عمومی و تجربه‌های‌شخصی،تذکراتی داده شده و راهنماییهای لازم بعمل آمده است.
نگارنده مدعی نیست که با خواندن این کتاب تمام مشکلات‌خانوادگی حل و فصل خواهد شد.زیرا عوامل دیگری نیز بدون شک‌دخالت دارند.لیکن امیدوار است که خواندن این کتاب و بکار بستن آن،در حل بسیاری از مشکلات به خانواده‌ها کمک کند.از دانشمندان وخیرخواهان ملت انتظار می‌رود که ضرورت این موضوع را دریابند و بااقدامات جدی و مؤثر خانواده‌ها را از پریشانی و بدبختی نجات دهند (به‌امید آن روز) . در این کتاب وظائف هر یک از زن و مرد بطور جداگانه موردبررسی قرار گرفته و کتاب به دو بخش تقسیم شده است: بخش اول،وظیفه‌زن نسبت‌به شوهرش.بخش دوم،وظیفه مرد نسبت‌به همسرش.لیکن لازم‌است که زن و شوهر هر دو بخش را بخوانند تا به وظائف مشترک آشناشوند و بینایی بهتری پیدا کنند.وقتی یکی از دو بخش کتاب را می‌خوانیدممکن است‌خیال کنید که از یک طرف جانبداری شده و وظیفه دیگری‌مورد غفلت واقع شده است،لیکن چنین نیست،وقتی بخش دیگر رابخوانید تصدیق خواهید کرد که تعصبی در کار نبوده و بیطرفانه قضاوت‌شده است.

قم،حوزه علمیه ابراهیم امینی
تیر ماه 1354

 

 

 

 

 

 

 

هدف ازدواج
ازدواج برای انسان یک نیاز طبیعی است و فوائد مهمی را در بردارد که اهم آنها عبارت است از:
1- نجات از سرگردانی و بی‌پناهی و تشکیل خانواده
دختر وپسری که ازدواج نکرده‌اند بمنزله کبوترانی بی‌آشیانه هستند،که بوسیله‌ازدواج خانه و آشیانه و پناهگاه می‌یابند.شریک در زندگی و مونس ومحرم راز و غمخوار و مدافع و کمک بدست می‌آورند.
2- ارضای غریزه جنسی
غریزه جنسی در وجود انسان غریزه‌بسیار نیرومند و ارزنده‌ای است. و بهمین جهت نیاز دارد به وجود همسری‌که در یک محیط امن و آرامش،در مواقع احتیاج،از وجودش بهره بگیردو لذت ببرد.تامین صحیح خواسته‌های غریزه جنسی یک نیاز طبیعی است‌که باید اجابت‌شود و الا ممکن است پی‌آمدهای بد روانی و جسمانی واجتماعی داشته باشد.کسانیکه از ازدواج امتناع می‌ورزند غالبا به‌بیماریهای روانی و جسمانی مبتلا می‌گردند.
3- تولید و تکثیر نسل،بوسیله ازدواج انسان فرزند پیدا میکند
وجود فرزند ثمره ازدواج و باعث تحکیم بنیاد خانواده و آرامش و دلگرمی‌زن و شوهر میباشد. و بهمین جهت در قرآن و احادیث نسبت‌به ازدواج تاکیدات‌فراوانی بعمل آمده است.از باب نمونه:خدا در قرآن می‌فرماید:و از آیات‌خدا اینست که برای شما همسرانی را آفرید تا با آنها انس بگیرید (سوره روم آیه 21.) رسول‌خدا صلی الله علیه و آله فرمود:در اسلام بنائی بر پا نشده که بهتر از تزویج‌باشد. (وسائل الشیعه ج 14 ص 3.)
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:تزویج کنید که سنت رسول‌خداست.پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرمود:هر کسی می‌خواهد از سنت‌من پیروی کند باید ازدواج نماید.بوسیله ازدواج فرزند بیاورید (و تعدادمسلمانها را زیاده گردانید) که من در قیامت‌با کثرت شما به امتهای دیگرمباهات و افتخار می‌کنم. (وسائل الشیعه ج 14 ص 3.)
امام رضا علیه السلام فرمود:هیچکس فائده‌ای بدست نیاورد که‌بهتر از همسر شایسته باشد. همسری که وقتی به او نگاه می‌کند شادمانش‌میگرداند و در غیاب او نفس خودش و مال او را نگهداری مینماید. (وسائل الشیعه ج 14 ص 23)
مطالب مذکور آثار و منافع دنیوی و حیوانی ازدواج بود،که‌حیوانات نیز برخی از آنها را دارند این قبیل امور را نمی‌توان هدف اصلی‌ازدواج انسان باعتبار اینکه انسان است،محسوب داشت. انسان در این‌جهان نیامده تا مدتی بخورد و بیاشامد و بخوابد و شهوترانی و لذتجوئی‌کند آنگاه بمیرد و نابود شود.مقام انسان عالی‌تر از اینهاست.انسان آمده تا با علم و عمل و اخلاق نیک نفس خویش را پرورش دهد و در راه کمال وصراط مستقیم انسانیت‌سیر و صعود کند تا به مقام خوب پروردگار جهان‌نائل گردد.انسان موجودی است عالی که با تهذیب و تزکیه نفس و اجتناب‌از بدیها و پرورش فضائل و مکارم اخلاق و انجام کارهای نیک،می‌تواندبه مقام شامخی نائل گردد که فرشتگان بدان مقام راه ندارند.انسان‌موجودی است جاودانه و در این جهان آمده تا با راهنمائیهای پیامبران وبکار بستن قوانین و برنامه‌های دین،سعادت دنیا و آخرت خویش را تامین‌کند و در جهان آخرت،در جوار حق،در خوشی و آسایش تا ابد زندگی‌کند.
بنابراین هدف اصلی ازدواج انسان را در این برنامه باید جستجوکرد.هدف ازدواج یک انسان دیندار باید این باشد که با تعاون و همکاری‌همسرش بتواند نفس خویش را از گناهان و بدیها و اخلاق زشت تهذیب‌نماید و با عمل صالح و اخلاق نیک پرورش دهد تا به مقام شامخ انسانیت‌و تقرب به خدا نائل گردد.و همسر شایسته و خوب و موافق برای رسیدن‌به چنین هدف مهمی ضرورت دارد.
دو انسان مؤمن که با ازدواج تشکیل خانواده میدهند،از انس ومحبت و آرامش و کامیابیهای مشروع جنسی برخوردار میشوند،و درنتیجه از انحراف و تمتعات غیر مشروع و راه یافتن به مراکز فساد واعتیادهای خطرناک و ولگردیها و شب نشینیهای خانمانسوز محفوظ و درامان خواهند بود.و بهمین جهت پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام‌نسبت‌به ازدواج بسیار تاکید نموده‌اند.رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:هر کس که ازدواج کند نصف دینش را حفظ نموده است. (وسائل الشیعة ج 14 ص 5)
امام صادق علیه السلام فرمود:دو رکعت نمازی را که افراد متاهل‌بخوانند،از هفتاد رکعت نمازی که افراد غیر متاهل بخوانند افضل‌میباشد. (وسائل الشیعة ج 14 ص 6)
وجود همسر دیندار و موافق (چه زن چه مرد) در امکان انجام‌وظیفه و عمل به واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات،وتخلق به اخلاق نیک و اجتناب از اخلاق زشت،نقش بسیار مهمی را ایفامیکند.اگر زن و شوهر هر دو دیندار و در طریق پرورش و تزکیه نفس‌باشند،در پیمودن این راه دشوار نه تنها مانع نخواهند بود بلکه تعاون وتشویق خواهند داشت.مگر یک نفر مجاهد فی سبیل الله بدون تایید وتوافق همسرش می‌تواند در میدان جهاد خوب بجنگد و حماسه آفرینی کند؟
مگر انسان،بدون توافق همسرش می‌تواند در کسب و کار و تحصیل اموال‌همه جهات شرعی و اخلاقی را رعایت کند،حقوق واجب مالی را بپردازد،از اسراف و تبذیر اجتناب نماید،و مازاد مخارج ضروری خویش را درامور خیریه انفاق کند؟
همسر دیندار و مؤمن همسرش را بخوبی و صلاح دعوت میکند وهمسر لاابالی و بد اخلاق همسرش را به فساد و بد اخلاقی میکشد و ازهدف مقدس انسانیت دور میگرداند.و بهمین جهت‌به مرد و زن سفارش‌شده که بهنگام ازدواج موضوع ایمان و دینداری و اخلاق را شرط اساسی‌محسوب بدارند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:خداوند عز و جل فرموده‌است وقتی اراده کنم که تمام خوبیهای دنیا و آخرت را برای شخص‌مسلمانی جمع کنم به او قلبی خاشع و زبانی ذاکر و بدنی که بر بلاها صابرباشد عطا میکنم.و همسر مؤمنی به او میدهم که هر گاه باو نگاه کندخوشنودش سازد و در غیاب،حافظ نفس خویش و مال او باشد. (وسائل الشیعة ج 14 ص 23)
شخصی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد:
همسری دارم که بهنگام ورود به خانه باستقبالم می‌آید و بهنگام خروج‌بدرقه‌ام میکند. هنگامی که مرا اندوهناک یافت در تسلیت من میگوید:اگردرباره رزق و روزی می‌اندیشی غصه نخور که خدا ضامن روزی است.واگر در امور آخرت می‌اندیشی خدا اندیشه و اهتمام ترا زیاده گرداند.پس‌رسول خدا فرمود:خدای را در این جهان عمال و کارگزارانی است و این‌زن از عمال خدا میباشد.چنین همسری نصف اجر یک شهید را خواهدداشت. (وسائل الشیعة ج 14 ص 17)
امیر المؤمنین علیه السلام نیز چنین هدف بزرگی را در نظر داشته‌که درباره حضرت زهرا علیها السلام فرمود:بهترین کمک است در راه‌اطاعت‌خدا.در تاریخ چنین آمده که رسول خدا صلی الله علیه و آله روزبعد از عروسی حضرت علی و حضرت زهرا برای تبریک و احوالپرسی، به منزل آنها تشریف فرما شد.از حضرت علی علیه السلام پرسید:همسرت‌را چگونه یافتی؟ گفت:زهرا را بهترین کمک برای اطاعت‌خدا یافتم.
آنگاه از حضرت زهرا پرسید:شوهرت را چگونه یافتی؟گفت:بهترین شوهر است. (بحار الانوار ج 43 ص 117)
امیر المؤمنین علیه السلام در این جمله کوتاه هم بانوی شایسته ونمونه اسلام را معرفی نمود،هم هدف اساسی و اصلی ازدواج را بیان کرد.

 

...................................................................................................................................................

 

بخش اول: وظایف بانوان

 

 

 

شوهرداری

شوهرداری یعنی مواظبت و نگهداری شوهر.شوهرداری کار سهل‌و آسانی نیست که از هر زن بی‌لیاقت و نادانی ساخته باشد،بلکه کاردانی وذوق و سلیقه و زیرکی مخصوص لازم دارد، زنیکه بخواهد شوهرداری کندباید دل او را بدست آورد،اسباب رضایت‌خاطرش را فراهم سازد.مواظب‌اخلاق و رفتارش باشد،به کارهای نیک تشویقش کند،از کارهای بدنگهداریش کند،مواظب بهداشت و حفظ الصحه و تغذیه او باشد.سعی کنداو را به صورت یک شوهر آبرومند و محبوب و مهربان در آورد تا برای‌خانواده‌اش بهترین سرپرست و برای فرزندانش بهترین پدر و مربی باشد.
خداوند حکیم قدرت فوق العاده‌ای به زن عطا فرموده است.
سعادت و خوشبختی خانواده در دست اوست،بدبختی خانواده نیزدر دست اوست.
زن میتواند خانه را به صورت بهشت‌برین در آورد،و میتواند به‌صورت جهنم سوزانی تبدیلش سازد،میتواند شوهرش را به اوج ترقی‌برساند و میتواند به خاک سیاهش بنشاند.زن اگر به فن شوهرداری آشناباشد و وظائفی را که خدا برایش مقرر فرموده انجام دهد میتواند از یک‌مرد عادی بلکه از یک مرد بی‌عرضه و بی‌لیاقت‌یک شوهر لائق و آبرومندبسازد. یکی از دانشمندان مینویسد:زن قدرت عجیبی دارد،مثل قضا وقدر است،هر چه بخواهد همانست. (در آغوش خوشبختی ص 142)
اسمایلز میگوید:اگر زن با تقوی و خوش خلق و کدبانویی در خانه‌محقر و فقیری باشد آن خانه را محل آسایش و فضیلت و خوشبختی‌میسازد.
ناپلئون میگوید:اگر میخواهید اندازه تمدن و پیشرفت ملتی رابدانید به زنان آن ملت‌بنگرید.
بالزاک میگوید:خانه بی‌زن عفیف،قبرستان است.
شوهرداری به قدری در نظر اسلام اهمیت داشته که آنرا در ردیف‌جهاد در راه خدا قرار داده، حضرت علی (ع) میفرماید:جهاد زن باین‌است که خوب شوهرداری کند. (بحار الانوار ج 103 ص 252.) با توجه باینکه جهاد در راه خدا برای‌ترقی و عظمت اسلام و دفاع از کشورهای اسلامی و اجرای عدالت‌اجتماعی بزرگترین عبادت است ارزش شوهرداری معلوم میشود.
رسول خدا (ص) فرمود:هر زنیکه بمیرد در حالیکه شوهرش‌راضی باشد داخل بهشت میشود. (محجة البیضاء ج 2 ص 70.)
رسول خدا (ص) فرمود:زن نمیتواند حق خدا را ادا کند مگر اینکه‌حق شوهرش را ادا کند (مستدرک ج 2 ص 552.)

 

 

 

محبت

همه مردم تشنه دوستی و محبتند.دوست دارند محبوب دیگران‌باشند.دل انسان به محبت زنده است.کسیکه بداند محبوب کسی نیست‌خودش را بیکس و تنها میشمارد.همیشه پژمرده و افسرده است.خانم‌محترم،شوهر شما نیز از این احساس غریزی خالی نیست.او هم تشنه‌عشق و محبت است.قبلا از محبتهای بی‌شائبه پدر و مادر برخوردار بوداما از آنهنگام که پیمان زناشویی بستید خودش را در اختیار تو قرار داد.
انتظار دارد محبتهای آنها را جبران کنی و از صمیم قلب دوستش بداری.
رشته دوستی را از همه بریده و به تو پیوند کرده انتظار دارد تو تنها،باندازه‌همه دوستش بداری.شب و روز برای آسایش و رفاه تو زحمت میکشد وحاصل دسترنج‌خویش را در طبق اخلاص نهاده تقدیم تو میکند.شریک‌زندگی و مونس دائمی و غمخوار واقعی تو است.حتی از پدر و مادرت‌بیشتر به سعادت و خوشی تو عنایت دارد.قدرش را بدان و از صمیم قلب‌دوستش بدار.اگر او را دوست‌بداری او هم بتو علاقه‌مند خواهد شد.زیرامحبت‌یک پیوند دو طرفی است و دل به دل راه دارد.مهربانی و اظهارمحبت واقعا اعجاز میکند.یک پسر بیست‌ساله شهرستانی که برای درس‌خواندن به تهران آمده بود عاشق صاحب خانه که بیوه 39 ساله‌ای بود شد.
زیرا این زن با مهربانیهای خود جای مادر را در قلب او گرفته بود و خلاءدوری از مادر را پر کرده بود. (اطلاعات 20 اسفند 1348 شماره 13140.)
اگر محبت دو طرفه شد بنیان زناشویی استوار میشود و خطرجدایی برطرف میگردد.
مغرور مشو که شوهرم با یک نگاه دوستم داشت و عشق او همیشه‌پایدار خواهد ماند،زیرا عشقی که با یک نگاه بیاید دوامی نخواهد داشت.
اگر میخواهی عشق او پایدار بماند با رشته محبتهای دائمی آنرا نگهداری‌کن.اگر شوهرت را دوست‌بداری همیشه دلش شاداب و خرم است.درکسب و کار دلگرم و به زندگی علاقه‌مند است.و در همه کارها موفقیت‌خواهد داشت.اگر بداند محبوب واقعی همسرش میباشد حاضر است‌برای تامین سعادت و رفاه خانواده‌اش تا سر حد فداکاری کوشش کند،مردیکه کسری محبت نداشته باشد کمتر اتفاق میافتد به امراض روحی وضعف اعصاب مبتلا گردد.خانم گرامی اگر شوهرت بداند دوستش نداری‌از تو دلسرد میشود،به زندگی و کسب و کار بیعلاقه میگردد،به پریشانی وبیماریهای روانی گرفتار میشود،از خانه و زندگی فرار میکند،و در میدان‌زندگی سرگردان میگردد.ممکن است از ناچاری به مراکز فساد پناه ببرد.
پیش خود فکر میکند چرا زحمت‌بکشم و حاصل دسترنجم را بافرادی‌تقدیم کنم که دوستم ندارند.بهتر است دنبال عیاشی و خوشگذرانی بروم وبرای خودم دوستهای واقعی پیدا کنم.
خانم محترم رشته محبت را بگردن شوهرت بینداز و بدینوسیله‌بخانه و خانواده جلبش کن. ممکن است‌شوهرت را قلبا دوست‌بداری‌لیکن اظهار نکنی اما این مقدار کافی نیست.باید آنرا به زبان بیاوری بلکه‌باید از رفتار و گفتار و حرکاتت آثار عشق و علاقه نمایان باشد.چه مانع‌دارد گاه گاه بگویی:عزیزم واقعا ترا دوست دارم؟اگر از سفر آمد لباس نویا دسته گلی تقدیمش کنی و بگویی:خوب شد آمدی دلم برایت تنگ شده‌بود.وقتی در سفر است‌برایش نامه بنویس و از فراق و جدایی اظهار دلتنگی کن.اگر در محل کار شوهرت تلفن هست و در منزل نیز تلفن داریدگاهی بوسیله تلفن احوال پرسی کن اما نه زیاد.اگر از موقع معمول دیرتر به‌خانه آمد اظهار کن:در انتظار مقدمت‌بودم و از دیر آمدنت ناراحت‌شدم.
در غیاب او نزد دوستان و خویشان از او تعریف کن.بگو:واقعا چه‌شوهر خوبی دارم،دوستش دارم.اگر کسی خواست‌بدگویی کند دفاع کن،هر چه بیشتر اظهار عشق و علاقه کنی بیشتر به تو علاقه‌مند میشود.درنتیجه پیمان زناشویی شما استوارتر و خانواده خوشبخت‌تری خواهید بود.
شکسپیر میگوید:چیزیکه در زن قلب مرا تسخیر میکند مهربانی‌اوست نه روی زیبایش.من زنی را بیشتر دوست دارم که مهربانتر باشد.
خداوند بزرگ در قرآن شریف به محبت و علاقه‌ایکه در بین زن وشوهر وجود دارد اشاره فرموده آنرا یکی از آیات قدرت خویش شمرده‌میفرماید:
یکی از آیات خدا اینست که همسرانی برایتان آفریده تا بدانهاآرامش پیدا کنید و میان شما دوستی و مهربانی نهاد. (سوره روم:21.)
حضرت رضا علیه السلام فرمود:بعض زنها برای شوهرشان‌بهترین غنیمت هستند:زنانیکه به شوهرشان اظهار عشق و محبت کنند. (مستدرک ج 2 ص 532)
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:بهترین زنان شما،زنهایی‌هستند که دارای عشق و محبت‌باشند. (بحار ج 103 ص 235)
امام صادق علیه السلام فرمود:وقتی کسی را دوست داری باو خبر بده. (بحار ج 74 ص 181)

 

 

 

 

 

 

احترام شوهر

هر کسی به شخصیت‌خویش علاقه‌مند است.خودش را دوست‌دارد.دلش میخواهد دیگران به شخصیت او احترام بگذارند.هر کس‌شخصیت او را محترم بشمارد محبوبش واقع میشود.از توهین کنندگان‌متنفر است.خانم محترم حب ذات و علاقه به احترام یک امر غریزی است‌لیکن همه کس حاضر نیست احساس درونی شوهر شما را اشباع کند و به‌وی احترام بگذارد.در خارج منزل با صدها افراد گوناگون و بی‌ادب‌برخورد میکند و بسا اوقات مورد توهین قرار میگیرد.و به شخصیتش لطمه‌وارد میشود.از شما که یار و غمخوارش هستید انتظار دارد اقلا در خانه‌احترامش کنید و شخصیت تحقیر شده‌اش را زنده گردانید. بزرگداشت اوشما را کوچک نمیکند لیکن به او نیرو و توانایی می‌بخشد و برای کوشش‌و فعالیت آماده‌اش میگرداند.خانم گرامی به شوهرت سلام کن.همیشه بالفظ شما او را مخاطب قرار بده.موقع سخن گفتن کلامش را قطع نکن.
جلو پایش برخیز و به او احترام کن.با ادب حرف بزن.بر سرش داد نزن.
اگر با هم به مجلسی میروید او را مقدم بدار.او را با اسم صدا نزن بلکه بانام فامیل و لقب مخاطب قرار بده.در حضور دیگران از او تجلیل و تعریف‌کن.به فرزندانت‌سفارش کن از پدرشان احترام کنند.و اگر بی‌ادبی کردندتوبیخشان کن.در حضور مهمانها نیز احترامش بگذار و باندازه آنها بلکه‌زیادتر از او پذیرایی کن.مبادا در مجلس مهمانی وجود شوهرت را نادیده بگیری و تمام توجهت‌به مهمانها معطوف باشد.وقتی درب منزل را میزندسعی کن خودت درب را باز نموده با لب خندان و چهره باز به استقبالش‌بروی.آیا میدانی همین عمل کوچک چه اثر نیکویی در روح شوهرت‌خواهد گذاشت؟شاید در خارج منزل با دهها مشکل مواجه بوده و با روح‌پژمرده وارد منزل شود.استقبال کردن شما با لب خندان روح تازه‌ای درکالبد خسته او دمیده دلش را آرامش میدهد.ممکن است‌خانمها از این‌سخن تعجب نموده بگویند:چه پیشنهاد عجیبی!زن باستقبال شوهر برود وخوش آمد بگوید!شخص بیگانه و غریبی نیست تا احتیاجی باستقبال وخوش آمد داشته باشد.
تسقط الآداب بین الاحباب.البته این طرز تفکر از تربیت غلط ماپیدا شده،کی گفته که دوستان و خویشان لازم نیست ادب و احترام رارعایت کنند.مهمانی بمنزل شما وارد میشود از او استقبال میکنید،خوش آمد میگوئید،احترام میکنید،پذیرائی مینمائید.
و این عمل را یک رفتار عقلائی و یکی از اداب و رسوم زندگی‌میشمارید.البته چنین است،از مهمان باید احترام کرد لیکن از شماانصاف میخواهم مردی که از صبح تا شب برای تامین زندگی و رفاه وآسایش شما تلاش میکند،و در این راه با صدها مشکل روبرو شده،آنگاه‌حاصل دسترنج‌خویش را در طبق اخلاص نهاده درب خانه را میکوبد که‌برایگان در اختیار شما بگذارد،آیا ارزش آنرا ندارد که برای خوشنودی واحترام او تا درب خانه قدم رنجه فرمایید و با لب خندان یک خوش آمد گفته‌دلش را شاد گردانید؟
نگو:چون با هم مانوس و خصوصی هستیم انتظار احترام ندارد، بلکه از شما بیشتر از دیگران انتظار احترام دارد.اگر احترام نکردید وسکوت کرد دلیل آن نیست که توقع ندارد،بلکه برای رعایت‌شما ازخواسته درونی خویش صرف نظر نموده است.
خانم محترم،اگر به شوهرت احترام نمودی او هم در مقابل به شمااحترام خواهد گذاشت. رشته محبت در میانتان استوارتر و پیمان زناشویی‌با دوام‌تر خواهد شد.به خانه و زندگی و کسب و کار دلگرم میشود،ونتیجه‌اش عائد شما می‌گردد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:وظیفه زن این است که تادرب خانه به پیشواز شوهرش برود و به وی خوش آمد بگوید. (مستدرک ج 3 ص 551)
امام صادق علیه السلام فرمود:هر زنی که از شوهرش احترام کند وآزارش نرساند خوشبخت و سعادتمند خواهد بود. (بحار ج 103 ص 253)
پیغمبر اسلام فرمود:زن موظف است‌برای شوهرش طشت و حوله‌حاضر کند و دستهایش را بشوید. (مستدرک ج 2 ص 551)
مواظب باش به شوهرت توهین و بی‌ادبی نکنی،ناسزا نگوئی،دشنام ندهی،بی‌اعتنائی نکنی، بر سرش داد نزنی،نزد دیگران آبرویش رانریزی،با لقبهای زشت صدایش نزنی.اگر به او توهین کردی او نیز به توتوهین خواهد نمود.قلبا از هم مکدر میشوید،عقده روحی و کینه پیدامیکنید،صفا و محبت از میانتان برطرف میشود،دائما در حال نزاع وکشمکش خواهید بود.اگر به زندگی ادامه بدهید بطور یقین زندگی خوشی نخواهید داشت.کینه‌های روحی و عقده‌های روانی ممکن است تولید خطرکند و باعث جنایت‌شود.از داستانهای زیر عبرت بگیرید:
مرد 22 ساله‌ای بنام...همسر 19 ساله خود را به علت اینکه وی راخر کور خطاب کرده بود با 15 ضربه چاقو بقتل رسانید.وی در دادگاه‌گفت:یکسال پیش با...ازدواج کردم.در آغاز زندگی مرا شدیدا دوست‌میداشت.ولی بزودی تغییر رویه داد و بنای ناسازگاری را گذاشت.بر سرهر مساله کوچکی به من فحاشی میکرد و حتی مرا بخاطر اینکه یکی ازچشمهایم کمی چپ است خر کور»خطاب میکرد.در روز حادثه شوهرخود را خر کور خطاب میکند.او چنان خشمگین میشود که به جان‌همسرش افتاده او را با 15 ضربه چاقو از پای در میآورد. (اطلاعات 14 اردیبهشت 1351.شماره 13787)
مرد 71 ساله‌ای که زنش را کشته در علت قتل او میگوید:ناگهان‌رفتار...نسبت‌به من تغییر کرد.بی‌اعتنا شد.یک بار هم مرا پیرمرد غیرقابل تحمل صدا کرد.با این حرف نشان داد که دوستم ندارد.دچارسوءظن شدم و با دو ضربه تبر او را کشتم. (اطلاعات اول آذر ماه 1350 شماره 13652)

 

 

 

 

شکایت و درد دل

هیچکس نیست که ناراحتی و گرفتاری و درد دل نداشته باشد.
هر کسی دوست دارد غمخوار و محرم رازی پیدا کند،گرفتاریهای خویش‌را برایش شرح بدهد.حس ترحمش را تحریک نموده دلش را کباب کند.
و بدینوسیله غمی از دل خودش برداشته آرامش خاطری بدست آورد.لیکن هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد.برای درد دل نیز موقعیت مناسب لازم‌است.در هر جا و هر زمان و با هر شرایطی نباید شکایت را شروع کرد.
خانمهاییکه نادان و خودخواهند و از رموز معاشرت و آداب شوهرداری‌بی‌اطلاعند آنقدر ظرفیت و حوصله ندارند که مشکلات را تحمل نمایند ودرد دلها را تا موقع مناسب به تاخیر بیاندازند.هنگامی که شوهر بیچاره باتن خسته و اعصاب ناراحت وارد منزل میشود تا دمی بیاساید از همان‌ساعت اول با شکایتها و درد دلهای همسر نادانش مواجه میشود و از خانه وکاشانه بیزار میگردد:
مرا با این بچه‌های جوانمرگ شده رها کردی و رفتی،احمدجوانمرگ شده شیشه درب اتاق را شکست.منیژه با پروین دعوا کردند.ازسر و صدای بچه‌ها و مردم،ضعف اعصاب گرفتم،دیوانه شدم.تکلیف مرابا این بچه‌های شیطان معلوم کن.آخ از دست‌بهرام.جوان مرگ شده اصلادرس نمیخواند.امروز کارنامه‌اش را از مدرسه فرستادند چند نمره تک‌داشت.حیف از من که برای اینها زحمت میکشم.از صبح تا حال بقدری‌کار کردم که از حال و کار افتادم.کسی بفریادم نمیرسد.
این بچه‌ها هم که دست‌به سیاه و سفید نمیگذارند.کاش اصلا بچه‌نداشتم.راستی امروز خواهرت آمد اینجا.نمیدانم چرا با من سر دعواداشت،خیال میکرد ارث پدرش را خورده‌ام. امان از دست مادرت،رفته‌اینطرف و آنطرف پشت‌سرم بدگویی کرده.من از دست اینها به تنگ‌آمده‌ام.حیف از من که در یک چنین خانه‌ای زندگی میکنم.وای دستم راببین رفتم غذا بپزم کارد آشپزخانه دستم را برید.راستی دیروز رفتم مجلس‌عروسی سهراب.کاش اصلا نرفته بودم.آبرویم پاک رفت.خانم حسن آقا آمده بود با چه سر و وضع و لباسهایی!!خدا بخت و شانس بدهد.مردم‌چقدر زنهایشان را دوست دارند.چه لباسهایی برایش خریده بود.
اینها را میگویند شوهر.وقتی وارد مجلس شد همه باو احترام‌کردند.بله مردم فقط به لباس نگاه میکنند.آخر چی چی من از او کمتره که‌باید اینقدر افاده کند.بله بخت و اقبال داره شوهرش دوستش میداره،مثل‌تو نیست.من که دیگر نمیتوانم در خانه خراب شده برای تو و بچه‌هایت‌جان بکنم هر فکری داری بکن.
خانم محترم،این رسم شوهرداری نیست.تو خیال میکنی شوهرت‌برای تفریح و خوشگذرانی از خانه بیرون رفته است.برای کسب و کار وتهیه روزی خارج شده است.از صبح تا حال با صدها گرفتاری مواجه بوده‌که تو تاب تحمل یکی از آنها را نداری.از گرفتاریهای اداری یا کسبی اواطلاع نداری.نمیدانی با چه اشخاص بدجنس و حیله باز و موذی برخوردنموده و چه عقده‌هایی در روحش گذاشته‌اند.از روح پژمرده واعصاب‌خسته او خبر نداری.اکنون که از گرفتاریهای خارج فرار کرده و به خانه‌پناه آورده شاید دمی استراحت کند،به جای آنکه غمی از دلش بر داری‌هنوز نرسیده در شکایت و نق نق را باز میکنی.
آخر این بدبخت چکند که‌مرد شده،در خارج منزل با آن همه گرفتاریها مواجه است در خانه هم باشکایتها و ایرادها و بهانه‌جوئی‌های تو مواجه میشود.انصاف خوب است
قدری هم به فکر او باش.در این حال جز این چاره‌ای ندارد که یا داد وفریاد راه بیندازد تا از شکایتهای بیجا و زخم زبانهای تو نجات پیدا کند یااز خانه فرار کند و به یک قهوه‌خانه یا مهمانخانه یا سینما یا جای دیگرپناهنده شود.یا واله و سرگردان در خیابانها پرسه بزند. خانم گرامی،برای رضای خدا و برای حفظ شوهر و خانواده‌ات‌از این شکایتها و نق و نق‌های بیجا دست‌بردار،زیرک و دانا باش‌وقت‌شناس باش.اگر هم واقعا درد دل داری قدری صبر کن تا شوهرت‌استراحت کند،اعصابش راحت‌شود.آنگاه که سر حال آمد.و موقعیت‌مناسبی پیدا شد میتوانی مطالب لازم و ضروری را به عنوان مشورت نه‌اعتراض،با او در میان بگذاری و در صدد چاره جویی بر آیید.اما اگر به‌شوهر و خانواده‌ات علاقه داری از ذکر وقایع و حوادث جزئی و غیرضروری بهر حال خودداری کن.و با نق نق‌های دائمی اعصاب شوهرت راخسته نکن.بگذار به کار خود برسد.او هم به قدر کافی گرفتاری دارد.به‌داستان زیر توجه فرمایید:
خانمی به نام...میگوید:من از اول زن نق نقویی بودم.هر روزنق نق‌های من بیشتر و شدیدتر می‌شد.تا آنجا که پس از هشت‌سال زندگی‌مشترک با...چند جمله بود که تقریبا هر شب با اندکی تغییر بین ما رد وبدل می‌شد.آن هم از وقتی که شوهرم وارد خانه می‌شد تا وقتی شام بخوردو توی رختخواب برود:وای خسته شدم.پدرم در آمد.چرا؟از بس کارکردم.کارهای این خانه بی‌صاحب مانده هم که تمام نمی‌شود.هر طرفش رابگیری باز یک طرفش روی زمین است.
-آخر این کارهای تو چیست که تمام نمی‌شود؟
-آه چه میدانم همین کارهای لعنتی است.آب،جارو،ظرفشویی،رختشویی،غذا پختن،راست و ریس کردن اوضاع خانه،تر و خشک کردن‌بچه‌ها.
-عزیزم این کارها که تو میگویی همه جا هست توی همه خانه‌ها همه زنها این کارها را میکنند.تو چرا سر من منت میگذاری؟
-وای منت،چه منتی؟جانم به لب رسیده پدرم در آمده تو چه‌می‌فهمی؟همین میروی و پشت میز اداره می‌نشینی و پول میگیری و می‌آیی‌خانه.دیگر چه میدانی خانه چطور مرتب شده چطور نظافت‌شده؟
-ای وای خانم جان بس کن.
-خوب بله آقا حوصله شنیدنش را هم نداری.من پدرم در آمده‌مریض شده‌ام دارم می‌میرم.
-عزیزم مریض شده‌ای برو دکتر.
-با کدام پول؟
-ای ناشکر این همه پول از من میگیری باز هم...
-کدام پول،چه پولی؟همه‌اش خرج زندگیت میشود.آن هم چه‌زندگی همه‌اش پر از بدهکاری، قسطهای عقب افتاده.امروز مجبور شدم‌از کسبه سر محله نسیه کنم.
و بعد شوهر بیچاره‌ام وقتی از این همه نق نق جانش به لب می‌آمدلحاف را روی سرش می‌کشید و می‌خوابید.مادرم غالبا در جریان زندگی مابود و بارها مرا نصیحت میکرد که دست از این نق نق‌ها بردارم.و من گوش‌نمیدادم تا یک روز وقتی شوهرم سر کار رفته بود به من گفت:هر چه‌نصیحت کردم گوش ندادی حالا بکش که سزایت همین است.شوهرت...
من مثل دیوانه از جا پریدم.نه باور نمی‌کنم.
بسیار خوب حالا که باور نمی‌کنی تحقیق کن تا بدانی.تا ساعت‌دو بعد از ظهر که شوهرم...از سر کار بیاید خونم خونم را می‌خورد.وقتی‌آمد اول با عصبانیت‌بعدا با گریه موضوع را در میان گذاشتم.گفت:میدانی تو زندگی را برای من کوفت میکردی.هیچوقت فکر نمی‌کردی که من‌روزی دو سرویس کار میکنم تا چرخ زندگیمان بگردد.شب خسته و کوفته‌به خانه می‌آیم، حوصله نق نق ندارم،آن قدر خسته هستم که تو دیگر حق‌نداری با حرف زدن از کارهای خانه مرا از زندگی بیزار کنی.ولی تو این‌کار را میکردی و هنوز هم میکنی.واقعا مرا از زندگی بیزار کرده‌ای.گاهی‌فکر کرده‌ام که اگر صاحب بچه نبودیم بهتر بود از هم جدا شویم.از این‌جهت تصمیم گرفته‌ام در جایی آرامش پیدا کنم و پیدا کردم.
-من درست‌شش ماه زحمت کشیدم تا مجددا شوهرم را به زندگی‌علاقه‌مند کنم ولی این برایم تجربه‌ای شد که دیگر شوهرم را که در خارج‌به اندازه کافی خسته می‌شود در خانه با شرح ملال خودم خسته‌تر نکنم.
حالا فهمیده‌ام که خانه جای استراحت مرد است نه جای عذاب (مجله اطلاعات هفتگی شماره مخصوص نوروز سال 1352)
پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:هر زنیکه به وسیله زبان‌شوهرش را اذیت کند نمازها و سایر اعمالش قبول نمیشود،و لو هر روزروزه باشد و شبها را برای تهجد و عبادت برخیزد،و بنده‌هایی آزاد کند وثروتش را در راه خدا انفاق نماید.زنیکه بد زبان باشد و بدینوسیله‌شوهرش را بیازارد نخستین کسی است که داخل دوزخ میشود. (بحار ج 76 ص 363)
رسول خدا فرمود:هر زنیکه شوهرش را در دنیا اذیت کندحور العین به او میگویند:خدا ترا بکشد.شوهرت را اذیت نکن.این مرد ازشما نیست و لیاقت او را ندارید بزودی از شما مفارقت نموده به سوی مامیآید. (محجة البیضاء ج 2 ص 72)
نمیدانم منظور خانمها از این غرغرها چیست؟اگر میخواهند توجه‌شوهر را جلب نموده خودشان را محبوب و زحمتکش و خیرخواه جلوه‌دهند،مطمئن باشند که نتیجه معکوس خواهند گرفت.نه تنها محبوبیتی پیدانمیکنند بلکه مبغوض شوهر واقع خواهند شد.و اگر منظورشان اینست که‌اعصاب شوهرشان را ناراحت کنند تا از کار و زندگی سیر شود و به‌بیماریهای اعصاب مبتلا گردد و از خانه فرار کند و برای تخدیر اعصاب به‌اعتیادهای خطرناک گرفتار شود و به مراکز فساد قدم بگذارد و بالاخره‌دق کش شود البته بدانند که موفقیت و پیروزی آنها حتمی است.
خانم محترم،اگر به شوهر و زندگی علاقه داری از این رفتار زشت‌و غیر عقلائی دست‌بردار.آیا احتمال نمیدهی که شکایتهای بیجای توباعث قتل و جنایتی شود یا کانون خانوادگی شما را متلاشی سازد؟به‌داستان زیر توجه کن:
«وقتی...به خانه آمد همسرش در حالیکه دختر سه ساله‌اش را دربغل داشت‌به شوهرش گفت: دو نفر از همکاران او به منزل آمده ناسزاگفتند.مرد سخت ناراحت‌شد و در اثر جنون آنی چاقویش را در شکم‌فرزند خردسالش فرو کرد و به قتل رسید.مرد به چهار سال زندان محکوم‌شد. (اطلاعات 27 آبان 1350 شماره 13651) »
یک پزشک در دادگاه میگوید:«در تمام مدت زندگی ما،همسرم‌حتی یکبار رفتاری که شایسته یک زن خوب و کدبانو است نداشت.خانه‌ما همیشه نامرتب و درهم است.فریادها و بهانه‌جوئیها و دشنامهای زننده‌او مرا بستوه آورده است.آنگاه حاضر میشود با پرداخت پنجاه هزار تومان پول از شر او خلاص شود.و با خوشحالی میگوید راستش را بخواهید اگرتمام ثروت و حتی مدرک پزشکی‌ام را میخواست میدادم تا زودتر خلاص‌شوم.» (اطلاعات 13 دیماه 1350 شماره 13689)

 

 

 

 

 

خوش اخلاق باش

کسیکه خوش اخلاق باشد،با مردم خوشرفتاری کند،با لب خندان‌سخن بگوید،در مقابل حوادث و مشکلات بردبار باشد،محبوب همه است،دوستانش زیادند،همه دوست دارند با او معاشرت و رفت و آمد کنند،عزیزو محترم است،به ضعف اعصاب و بیماریهای روانی مبتلا نمیشود،برمشکلات و دشواریهای زندگی پیروز میگردد،از زندگی لذت میبرد،و برمعاشرانش خوش میگذرد.
امام صادق علیه السلام فرمود:«هیچ زندگانی گواراتر از خوش‌اخلاقی نیست.» (بحار ج 71 ص 389)
اما کسیکه بد اخلاق باشد،با صورت درهم کشیده با مردم ملاقات‌کند،در مقابل حوادث و ناملایمات داد و فریادش بلند شود،بیخود داد وقال راه بیندازد،تند خو و بد زبان باشد زندگی تلخ و ناگواری خواهدداشت،خودش همیشه ناراحت و معاشرینش در عذابند،مردم از او متنفر واز معاشرتش گریزانند،آب خوش از گلوی خودش و معاشرانش پائین‌نمیرود،خواب و خوراک درستی ندارد.برای انواع بیماریها مخصوصاضعف اعصاب کاملا آمادگی دارد،همیشه اوقاتش تلخ و آه و ناله‌اش بلند است،دوستانش کم‌اند،محبوب کسی نیست.
پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:«آدم بد اخلاق نفس خودش‌را در رنج و عذاب دائم قرار میدهد.» (بحار جلد 73 ص 298)
خوش اخلاقی برای همه لازم است مخصوصا برای زن و شوهرضرورت دارد،زیرا همیشه با هم هستند و ناچارند با هم زندگی کنند.
خانم محترم،اگر میخواهی به خودت و شوهر و بچه‌هایت‌خوش‌بگذرد اخلاقت را اصلاح کن، همیشه شاد و خندان باش،اوقات تلخی ودعوا نکن،خوش برخورد و شیرین زبان باش،با اخلاق خوش میتوانی‌خانه‌ات را بصورت بهشت‌برین درآوری،حیف نیست‌با بداخلاقی آنرا به‌صورت جهنم سوزانی تبدیل کنی و خودت و شوهر و فرزندانت در آن‌معذب باشید؟تو میتوانی فرشته رحمت‌باشی،محیط خانه را با صفا ونورانی گردانی،چرا آنرا به صورت زندان تاریکی در میآوری؟لب خندان وشیرین زبانی تو دل شوهر و فرزندانت را غرق سرور و شادمانی میگرداند،غم و اندوه را از دلشان بر طرف میسازد.آیا میدانی:بامداد که رزندانت‌به‌مدرسه یا سر کار میروند اگر با تبسم و گرمی از آنها بدرقه کنی چه تاثیرنیکوئی در روح و اعصابشان خواهی گذاشت.
اگر به زندگی و شوهرت علاقه داری بد اخلاقی نکن،زیرا اخلاق‌خوب بهترین پشتوانه پیمان زناشویی است.
اکثر طلاقها در اثر بد رفتاری زن و شوهر و عدم توافق اخلاقی پیدامیشود.آمار طلاقها این مطلب را تایید میکند.عدم توافق اخلاقی نخستین‌علت‌بروز اختلافات خانوادگی است.
به عنوان نمونه به آمار سالهای 47 و 48 و 49 اشاره میکنیم:«درسال 1347 از 16039 پرونده شکایت که به دادگاه خانواده رسیده است،12760 پرونده بر اساس عدم توافق اخلاقی بوده است.در سال 1348 ازمیان 16058 پرونده اختلافات زناشویی 11246 پرونده به عدم توافق‌میان زن و شوهر اختصاص داده شده است.یعنی با یک آمار خیلی ساده‌می‌بینیم که بیش از هفتاد درصد اختلافات زناشویی به واسطه عدم توافق‌اخلاقی بروز میکند. (اطلاعات 15 آذر 1350) »
خانم محترم،با خوش اخلاقی عشق و محبت‌شوهرت را جلب کن‌تا به زندگی و خانواده علاقه‌مند شود،با شوق و ذوق کار کند و اسباب رفاه‌شما را فراهم سازد،اگر خوش اخلاقی کردی دنبال شب نشینی و عیاشی‌نمی‌رود و زودتر به خانه میآید.
زنی به شورای داوری شکایت کرد که:«شوهرم همیشه ناهار و شام‌را بیرون خانه میخورد.
شوهر جواب داد:علت اینست که زنم اصلا سازگاری ندارد وبد اخلاق‌ترین زن دنیاست.
زن ناگهان خیز برداشت و در حضور اعضای داوری شوهرش راکتک زد. (اطلاعات 3 بهمن 1350) »
این خانم نادان خیال میکرد با شکایت و فحش و کتک میتوان‌شوهر را به خانه جلب کرد،در صورتی که یک راه عقلی و ساده داشت وآن خوشرفتاری و خوش اخلاقی بود.
زنی در شورای داوری گفت:شوهرم 15 ماه است که با من حرف‌نمیزند و مخارج ما را به وسیله مادرش می‌فرستد.
مرد در جواب گفت:چون از دست‌بد اخلاقیهای زنم بتنگ آمده‌بودم تصمیم گرفتم صحبت نکنم و مدت 15 ماه است‌باینکار ادامه‌میدهم. (اطلاعات سوم شهریور 1349) »
اکثر مشکلات زناشویی را با هوشیاری و اخلاق خوش میتوان حل‌کرد.اگر شوهرت کم محبت است،اگر به خانه و زندگی علاقه ندارد،اگردنبال عیاشی میرود،اگر دیر به خانه میآید، اگر شام و ناهار را بیرون صرف‌میکند،اگر بد رفتاری میکند،اگر تندخویی و دعوا میکند،اگر ثروتش رابباد میدهد،اگر دم از طلاق و جدایی میزند همه اینها و صدها مانند اینها رابوسیله خوشرفتاری و اخلاق خوش میتوان حل کرد.تو اخلاق و رفتارت‌را عوض کن و نتیجه اعجاز آمیز اخلاق خوب را تماشا کن.
امام صادق علیه السلام فرمود:«خدا به آدم خوش اخلاق ثواب‌جهاد میدهد،صبح و شب برایش ثواب نازل میشود. (بحار ج 71 ص 377) »
حضرت صادق علیه السلام فرمود:هر زنیکه شوهرش را اذیت کندو اندوهگینش سازد و از رحمت‌خدا دور است.و هر زنیکه به شوهرش‌احترام بگذارد و آزارش نرساند و فرمانبردارش باشد خوشبخت ورستگار است . (بحار ج 103 ص 253)
به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض شد:«فلان شخص زن خوبی است.روزها روزه دارد و شبها عبادت میکند.لیکن بد اخلاق است‌همسایگانش را آزار میرساند».
فرمود:«هیچ خیر و خوبی ندارد.و از اهل دوزخ میباشد (بحار ج 103 ص 253) ».

 

 

توقعات بیجا

امکانات مالی و درآمد همه افراد یکسان نیست.همه نمیتوانند دریک سطح زندگی کنند.هر خانواده‌ای باید حساب دخل و خرج خودشان‌را بکنند و بر طبق درآمدشان خرج کنند.انسان همه طور میتواند زندگی‌کند.عاقلانه نیست که برای تهیه امور غیر ضروری دست‌به قرض و نسیه‌بزند.
خانم محترم،تو کدبانوی خانه هستی،عاقل و فهمیده باش،حساب‌خرج و دخلتان را بکن. ببین چطور میتوانید خرج کنید که آبرویتان محفوظبماند و همیشه پولدار باشید، عاقبت‌اندیش باش،چشم و همچشمیهای‌بیجا را کنار بگذار،اگر فلان مد لباس را در تن خانمی دیدی و وضع‌اقتصادی شما اقتضای خرید آنرا ندارد،شوهرت را به تهیه آن وادار نکن، اگر چیز لوکس و قشنگی را در منزل همسایه مشاهده نمودی به شوهرت‌اصرار نکن که باید آنرا تهیه کنی،اگر فلان دوست‌یا خویش و قوم شماخانه‌اش را با فرشهای زیبا و گرانقیمت و اسباب لوکس زینت کرده لازم‌نیست‌خودتان را بسختی بیندازید تا از او تقلید کنید،تو که میدانی وضع‌اقتصادی و در آمد شما ایجاب نمیکند چرا شوهرت را به وام گرفتن و نسیه‌گرفتن و قسطی خریدن و کارهای غیر مشروع وادار میکنی؟
آیا عقلائی است که برای رقابت‌با دیگران از بانک وام بگیرید وفلان جنس غیر ضروری و لوکس را بخرید و در خانه بگذارید،آیا صلاح‌است که زندگی خودتان را بر وام گرفتن و نسیه کردن و قسطی خریدن‌پایه‌گذاری کنید و یک سری اشیاء غیر ضروری را در خانه جمع‌آوری‌نمائید.
آیا بهتر نیست قدری صبر کنید تا اوضاع مالی شما بهتر شود؟هرماه مقداری از درآمدتان را پس‌انداز کنید،وقتی وضع اقتصادی شما خوب‌شد و توانستید جنس مورد نظرتان را تهیه نمائید با پول نقد آنرا خریداری‌کنید.
بیشتر این رقابتها و ولخرجیها از خانمهای نادان و خودخواه‌سرچشمه میگیرد.با دیدن یک چیز لوکس فورا بهوس افتاده و سر به جان‌شوهر بیچاره گرفته که باید آنرا تهیه کنی.به قدری نق نق و پافشاری نموده‌که ناچار میشود وام بگیرد یا قسطی بخرد و خودش را بیچاره کند و همیشه‌قرضدار باشد.
گاهی ناچار میشود زندگی زناشویی را بر هم بزند و زن‌خودخواهش را طلاق بدهد تا از شر تقاضاهای بیجا و سرزنشها وزخمزبانهای او خلاص شود یا خودکشی کند تا از این زندگی پر از ایراد وبهانه نجات پیدا کند.به داستانهای زیر توجه فرمائید:
«مردی در دادگاه میگفت:مدتی است زنم به واسطه القاآت زن‌همسایه پایش را توی یک کفش کرده که باید یا برایش تلویزیون بخرم یاطلاقش بدهم.در ماه فقط 300 تومان حقوق میگیرم،صد تومانش اجاره‌خانه است‌با دویست تومان دیگر باید یکماه تمام مخارج خانواده سه نفریمان را تامین کنم،کجا میتوانم تلویزیون بخرم؟ (اطلاعات 6 بهمن 1350) ».
مردی در دادگاه میگوید:«خانم دلش لباسهای آخرین مدل‌میخواهد.خانم میخواهد خودش را عین یک زن مرد پولدار در بیاورد،آخربه خدا به دین به مذهب تمام حقوق من 900 تومان است،300 تومان آنراکرایه خانه میدهم.شما بگوئید من با 600 تومان شام و ناهار تهیه کنم یابرای خانم پوستیژ و کفش و کلاه بخرم؟»در آخر به مادر زنش میگوید:دختر مال شما.چشم، طلاقش میدهم ودور هر چه زن است‌خط میکشم (اطلاعات اول آذر 1350) ».
مردی که خودکشی کرده بود وقتی بهوش آمد گفت:«من شاگردراننده‌ام،سه سال است ازدواج کرده‌ام،زنم توقعات خارج از حد دارد،چون نمیتوانم توقعاتش را برآورده کنم مرتبا مرا سرزنش میکند،سرزنشهای او بالاخره مرا بستوه آورد و تصمیم بخودکشی گرفتم (اطلاعات 26 مرداد 1349) ».
زنی به شوهرش میگوید:«یا سیگار خارجی بکش یا طلاقم بده (اطلاعات 26 اسفند 1350) ».
اینگونه زنها اصلا معنا و هدف ازدواج را درک نکرده‌اند.
زناشویی را یک نوع برده‌گیری تصور نموده‌اند.بدین منظور شوهرکرده‌اند که به خواسته‌ها و هوسهای کودکانه خویش جامه عمل بپوشند.
شوهری را میخواهند که مانند یک نوکر بی‌اجر و مزد بلکه یک اسیربرایشان زحمت‌بکشد و حاصل دسترنج‌خویش را دو دستی تقدیم خانم کند تا در راه بلند پروازیها و هوسهای خام خویش به مصرف برساند.
کاش باین مقدار قناعت میکردند و توقعات بیش از حد نداشتند.
گاهی توقعاتشان به قدری زیاد است که مجموع درآمد شوهر کفایت‌نمیکند،اصولا کاری با درآمد شوهر ندارند،چیزی را که هوس کردندحتما باید تهیه شود،هر چه بشود بشود،گر چه شوهر ورشکست‌شود یادست‌بکارهای غیر مشروع بزند،خانم خواسته و باید تهیه شود.
یکی از عوامل بزرگ ورشکست مردها همین توقعات بیجای‌خانمها و چشم و همچشمیهاست، سرزنشها و نق نق‌های زن است که مردرا به کارهای غیر مشروع وادار میکند،اینگونه زنهای از خود راضی وخودخواه ننگ بانوان بشمار میروند.گیرم با این توقعات و ایرادها طلاق‌گرفتی آنوقت کارت اصلاح میشود،نه،مطمئن باش هرگز بآرزوهایت‌نخواهی رسید،میروی در خانه سر بار پدر و مادرت خواهی شد و تا آخرعمر باید از نعمت انس و محبت و بچه‌داری محروم شوی،خیال میکنی‌مردها برای خواستگاری تو صف کشیده‌اند،نه،چنین نیست، زنهائیکه‌طلاق میگیرند کمتر شانس ازدواج دارند،بر فرض اینکه شوهر دیگری‌پیدا کردی از کجا که بهتر از شوهر اولت‌باشد؟
آیا بهتر نیست عاقبت‌اندیش باشی؟حساب دخل و خرجتان رابکنید و به مقدار درآمدتان خرج کنید؟مگر خوشی و آسایش فقط با کفش‌و لباس و تلویزیون و یخچال فراهم میشود؟به جای این بلند پروازیها وهوسهای خام به زندگی و خانه‌داری و شوهرداری بکوش.با اظهار مهر ومحبت محیط خانه را با صفا و نورانی کن.با زندگی دیگران کاری نداشته‌باش.بر طبق درآمدتان خرج کنید.و از نعمت انس و محبت لذت ببر،با شوهر و فرزندانت‌بگویید و بخندید، در مخارج روزانه صرفه‌جویی کن،تااوضاع مالی شما بهتر شود و زندگی آبرومندی پیدا کنید، شاید در آینده‌بتوانی به خواسته‌های خودت برسی،حتی اگر شوهرت ولخرج است وبیش از توانایی خویش خرج میکند جلوش را بگیر،نگذار برای خریداشیاء غیر ضروری وام بگیرد یا قسطی بخرد،زندگی شما مشترک است،هر چه او داشته باشد در واقع مال شما است،نترس نه ثروتش را بدیگری‌میدهد نه در خانه دیگری صرف میکند،به جای خرید اشیاء تجملی و غیرلازم وسائل ضروری منزل را تهیه کنید،برای حوادث و پیش‌آمدها که‌خواه ناخواه برای همه کس اتفاق میافتد پس‌انداز داشته باشید.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:«هر زنیکه با شوهرش‌سازگار نباشد و او را بر چیزهائیکه فوق توانایی اوست وادار کند اعمالش‌مورد قبول خدا واقع نمیشود و در قیامت مورد غضب پروردگار جهان قرارمیگیرد (بحار ج 103 ص 244) ».
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:هر زنیکه با شوهرش‌ناسازگاری کند و به آنچه از جانب خدا رسیده قناعت ننماید و بر شوهرش‌سختگیری کند و بیش از حد توانایی خواهش کند اعمالش قبول نمیشود وخدا بر او خشمناک خواهد بود (بحار ج 76 ص 367) ».
پیغمبر اسلام فرمود:«بعد از ایمان به خدا نعمتی بالاتر از همسرموافق و سازگار نیست (مستدرک ج 2 ص 532)

 

 

شوهرت را دلداری بده

دشواری زندگی بر دوش مرد است.مخارج خانواده را بهر طورشده باید تامین کند،در خارج منزل با صدها مشکل مواجه میشود،ممکن‌است مورد توهین یا توبیخ رئیس قرار بگیرد، ممکن است‌با اذیت وکارشکنی همکارانش برخورد کند،ممکن است مطالباتش را نتواند وصول‌کند،ممکن است محل چک و سفته‌هایش را نتواند تامین کند،ممکن است‌به کسادی بازار و عدم درآمد برخورد نموده باشد،ممکن است‌شغل‌مناسبی پیدا نکند،گرفتاریهای مرد یکی دو تا نیست،در زندگی روزمره باصدها از این قبیل حوادث برخورد میکند،آنهم نه یک مرتبه و دو مرتبه‌بلکه دائما و پیوسته،کمتر اتفاق میافتد روزیکه ناراحتی تازه‌ای نداشته‌باشد، بیخود نیست که عمر مردها غالبا کوتاهتر از زنهاست.آخر اعصاب‌یکنفر چقدر میتواند حوادث و ناراحتی‌ها را تحمل کند!
انسان در اینگونه مواقع احتیاج شدیدی دارد به شخص دلسوزمهربانیکه دلداریش بدهد و روح و اعصابش را تقویت کند.
خانم گرامی،شوهر شما دلسوز ندارد،احساس غربت و تنهایی‌میکند،از مشکلات فرار نموده به محیط خانه و شما پناه میآورد،به‌دلجوییهای تو نیازمند است،اگر با روی درهم کشیده و اوقات تلخ واردمنزل شد و آثار ناراحتی را در چهره‌اش مشاهده نمودی سلام و تعارف تواز همه روزه گرمتر باشد،اسباب استراحت و غذا و چای او را زود فراهم‌کن،درباره موضوعات دیگر اصلا صحبت نکن،ایراد نگیر،تقاضا نکن،از گرفتاریهای خودت شکایت و درد دل نکن، بگذار خوب استراحت کند، اگر گرسنه است‌سیر شود،اگر سرما خورده گرم شود،اگر گرما خورده‌خنک شود،آنگاه که از خستگی در آمد و اعصابش راحت‌شد با زبان‌خوش سبب ناراحتی‌اش را بپرس اگر دیدی باز هم میل نداردصحبت کند اصرار نکن،اما اگر شروع به درد دل کرد خوب گوش‌بده،تمام حواست پیش او باشد،از خنده بیجا جدا اجتناب کن،بلکه از شنیدن عوامل ناراحتی او اظهار تاسف کن،طوری وانمودکن که بیش از خودش از عوامل گرفتاری او اندوهگین هستی،با اظهار محبت و دلسوزی زخمهای دلش را مرهم‌بگذار،با نرمی و ملایمت دلداریش بده،موضوع را در نظرش کوچک وبی‌اهمیت جلوه بده،او را در قبال حل مشکل تشجیع کن.بگو:اینگونه‌حوادث از لوازم لا ینفک زندگی است و برای همه کس اتفاق میافتد،چندان مهم نیست،انسان میتواند با نیروی صبر و استقامت‌بر مشکلات‌پیروز گردد،اما به شرط اینکه خودش را نبازد،اصولا مردانگی وشخصیت انسان در اینگونه موارد ظاهر میشود،غصه نخور،صبر و کوشش‌کن تا مشکل حل شود،اگر احتیاجی به راهنمایی دارد و راهی به نظرت‌میرسد پیش پایش بگذار و اگر راه صحیحی به نظرت نرسید پیشنهاد کن‌با یکی از دوستان یا خویشان عاقل و خیر خواه مشورت کند.
خانم محترم،شوهرت در مواقع گرفتاری به مهربانیها و دلجوییهای‌تو نیازمند است.باید بداد او برسی و مانند یک پرستار مهربان بلکه یک‌روانپزشک دلسوز از او دلجویی کنی،از این بالاتر بگویم،باید شخصیت‌خویش را باثبات رسانی و شوهرداری کنی،آری پرستار و روانپزشک‌کجا میتوانند مانند یک بانوی فداکار شوهرداری کنند؟غافلی که مهربانیهاو دلداریهای تو چه اثر معجز نمایی در روح شوهرت میگذارد!دل واعصابش را آرام میکند،به زندگی دلگرم میشود، برای مبارزه با مشکلات‌آماده میگردد،می‌فهمد که در این جهان تنها و بیکس نیست،به وفا وصمیمیت تو اطمینان پیدا میکند،دوستدار و عاشق تو و اخلاقت میشود،پیمان زناشویی شما استوار و محکم میگردد.
حضرت صادق علیه السلام فرمود:«در دنیا چیزی بهتر از همسرشایسته وجود ندارد.زنیکه شوهرش از دیدار او مسرور و شاد گردد (بحار ج 103 ص 217) ».
حضرت رضا علیه السلام فرمود:«یک دسته زنها آنهایی هستند که‌زیاد بچه‌دار میشوند، مهربان و با عاطفه هستند،در سختیها و پیش آمدهای‌روزگار،در امور دنیا و آخرت پشتیبان شوهرشان هستند،بزیان او کارنمیکنند و گرفتاریهایش را زیاده نمیگردانند (مستدرک ج 2 ص 534) ».

 

 

 

سپاسگزار باش

پول پیدا کردن کار آسانی نیست،هزاران زحمت و دردسر دارد،انسان مال را برای رفاه و آسایش خویش میخواهد و ذاتا بدان علاقه‌منداست،اگر به کسی احسان کرد و مالی را که به ریشه جانش بسته است دراختیار او قرار داد انتظار دارد قدردانی کند،اگر مورد سپاسگزاری قرارگرفت تشویق میشود،به احسان و نیکوکاری راغب میگردد،نه تنها نسبت‌باین شخص احسان بیشتری خواهد کرد بلکه به مطلق نیکی علاقه‌مندمیگردد،به حدیکه ممکن است کم کم به صورت یک عادت ثانوی و یک خوی طبیعی تبدیل شود و مشتاق احسان و کار خیر گردد،اما اگر قدرش رانشناختند و احسانش را نادیده گرفتند به کار خیر بی‌رغبت میشود، پیش‌خود میگوید:حیف نیست که به این مردم نمک نشناس احسان کنم و اموالم‌را در اختیارشان بگذارم؟حق شناسی و شکرگزاری یکی از اخلاق‌پسندیده است،و بزرگترین رمز جلب احسان میباشد،حتی خداوند بزرگ‌هم که نیازی به دیگران ندارد سپاسگزاری از نعمتهایش را شرط ادامه‌نعمت‌شمرده میفرماید:«اگر سپاسگزاری کنید نعمتهایم را افزون میکنم (سوره ابراهیم ع :7) ».
خانم محترم،شوهر شما نیز یک بشر عادی است،از قدردانی‌خوشش میآید،هزینه زندگی را تامین میکند،حاصل دسترنج‌خویش را درطبق اخلاص نهاده رایگان تقدیم شما میکند،این عمل را یک وظیفه‌اخلاقی و شرعی محسوب میدارد،و از انجام دادن آن لذت می‌برد،لیکن ازشما انتظار دارد که وجودش را مغتنم شمرده از کارهایش قدردانی کنید،هر گاه اسباب و لوازم زندگی را خریداری نموده به منزل آورد اظهار سرورو خوشحالی نمایید،و سپاسگزاری کنید،هر گاه برای تو یا فرزندانت‌کفش و لباس یا چیز دیگری آورد فورا از دستش بگیر و اظهار خورسندی‌کن،چه مانع دارد بگویی:متشکرم؟اگر میوه و شیرینی یا چیز دیگری به‌خانه آورد زود از دستش بگیر و در جای خود بگذار،اگر بیمار شدی وبرای معالجه‌ات کوشش کرد تا شفا یافتی تشکر کن،اگر ترا به تفریح ومسافرت برد سپاسگزاری کن.اگر پول توجیبی گرفتی قدردانی کن،مواظب باش کارهایش را کوچک مشماری،بی‌اعتنائی و مذمت نکنی،نادیده نگیری،اگر کارهایش را مورد توجه قرار داده تشکر کردی احساس غرور و شخصیت میکند،به زندگی و خرج کردن تشویق میشود،باز هم‌سعی میکند توجه شما را بسوی خویش جلب کند و به وسیله احسان دلتان‌را بدست آورد،اما اگر کارهایش را کوچک شمردی و به نظر بی‌اعتنائی‌نگاه کردی دلسرد میشود،پیش خود میگوید:حیف نیست زحمت‌بکشم وحاصل دسترنجم را خرج افراد نمک نشناسی کنم که قدرم را نمیدانند واحسانهایم را کوچک میشمارند،رفته رفته به خانه و زندگی بی‌علاقه‌میگردد،تا بتواند از زیر بار خرج کردن شانه خالی میکند،به کسب و کاربی‌رغبت میشود،ممکن است‌به فکر خوشگذرانی بیفتد،اموالش را خرج‌دیگران کند،مرد بیچاره بیک تعریف خالی و تشکر مفت و مجانی دلخوش‌است از این هم دریغ دارید؟!
اگر یکی از خویشان یا دوستان یک جفت جوراب بی‌ارزش یادسته گل بی‌قابلیت‌بشما تقدیم نمود صدها مرسی متشکرم را نثارش میکنیدلیکن احسانهای دائمی شوهرتان را به روی مبارک نیاورده از یک اظهارتشکر بی‌مایه هم دریغ میکنید؟!
راه و رسم شوهرداری چنین نیست.اصلا منافع شخصی خودتان‌را تشخیص نمیدهید،تکبر و خودخواهی بلای بزرگی است،گمان میکنیداگر تشکر کنید کوچک میشوید در صورتی که بر محبوبیت‌شما افزوده‌میشود،حق شناس و با ادب شناخته میشود.
امام صادق علیه السلام فرمود:«بهترین زنهای شما زنی است که‌وقتی شوهرش چیزی آورد سپاسگزاری کند و اگر نیاورد راضی باشد (بحار ج 103 ص 239) ».
حضرت صادق علیه السلام فرمود:«هر زنی که به شوهرش بگوید:
از تو خیری ندیدم تمام اعمالش باطل و از درجه اعتبار ساقط میگردد. (شافی ج 2 ص 139) »
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«کسی که از احسان مردم‌قدردانی نکند شکر خدای را نیز بجای نمیآورد (وسائل ج 11 ص 542) ».

 

 

 

عیبجویی نکن

هیچکس بی‌عیب نیست،یا کوتاه است‌یا دراز،یا سیاه رنگ است‌یا رنگ پریده،یا چاق است‌یا لاغر اندام یا دهانش بزرگ است‌یاچشمهایش کوچک،یا بینی‌اش بزرگ است‌یا سرش طاس،یا تندخواست‌یا ترسو،یا کم حرف است‌یا پر مدعا،یا دهانش بدبو است‌یا پاهایش،یا بیمار است‌یا پر خور،یا ندار است‌یا بخیل،یا آداب زندگی را بلد نیست‌یا بد زبان است،یا کثیف است‌یا بی‌ادب.
از این قبیل عیوب در هر مرد و زنی وجود دارد.
آرزوی هر مرد و زنی اینست که همسر ایده‌آلی پیدا کند که از تمام‌عیوب و نواقص خالی بوده نقطه ضعفی نداشته باشد.لیکن کمتر اتفاق‌میافتد که به مطلوب خیالی خویش دست‌یابد.
گمان نمیکنم در دنیا زنی پیدا شود که شوهرش را صد در صد کامل‌و بی‌عیب بداند.
زنهاییکه در صدد عیبجویی باشند خواه ناخواه عیب یا عیبهایی رادر شوهرانشان پیدا میکنند،یک عیب کوچک و بی‌اهمیت را که نباید آنراعیب شمرد در نظر خودشان مجسم میسازند و آنقدر درباره‌اش فکر میکنند که کم کم به صورت یک عیب بزرگی که قابل تحمل نیست جلوه‌گر میشود،خوبیهای شوهر را یکسره نادیده گرفته همیشه به آن عیب کوچک توجه‌دارند،چشمشان به هر مردی بیفتد دقت میکنند که دارای آن عیب هست‌یانه،آنها مرد باصطلاح ایده‌آلی را در مغز خویش مجسم مینمایند که حتی‌کوچکترین عیبی هم نداشته باشد و چون شوهرشان با آن صورت خیالی‌تطابق کامل ندارد،همیشه آه و ناله دارند،از ازدواجشان اظهار پشیمانی‌میکنند،خودشان را شکست‌خورده و بدبخت میشمارند.کم کم مطلب راعلنی کرده گاه و بیگاه از شوهرشان عیبجویی مینمایند،ایراد و بهانه‌میگیرند،غرغر میکنند،طعنه می‌زنند:آداب معاشرت را بلد نیستی،من‌خجالت میکشم با تو در مجالس شرکت کنم،برو با این بینی گنده‌ات،دهانت‌بوی لاشه گندیده میدهد،چقدر سیاه و زشتی!
ممکن است مرد عاقل و بردبار باشد و در مقابل بی‌ادبیهای زن‌سکوت کند لیکن قلبا مکدر میشود،کینه‌اش را در دل میگیرد،بالاخره‌کاسه صبرش لبریز میشود و در صدد انتقام بر می‌آید،یا به زد و خوردمی‌کشد یا مقابل به مثل میکند،او هم در صدد بر می‌آید از همسرش که‌به طور حتم بی‌عیب نیست عیبجویی کند،او بگو و این بگو،این بگو و اوبگو،اگر محبت و صفائی در میانشان بود به کلی زائل میگردد.کینه یکدیگررا در دل میگیرند،دائما در صدد عیبجویی هستند،پیوسته جنگ و جدال‌دارند.در نتیجه،اگر با همین وضع به زندگی ادامه بدهند بدترین زندگی راخواهند داشت،در شکنجه و عذاب خواهند بود تا یکی از آنها بمیرد و این‌زندگی ننگین از هم بپاشد،و اگر یکی از آنها یا هر دو لجاجت‌بخرج بدهندو به دادگاه حمایت‌خانواده و طلاق متوسل شوند گر چه عقده‌های درونی خود را حل کرده و انتقام گرفته‌اند لیکن هر دو متضرر میشوند،پیمان‌زناشویی را برهم میزنند ولی معلوم نیست‌بعدا بتوانند با دیگری ازدواج‌کنند و بر فرض وقوع معلوم نیست زن یا شوهر بهتری نصیبشان شود.
امان از نادانی و لجاجت‌بعضی خانمها!در بعضی از امور بسیارجزئی به قدری پافشاری میکنند که حاضر میشوند زندگی خودشان رامتلاشی سازند.برای اینکه به سبک مغزی و کوتاه فکری آنها پی‌ببرید به‌داستانهای زیر توجه فرمایید:
«زنی بنام...از شوهرش بنام...شکایت کرد که شوهرم در موقع‌خواب انگشتش را می‌مکد. چون حاضر نیست دست از این کارش برداردتقاضای طلاق میکنم (اطلاعات 3 دیماه 1348) ».
«زنی به بهانه اینکه دهان شوهرش بوی بد میدهد به خانه پدرش‌مراجعت نمود و اظهار داشت تا بوی دهانش را برطرف نکند به خانه‌نخواهد رفت ولی با شکایت‌شوهر دادگاه زن و شوهر را سازش داد ولی‌وقتی به خانه رفت دید هنوز دهانش بو میدهد لذا به اتاق دیگر رفت. شوهرکه ناراحت‌شده بود زنش را بقتل رسانید (اطلاعات 7 آذر 1350) ».
«خانم دندان پزشک از شوهرش طلاق میگیرد.میگوید هم شان من‌نیست.زیرا سه سال بعد از من درجه دکترا گرفته است (اطلاعات 17 بهمن 1350) .
«یک زن 27 ساله‌ای که از خانه شوهرش قهر کرده در پاسخ به‌عرضحال او نوشت:شوهرم زیاد می‌خورد من قادر نیستم غذای مورد نیاز او را تهیه کنم (اطلاعات 10 اسفند 1350) ».
«زنی به این علت که شوهرش روی زمین می‌نشیند،با دست غذامی‌خورد،از آداب معاشرت بی‌اطلاع است،صورتش را هر روز اصلاح‌نمیکند درخواست طلاق کرد (اطلاعات 8 اسفند 1350) ».
لیکن همه خانمها چنین نیستند.در بین آنها افراد فهمیده و باهوشی هست که واقعیات زندگی را حساب میکنند و هرگز در صددعیبجویی بر نمیآیند.
خانم محترم،شوهر شما یک بشر عادی است ممکن است‌بی‌عیب‌نباشد اما در مقابل، خوبیهای فراوانی نیز دارد.اگر به زندگی و خانواده‌ات‌علاقه‌مندی در صدد عیبجوئی بر نیا. عیبهای کوچک او را نادیده بگیر،بلکه‌اصلا عیبشان مشمار،شوهرت را با یک مرد خیالی که در خارج وجودندارد مقایسه نکن بلکه او را من حیث المجموع با سایر مردها مقایسه کن،ممکن است مردی عیب مخصوص شوهرت را نداشته باشد لیکن دارای‌عیوب دیگری است که شاید بمراتب بدتر از او باشد،اصولا عینک بدبینی‌را از چشم خویش بردار و خوبیهای شوهرت را ببین،آنوقت‌خواهی دیدکه خوبیهای او بمراتب بیشتر از بدیهایش میباشد،اگر یک عیب دارد و درعوض صدها خوبی دارد.
محاسن و خوبیهایش را مورد نظر قرار بده و خرسند باش،مگرخودت بی‌عیب هستی که انتظار داری شوهرت بی‌عیب باشد،نهایت اینکه‌خودخواهی و خودپسندی اجازه نمیدهد عیبهای خودت را ببینی،اگر شک داری از دیگران بپرس.
رسولخدا فرمود:«عیبی بالاتر از این نیست که انسان عیوب‌دیگران را ببیند اما از عیبهای خودش غافل باشد (بحار-ج 73 ص 385) ».
چرا یک عیب کوچک را به قدری بزرگ میکنی و درباره‌اش‌غصه میخوری که بنیاد زندگی و کانون انس و مودت را بر هم می‌زنی؟
عاقل و با هوش باش،دست از هوسبازی و سبک مغزی بردار،عیبهای‌کوچک را ندیده بگیر،با اظهار محبت کانون خانوادگی را گرم کن تا ازنعمت انس و محبت‌برخوردار گردی،مواظب باش عیب شوهرت را نه درحضور و نه در غیابش بزبان نیاوری زیرا رنجیده خاطر و مکدر میگردد،در صدد عیبجویی بر میآید،محبت و علاقه‌اش کم میشود،پیوسته در حال‌جدال و ستیزه خواهید بود،اگر با همین وضع بزندگی ادامه دهید زندگی‌ناگواری خواهید داشت،و اگر کار به طلاق و جدایی خاتمه یابد که بد ازبدتر.
البته اگر عیب قابل اصلاحی داشته باشد میتوانی در صدداصلاحش بر آیی،لیکن در صورتی امکان موفقیت داری که با نرمی و مداراو صبر و حوصله و بصورت خیرخواهی و خواهش و تمنا رفتار کنی،نه به‌عنوان عیبجویی و اعتراض،سرزنش و ایراد،قهر و دعوا.

 

 

 

 

از غیر شوهرت چشم بپوش

خانم محترم،ممکن است قبل از ازدواج برای خواستگاری شماآمده باشند،ممکن است افرادی را در نظر داشته در انتظار خواستگاری آنها بوده‌اید،شاید آرزو داشته‌اید شوهرتان ثروتمند باشد،دارای فلان‌شغل باشد،تحصیل کرده باشد،زیبا و خوشگل باشد ووووو.
این قبیل آرزوها قبل از ازدواج مانعی نداشت لیکن اکنون که‌مردی را برای همسری برگزیده‌ای و پیمان مقدس زناشویی را امضاکرده‌اید که تا آخر عمر با هم باشید،یار و مونس و غمخوار هم باشید بایدگذشته را یکسره فراموش کنی،بر افکار و آرزوهای گذشته خط بطلان‌بکشی و از غیر شوهرت بطور کلی چشم بپوشی،دلت را از اضطراب وپریشانی نجات بده،غیر شوهرت را از دل بیرون کن و ششدانگ آنرا دراختیار او قرار بده،خواستگار سابقت را فراموش کن،باو نگاه نکن،بفکرش نباش،چکار داری ناراحت‌شده یا نه؟اصلا چرا از احوالش جویامی‌شوی؟این حالت دو دلی جز پریشانی روح چه نتیجه‌ای دارد؟و بسااوقات اسباب بدبختی ترا فراهم می‌سازد.
بعد از اینکه با مردی پیمان زناشویی بستید و قول و قرار گذاشتیدتا آخر عمر با هم باشید چرا چشم چرانی میکنی،به این مرد و آن مرد نگاه‌میکنی و شوهرت را با آنها مقایسه می‌نمایی؟این چشم چرانیهای غلط جزپریشانی و اضطراب روح و آه و حسرت دائم چه سودی دارد؟
حضرت علی علیه السلام فرمود:«هر کس چشم خویش را آزادبگذارد همیشه اعصابش ناراحت‌خواهد بود و به آه و حسرت دائم گرفتارخواهد شد (بحار جلد 104 ص 38) ».
وقتی با نظر خریداری به مردها نگاه کردی و شوهرت را با آنهامقایسه نمودی ناچار به مردهایی برخورد میکنی که عیب شوهرت را ندارند خیال میکنی افراد برگزیده و بی‌عیبی هستند که از آسمان نازل شده‌اند بااینکه ممکن است آنها دارای دهها عیب باشند که اگر از آنها اطلاع داشتی‌شوهر خودت را بر آنها ترجیح میدادی.اما چون از عیوب مخفی آنهااطلاع نداری و فقط خوبیهایشان را مشاهده مینمایی خودت را شکست‌خورده و مغبون در ازدواج می‌پنداری و اسباب بدبختی خویشتن را فراهم‌می‌سازی.
«زن 18 ساله‌ای به نام...که از خانه فرار کرده بود دیشب به وسیله‌ماموران پاسگاه ژاندارمری نعمت آباد دستگیر شد.در پاسگاه گفت:سه‌سال پیش به عقد...در آمدم ولی به تدریج احساس کردم که او را دوست‌ندارم.چهره شوهرم را با قیافه بعضی از مردها مقایسه می‌کردم و افسوس‌می‌خوردم که چرا زن این مرد شدم (اطلاعات 3 اسفند 1350) .
خانم گرامی،اگر می‌خواهی بدبخت و سیه روز نشوی،به ضعف‌اعصاب و پریشانی روح مبتلا نگردی،با خوشی و آسایش زندگی کنی‌دست از هوسبازی و چشم چرانی و آرزوهای خام بردار.غیر از شوهرت‌همه را ندیده بگیر،از مردهای دیگر تعریف نکن،به فکر آنها نباش.دردلت نگو:کاش فلان شخص بخواستگاریم آمده بود،کاش با فلان شخص‌ازدواج کرده بودم،کاش شوهرم دارای فلان شغل بود،کاش فلان قیافه راداشت.کاش و کاش و کاش.نمیدانم این افکار غلط و آرزوهای خام چه‌نتیجه‌ای به حال تو دارد؟چرا زندگی را به خودت و شوهرت تلخ میکنی؟
چرا مهر و صفا را از بین می‌بری و بنیاد ازدواج را متزلزل می‌سازی؟ازکجا میدانی اگر با فلان مرد ازدواج کرده بودی صد در صد راضی بودی؟تو از ظاهر او بیش از این خبر نداری شاید دارای عیوبی باشد که اگر مطلع‌بودی شوهر خودت را بر او ترجیح میدادی.از کجا میدانی که خانم آن‌مردها کاملا راضی هستند؟
خانم محترم،اگر شوهرت احساس کند که به مردهای دیگر نظرداری بدبین میشود،مهر و علاقه‌اش کم میشود به زندگی و خانواده‌بی‌علاقه میگردد،مواظب باش از مردهای دیگر تعریف نکنی با آنها گرم‌نگیری،خنده و شوخی نکنی،مرد اینقدر حساس است که نمیتواند تحمل‌کند که همسرش حتی به تصویر مرد بیگانه‌ای اظهار علاقه کند.
پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:«هر زن شوهرداریکه‌چشمش را از نگاه کردن به غیر شوهرش پر کند مورد غضب شدیدپروردگار جهان واقع خواهد شد (بحار جلد 104 ص 39) ».

 

 

 

 

 

حجاب اسلامی

زن و مرد گر چه در بسیاری از امور اشتراک دارند لیکن امتیازات‌ویژه‌ای نیز دارند.یکی از امتیازات مهم آنان اینست که زن موجودی است‌ظریف و لطیف و زیبا و محبوب.زن دلبر است و مرد دلداده زن جاذب‌است و مرد مجذوب،مرد دوستدار است و زن دوست داشتنی. هنگامیکه‌مرد با زنی ازدواج میکند می‌خواهد تمام خوبیها و زیبائیهای این موجودظریف را در انحصار خویش ببیند.زنی را دوست دارد که زیبائیها،دلبریهاو طنازیها،شوخیها و خوشمزه‌گیها،و همه چیزش را در انحصار شوهرش‌قرار دهد و نسبت‌به مردان بیگانه جدا اجتناب نماید.مرد بسیار غیور است و نمی‌تواند تحمل کند که مرد بیگانه‌ای به همسرش نگاه کند یا با او درارتباط و آمیزش باشد،بگوید و شوخی کند و بخندد و چنین عملی راتجاوز به حق مشروع خویش میداند.و از همسرش انتظار دارد که بارعایت پوشش و حجاب اسلامی و با تقید به ضوابط شرعی و قوانین‌اخلاقی و با حفظ متانت و حجب و حیاء اسلامی شوهرش را در این‌خواسته مشروع کمک و یاری نماید.هر مرد مؤمن و غیوری چنین‌خواسته‌ای را دارد. اگر همسرش به این وظیفه اسلامی و اجتماعی عمل‌کرد او نیز با آرامش خاطر زندگی میکند و برای تامین نیازمندیهای‌خانواده‌اش تلاش مینماید و بر محبتش اضافه میگردد.و همین صفا ومحبت‌سبب میشود که او نیز به زنان بیگانه بی‌توجه باشد.اما اگر مردمشاهده کرد که همسرش تقیدی به حجاب و پوشش اسلامی ندارد وزیبائیهایش را در معرض دید مردان بیگانه قرار میدهد و با آنها نیز درارتباط و تماس است‌شدیدا ناراحت میشود زیرا حق انحصاری خویش راتضییع شده و در معرض دید دیگران می‌بیند.و مسؤولیت این امر را برعهده همسرش می‌داند.چنین مردی همواره پریشان خاطر و بدبین است.
محبت و صفایش نسبت‌به خانواده تدریجا کم میشود.
بنابراین صلاح جامعه و بانوان در این است که پوشیده و محجوب‌باشند و متین و بدون آرایش از منزل خارج شوند و زیبائیهای خودشان رادر معرض دید همگان قرار ندهند.
رعایت‌حجاب یک وظیفه اسلامی است.خدا در قرآن می‌فرماید:
به زنان مؤمن بگو:از مردان بیگانه چشم بپوشند.و فروج و اندام خویشتن‌را از نگاه دیگران محفوظ بدارند،و محل زیبائیها و زینتهای خویش را برای اجانب آشکار نسازند،مگر آنچه را که طبعا آشکار است (مانندصورت و دستها) و روسریهای خودشان را بر سینه‌ها بیندازند (تا خوب‌پوشیده شود) و زینت و جمالشان را جز برای شوهر و پدر و پدر شوهر وپسران خود و پسران شوهر،و برادران و فرزندان برادر و فرزندان خواهر...آشکار نسازند (سوره نور آیه 31)
آری رعایت‌حجاب و پوشش اسلامی از جهات مختلف به نفع‌بانوان است:
1-بهتر می‌توانند مقام و منزلت و ارزش وجودی خودشان را دراجتماع محفوظ بدارند،و خویشتن را از معرض دید چشمهای بیگانگان‌نگه دارند.
2-بانوان با رعایت پوشش اسلامی بهتر می‌توانند مراتب‌وفاداری و علاقه خودشان را نسبت‌به همسرشان باثبات رسانند و درآرامش و صفا و گرمی خانواده کمک نمایند و از بوجود آمدن بدبینی واختلافات و مشاجرات جلوگیری بعمل آورند.و در یک کلام،بهترمی‌توانند دل شوهر را بدست آورند و جایگاه خویش را تثبیت نمایند.
3-با رعایت‌حجاب اسلامی جلو چشم چرانیها و لذتجوئیهای‌غیر مشروع بصری مردان بیگانه را میگیرند و بدین وسیله از اختلافات وبدبینیهای خانواده‌ها می‌کاهند و به استحکام و ثبات و آرامش آنها کمک‌مینمایند.
4-با رعایت پوشش اسلامی بهترین کمک را به نسل جوان ومردان مجردی که امکان ازدواج ندارند انجام میدهند و از فسادها و انحرافها و ضعف اعصابهای جوانان که نتائج‌سوئش در نتیجه عائد خودبانوان خواهد شد جلوگیری میکنند.
5-اگر همه بانوان حجاب اسلامی را کاملا رعایت نمایند،هرزنی که همسرش از منزل خارج میشود اطمینان دارد که در برابر بد حجابیهاو طنازیها و خودنمائیهای زنان کوچه و بازار قرار نمیگیرد-تا دلش راببرند و از محبت و علاقه‌اش نسبت‌به خانواده بکاهند.
آری اسلام چون از آفرینش ویژه زن آگاه است و او را یک رکن‌مهم اجتماع میداند که نسبت‌به صلاح و فساد جامعه نیز مسؤلیت دارد،ازاو می‌خواهد که در انجام این مسؤلیت‌بزرگ فداکاری نماید و با رعایت‌حجاب اسلامی از مفاسد و انحرافهای اجتماعی جلوگیری کند و در ثبات‌و آرامش و عظمت ملت‌خویش بکوشد.و یقین بداند که در انجام این‌مسؤولیت‌بزرگ الهی بهترین پاداش را از خداوند بزرگ دریافت‌خواهدنمود.خانم گرامی!اگر به آرامش و ثبات خانواده و اعتماد و اطمینان‌شوهرت علاقه داری،اگر به مصالح واقعی جامعه بانوان می‌اندیشی،اگر به‌سلامت روانی جوانان و جلوگیری از انحراف و لغزش آنان فکر می‌کنی،اگر می‌خواهی بانوان را از معرض چشم چرانی بیگانگان و فریب دادن وبانحراف کشیدن آنان نجات دهی،و اگر می‌خواهی رضایت‌خدا را جلب‌کنی و یک مسلمان مؤمن و فداکار باشی، پوشش و حجاب اسلامی راهمواره رعایت کن.و زیبائیها و آرایش خودت را در معرض دید بیگانگان‌قرار نده.گر چه در داخل منزل و با خویشان نزدیک باشد.داخل منزل وخارج آن،در مجالس مهمانی و در خارج فرقی ندارد.برادر شوهر،پسربرادر شوهر،شوهر خواهر شوهر، شوهر خواهر خودت شوهر عمه‌ات، شوهر خاله‌ات،پسر عمه‌ها،پسر دائیها،همه اینها به تو نامحرم هستندواجب است‌حجاب اسلامی را رعایت کنی گر چه در منزل خودتان یا درمجلس مهمانی باشید.اگر نسبت‌باینها حجاب را رعایت نکنی هم مرتکب‌گناه میشوی هم شوهرت را قلبا ناراحت میکنی.ممکن است‌شوهرت برزبان نیاورد ولی یقین داشته باش که ناراحت میشود و به صفا و صمیمیت‌خانوادگی شما لطمه وارد میگردد.
اما نسبت‌به محارم مانند،پدر شوهر و پدر خودت برادر خودت،فرزندان برادر،فرزندان خواهر، رعایت‌حجاب لازم نیست.لیکن تذکراین نکته لازم است که بهتر است نسبت‌باینها هم تا حدی حریم قائل‌شوی.و آرایش کرده و با لباسهائی که برای شوهرت می‌پوشی،نزد اینهانیز ظاهر نشوی.گر چه شرعا جایز باشد.زیرا اکثر مردها حتی در این‌موارد ناراحت میشوند،و حفظ اعتماد و آرامش قلبی آنها لازم و مفیداست و برای بقاء و ثبات و آرامش خانواده سودمند میباشد.

 

 

 

 

 

خطاهای شوهرت را ببخش

به غیر از معصوم همه کس خطا و لغزش دارد.دو نفر که با هم‌زندگی میکنند و از جهتی تشریک مساعی و همکاری دارند باید لغزشهای‌یکدیگر را ببخشند تا زندگی آنها ادامه پیدا کند.اگر بخواهند در این باره‌سختگیری کنند ادامه همکاری غیر ممکن میشود.دو نفر شریک، دو نفرهمسایه،دو نفر رفیق،دو نفر همکار،دو نفر زن و شوهر باید در زندگی‌اجتماعی دارای گذشت‌باشند.هیچ زندگی اجتماعی به مقدار زندگی‌خانوادگی احتیاج به گذشت ندارد.اگر اعضاء یک خانواده بخواهند سختگیری بعمل آورند و خطاهای یکدیگر را تعقیب کنند یا زندگی آنها ازهم می‌پاشد یا بدترین زندگی را خواهند داشت.
خانم محترم،ممکن است از شوهر شما خطا یا خطاهایی صادرشود.ممکن است از روی خشم و غضب به شما اهانت کند.ممکن است‌ناسزائی از دهانش بیرون آید.ممکن است از خود بیخود شده شما رابزند،ممکن است‌یک مرتبه به شما دروغ بگوید،ممکن است کاری راانجام دهد که مورد پسند شما نباشد،از این قبیل خطاها برای هر مردی‌امکان دارد،اگر بعدا احساس کردی که از کردار خویش پشیمان شده او راببخش و موضوع را تعقیب نکن.اگر عذرخواهی کرد فورا قبول کن.اگرپشیمان شده لیکن زیر بار عذرخواهی نمی‌رود در صدد نباش مجرمیت وی‌را باثبات رسانی،زیرا به شخصیت او لطمه وارد میشود،ممکن است‌در صدد تلافی برآید،خطاهای شما را تعقیب کند،ممکن است کارتان به‌نزاع و جدال و حتی جدائی بکشد اما اگر سکوت کردی و خطایش رانادیده گرفتی در شکنجه وجدان قرار می‌گیرد و به طور مسلم از کردارخویش پشیمان خواهد شد،آنگاه شما را یک زن با گذشت فهمیده فداکارعاقل خواهد شناخت،می‌فهمد که به زندگی و خانواده و شوهر علاقه‌مندهستی،قدر ترا می‌شناسد و محبتش چند برابر خواهد شد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«زن بد،عذر شوهرش رانمی‌پذیرد و خطاهایش را نمی‌بخشد (بحار جلد 103 ص 235) ».
حیف نباشد زن آنقدر کم گذشت‌باشد که یک خطای جزئی‌شوهرش را نتواند تحمل کند و بدان علت پیمان مقدس زناشویی را بر هم بزند؟!
«زنی به رئیس دادگاه حمایت‌خانواده گفت،شوهرم قبل از ازدواج‌به من نگفت که دمت‌سربازی را انجام نداده و این موضوع را از من‌مخفی کرده بود.چند روز پیش متوجه شدم که به همین زودی باید بخدمت‌برود.و من نمی‌توانم با مردی که به من دروغ گفته زندگی کنم (اطلاعات 10 آبان 1354) ».

 

 

با خویشان شوهرت بساز

یکی از مشکلات زندگی،اختلاف زن و بستگان شوهر است.
اکثر زنها با مادر و برادر و خواهر شوهرشان میانه خوبی ندارند،وبالعکس،پیوسته نزاع و قهر و دعوا دارند.از یک طرف زن کوشش میکندشش دانگ شوهرش را تصاحب کند به طوریکه به دیگری حتی مادر وبرادر و خواهرش توجه نداشته باشد.سعی میکند علاقه آنها را قطع کند،بدمی‌گوید،دروغ می‌سازد،قهر و دعوا میکند.از طرف دیگر مادر شوهر،خودش را مالک پسر و عروس میداند.سعی میکند به هر طور شده پسرش‌را نگهدارد،نگذارد یک زن تازه وارد، شش دانگ او را تصاحب کند.
بدینمنظور به کارهای عروس ایراد میگیرد،بدگویی میکند،دروغ جعل‌میکند.هر روز جنگ و دعوا دارند مخصوصا اگر در یک منزل زندگی‌کنند.اگر یکی از آنها یا هر دو نادان و لجباز باشند ممکن است کار به‌جاهای باریک حتی ضرب و خودکشی منتهی شود.ماهی نیست که چندین‌عروس از دست مادر شوهر خویش خودکشی نکنند.شما می‌توانید اخبارآنها را در جرائد بخوانید.
از باب نمونه:«تازه عروسی...که از بدرفتاریهای مادر شوهرش‌بتنگ آمده بود خود را آتش زد (اطلاعات 13 اردی بهشت 1349) ».
«زنی به علت‌بدرفتاری و بهانه‌گیری مادر شوهرش خودسوزی‌کرد (اطلاعات 16 اردی بهشت 1349) ».
آنها شب و روز در مبارزه و زورآزمایی هستند لیکن غم و غصه وناراحتی آن مال مرد است.
عمده اشکالش اینست که دو طرف نزاع افرادی هستند که مردنمی‌تواند به آسانی از آنها دست‌بردارد.از یک طرف همسرش را می‌بیندکه از پدر و مادر چشم پوشیده و با صدها امید و آرزو به خانه شوهر آمده‌است،آمده تا مستقل و صاحب خانه و زندگی باشد.وجدانش میگوید بایداسباب خوشی و رضایت‌خاطر او را فراهم سازم و از وی حمایت کنم.به‌علاوه همسر دائمی و شریک زندگی اوست نمی‌تواند از حمایت او دست‌بردارد.از طرف دیگر فکر میکند:پدر و مادرم سالها برایم زحمت‌کشیده‌اند.با صدها امید و آرزو بزرگم کرده‌اند،با سوادم نموده‌اند، شغل‌برایم تهیه کرده‌اند،زن برایم گرفته‌اند،امید و آرزو داشته‌اند بهنگام‌ناتوانی دستشان را بگیرم.خلاف وجدان است قطع رابطه کنم و اسباب‌ناراحتی آنها را فراهم سازم.به علاوه،دنیا هزار نشیب و فراز دارد،سختی‌و سستی دارد،بیماری و ناتوانی دارد،گرفتاری و درماندگی دارد، دشمنی‌و دوستی دارد،تصادف و مرگ دارد.در این مواقع حساس احتیاج به‌مددکار دارم و تنها کسانیکه ممکن است‌بهنگام گرفتاری دستم را بگیرند و از خودم و خانواده‌ام حمایت کنند پدر و مادر و خویشانم می‌باشند.در این‌دنیای تاریک نمی‌توانم بی‌پناه باشم و خویشانم بهترین پناهند.پس‌نمی‌توانم از آنها دست‌بردارم.
در اینجاست که یک مرد عاقل خودش را در بین دو محذور بزرگ‌مشاهده میکند.یا باید گوش به حرف همسرش بدهد و دست از پدر و مادربردارد،یا مطابق میل پدر و مادر رفتار کند و همسرش را برنجاند،وهیچیک از این دو امر برایش امکان پذیر نیست.
بدین جهت ناچار است‌با هر دو بسازد.و تا حد امکان هر دو راراضی نگه بدارد.آن هم کار بسیار دشواری است.لیکن اگر زن حرف شنوو عاقل باشد و سرسختی و لجاجت‌بخرج ندهد حل مشکل آسان میگردد.
از این رهگذر است که مرد از همسرش که از همه کس به اونزدیک‌تر و مهربانتر است انتظار دارد که در حل این مشکل به وی کمک‌کند.عروس اگر در مقابل مادر شوهر قدری تواضع کند،حالت تسلیم بخودبگیرد،به او احترام کند،اظهار محبت نماید،در کارها با او مشورت کند،گرم بگیرد،مانوس شود،استمداد کند همان مادر شوهر بزرگترین پشتیبانش‌خواهد شد.
انسان که می‌تواند با اخلاق خوش و اظهار محبت‌یک طائفه رادوست و غمخوار خویش گرداند آیا حیف نیست که به واسطه لجاجت وتکبر و خودخواهی این همه یار و یاور را از ست‌بدهد؟
آیا فکر نمیکند که در نشیب و فرازها و سختیها و گرفتاریهای‌روزگار به یاری دیگران نیازمند است،و در آن مواقع حساس کمتر کسی به‌فکر انسان است،تنها خویشان و اقاربند که بداد او می‌رسند. آیا بهتر نیست که با اخلاق خوش و مهربانی با خویشانش معاشرت‌و رفت و آمد کند تا از لذائذ انس و محبت‌برخوردار گردد و یک طائفه‌دوست و پشتیبان واقعی داشته باشد؟
آیا سزاوار است‌با بیگانگان طرح دوستی بریزد و دوست و رفیق‌پیدا کند لیکن با خویشان و اقاربش قطع رابطه کند؟در صورتیکه به تجربه‌ثابت‌شده که در مواقع گرفتاری اکثر دوستان انسان را رها میکنند ولی‌همان خویشان متروک به یاریش می‌شتابند،زیرا پیوند خویشی یک پیوندطبیعی است که به آسانی بریده نمی‌شود.
در مثل‌های عامیانه گفته شده:خویش و اقوام اگر گوشت انسان رابخورند استخوانش را دور نمی‌ریزند.
حضرت علی علیه السلام فرمود:«انسان هیچگاه از خویشانش‌بی‌نیاز نمی‌شود،و لو مال و اولاد هم داشته باشد.به ملاطفت و احترام آنهااحتیاج دارد.آنها هستند که با دست و زبان از او حمایت میکنند.خویشان واقارب بهتر از او دفاع می‌نمایند.در مواقع گرفتاری زودتر از دیگران به‌یاریش می‌شتابند.هر کس از خویشانش دست‌بکشد یک دست از آنهابرداشته لیکن دستهای زیادی را از دست‌خواهد داد (بحار جلد 74 ص 101) ».
خانم محترم،برای خوشنودی شوهرت،برای راحتی و آسایش‌خودت،برای اینکه یک طائفه دوست و حامی واقعی پیدا کنی،برای اینکه‌محبوب شوهرت واقع شوی بیا و با خویشان شوهرت بساز.از لجاجت وخودخواهی و تکبر و جهالت دست‌بردار.عاقل و دانا باش. افکارشوهرت را پریشان نساز.فداکاری و شوهرداری کن تا نزد خدا و خلق محبوب باشی.

 

 

با شغل شوهرت بساز

هر کس شغلی و هر شغل لوازمی دارد:یکی راننده است که اکثرعمرش را در راهها بسر می‌برد و نمی‌تواند مانند افراد دیگر هر شب به‌منزل بیاید،یکی پاسبان است که بعضی شبها یا همه شب باید پاسداری کند،یکی طبیب است کمتر وقت فراغت دارد با خانواده‌اش بنشیند یا به تفریح‌برود،یکی استاد یا دانشمند اهل مطالعه است که ناچار است‌شبها مطالعه‌کند،یک شغلش ایجاب میکند زیاد در سفر باشد،یکی نفت فروش است‌بوی نفت میدهد،یکی مکانیک است لباسهایش چرب و بوی روغن میدهد،یکی ذغال فروش و همیشه سیاه است،یکی کارگر شبانه است‌شبها باید به‌کارخانه برود.ووو...
بالاخره کمتر شغلی پیدا میشود که کاملا بی‌دردسر باشد.چاره‌ای‌نیست‌باید امور دنیا بچرخد، نان پیدا کردن آسان نیست،مرد چاره‌ای نداردجز اینکه با مشکلات بسازد،لیکن در اینجا مشکل دیگری تولید میشود،وآن مشکل ناسازگاری و نق نق خانواده است.
زنها معمولا شوهری را دوست دارند که همیشه در وطن باشد،اول‌شب به منزل بیاید.اوقات فراغتی داشته باشد که به شب نشینی و گردش وتفریح بروند،شغل نظیف و آبرومند و پر درآمدی داشته باشد،لیکن‌متاسفانه شغل بسیاری از مردها با خواسته همسرانشان وفق نمی‌دهد.
یک سری اشکالات خانوادگی از همین جا شروع میشود،راننده‌ایکه چند شبانه روز در بیابانها زحمت کشیده،با صدها ناراحتی مواجه شده نه خواب حسابی داشته نه خوراک منظم بعد از چند شبانه روزبا اعصاب خسته وارد منزل میشود تا چند ساعت استراحت کند و ازاحوال خانواده‌اش با اطلاع شود،هنوز از در نرسیده غر و لند خانم شروع‌میشود:این چه زندگی است که ما داریم،من بدبخت را با چند تا بچه‌میگذاری و معلوم نیست کجا میروی؟همه کارها را خودم باید انجام دهم.ازدست این بچه‌های شیطان خسته شدم.اصلا رانندگی کار خوبی نیست،یاشغلت را تغییر بده یا تکلیف مرا روشن کن،من نمی‌توانم تا آخر عمر به‌این طور زندگی کنم.
بیچاره مردیکه بعد از این ایراد و بهانه‌ها و غر و نق‌ها با فکرپریشان و اعصاب خسته می‌خواهد دنبال رانندگی برود.سرنوشت چنین‌راننده‌ای و مسافرانش معلوم است.
طبیبی که از صبح تا نیمه‌های شب با دهها بیمار مختلف سر و کارداشته و اعصاب و مغزش پیوسته در کار بوده اگر در خانه هم با ایراد و نق‌و نق‌های همسرش مواجه شود چه حالی پیدا میکند؟و با چنین اعصاب ومغزی چگونه می‌تواند طبابت کند؟
کارگری که تمام شب زحمت کشیده و خواب به چشمش نرفته‌صبح که برای استراحت‌به منزل میآید اگر با ایراد و بهانه‌جوییهای‌همسرش برخورد کند چگونه می‌تواند باز دنبال کار برود؟
دانشمندیکه کارش مطالعه و تحقیق است اگر همسر غیر موافقی‌داشته باشد که به کارش ایراد بگیرد چگونه می‌تواند موفق گردد؟
در اینگونه موارد است که زن فهمیده و دانا از زن نفهم و خودخواه‌تمیز داده میشود. خانم محترم،ما نمی‌توانیم اوضاع جهان را بر طبق میل خودمان‌بچرخانیم لیکن می‌توانیم خودمان را با وضع موجود وفق دهیم.شوهرتان‌برای تهیه روزی ناچار است‌شغلی داشته باشد و شغل او هم لوازمی دارد،شما می‌توانید زندگی خودتان را بر طبق شغل او مرتب سازید به طوریکه‌هم آزادانه به شغل خویش ادامه دهد هم شما آسوده زندگی کنید،تنها به‌فکر خودت و آسایش خودت نباش قدری هم به فکر راحتی شوهرت باش،دانا و فداکار باش،شوهرداری کن،اگر شوهرت راننده است و بعد از چندشب با اعصاب خسته به منزل آمد با آغوش باز و لب خندان از وی استقبال‌کن،اظهار مهر و علاقه کن تا خستگیهایش برطرف گردد،نق نق نکن،ازشغلش ایراد مگیر.مگر رانندگی چه عیبی دارد؟
او برای رفاه و آسایش شما شب و روزش را در بیابانها میگذارند،به جای قدردانی به شغلش ایراد میگیری؟و از خانه و زندگی گریزانش‌میکنی؟شغل او هیچ عیبی ندارد.برای اجتماع خدمت میکند،برای تهیه‌روزی زحمت میکشد،اگر تنبلی میکرد یا دنبال کارهای غیر مشروع‌می‌رفت‌بهتر بود؟کار او عیب ندارد،عیب از تو است که توقع داری هرشب در خانه باشد و نمی‌توانی خودت را با وضع موجود سازش دهی.
آیا بهتر نیست که خودت را با این نوع زندگی عادت دهی و با کمال‌آسودگی زندگی کنی و هنگامیکه شوهرت به خانه آمد از او استقبال کنی وبا سخنان شیرین به کسب و کار تشویقش کنی و با لب خندان تا درب خانه‌بدرقه‌اش نمایی و با یک خداحافظی گرم تا ملاقات بعد دلشادش سازی؟
اگر چنین کردی به کسب و کار و خانه و زندگی علاقه‌مند میگردد.
دنبال خوشگذرانی نمی‌رود.اعصابش سالم می‌ماند،تصادف نمیکند، زودتر به خانه می‌آید، برای رفاه و آسایش شما بیشتر زحمت می‌کشد.
اگر شوهرت یک کارگر شبانه است‌برای تامین مخارج شما ازاستراحت‌شب چشم پوشی نموده است،خودت را با اینگونه زندگی عادت‌بده،اظهار نارضایتی نکن.
اگر از تنهایی حوصله‌ات سر می‌رود می‌توانی مقداری از کارهای‌خانه را در شب انجام دهی. مقداری از شب را به خیاطی و گلدوزی وخواندن کتاب بگذرانی،وقتی شوهرت از کارخانه به منزل آمد فوراصبحانه را حاضر کن،اتاقی برایش خلوت کن تا بخوابد و رفع خستگی‌کند، بچه‌ها را عادت بده سر و صدا نکنند،و نزدیک استراحتگاه شوهرت‌نروند.به آنها بفهمان که پدرتان شب نخوابیده و باید روز استراحت کند.
بلکه خودت و بچه‌ها هم می‌توانید شبها کمتر بخوابید و روز با شوهرت‌قدری استراحت نمایید،مزاحم او نشو بگذار خوب بخوابد،بدین نکته‌توجه داشته باش که شوهرت تمام شب را بیدار بوده و روز برایش به منزله‌شب است‌باید بدون سر و صدا استراحت کند.
یک چنین خانمی باید دو برنامه داشته باشد یکی برای خودش‌دیگری برای شوهرش.مبادا با نق نق و اوقات تلخی روح خسته‌اش راخسته‌تر کنی.بگذار اعصابش سالم باشد تا برای تامین مخارج شمازحمت‌بکشد.به کارش ایراد نگیر،کار او چه عیبی دارد؟اگر بیکاری وتنبلی میکرد یا دنبال ولگردی می‌رفت‌بهتر بود؟افتخار کن که چنین شوهرزحمت‌کشی داری که برای تهیه روزی خواب شب را بر خودش حرام‌نموده،از جدیت و استقامت او قدردانی کن،با لب خندان تا درب منزل‌بدرقه‌اش کن.
اگر شوهرت یک طبیب یا یک دانشمند اهل مطالعه است،و شب وروز برای اجتماع زحمت می‌کشد از زحماتش قدردانی کن،به وجودچنین شوهر ارزنده‌ای افتخار کن.
البته لازمه شغلش اینست که اوقات فراغت زیادی ندارد لیکن تومی‌توانی برنامه زندگی خودت را با شغل او تطبیق دهی.انتظار نداشته‌باش دست از شغلش بردارد تا مطابق میل تو در آید.بگذار با فکر آزاد به‌کار و مطالعات خودش مشغول باشد.وقتی مشغول کار است می‌توانی‌کارهای خانه را انجام دهی،و بقیه را بخواندن کتاب بپردازی یا با اجازه‌او،به منزل خویشان و دوستانت‌بروی.اما سعی کن هنگامیکه موقع‌استراحت‌شوهرت فرا می‌رسد در منزل حاضر باشی.قبلا برایش وسیله‌پذیرایی آماده کن.وقتی وارد شد با لب خندان و خلق خوش استقبالش‌کن.با اظهار محبت گرم و شیرین زبانی خستگی اعصابش را برطرف‌ساز. مبادا از کارش ایراد بگیری و اعصاب خسته‌اش را خسته‌تر کنی.
اگر خوب شوهرداری کنی نه تنها اسباب عظمت و ترقی او رافراهم ساخته‌ای بلکه در خدمت اجتماعی او نیز سهیم خواهی شد.
هر زنی لیاقت همسری چنین مردان پر کاری را ندارد با فداکاریهاو رفتار پسندیده‌ات یاقت‌خویش را باثبات رسان.
اگر شوهرت شغلی دارد که لباسهایش کثیف و چرکین می‌شود لابدآنرا مناسب وضع خودش تشخیص داده که انتخاب نموده است،خرده‌گیری و ایراد و نق نق نکن.نگو:این چه شغل کثیفی است انتخاب‌کرده‌ای باید آنرا ترک کنی.
خانم محترم،کار کردن عیب نیسʠهر چه و هر که باشد،بیکاری و تنبلی و دنبال کارهای غیر مشروع رفتن عیب است،باید از یک چنین‌مردی قدردانی کنی که برای تهیه روزی زحمت می‌کشد و عرق می‌ریزد،باایراد و بدگویی،اسباب دلسردی او را فراهم نساز،اصرار نکن حتماشغلش را تغییر دهد،لابد آنرا مناسب شناخته که دنبالش می‌رود.
تو از وضع کسب و کار بی‌اطلاعی،خیال میکنی تغییر شغل کارآسانی است،اصولا چه عیبی دارد که اصرار داری تغییرش بدهد،مگر نفت‌فروشی و ذغال فروشی و تعمیر موتور آلات مثلا چه بدی دارند؟تنها عیبی‌که می‌توانی بتراشی کثیف شدن لباس است.حل آن هم چندان دشوارنیست،اگر شوهرت لباس مخصوص کار ندارد با زبان خوش از او تقاضاکن لباس کار تهیه کند،و زود بزود لباسهایش را شست و شو و تمیز کن،به هر حال موضوع آن قدر مهم نیست که به طلاق و جدایی منجر شود،ایراد و بهانه جویی بعض خانمها واقعا تعجب‌آور است.
زنی در شورای داوری گفت:«شوهرم تغییر شغل داده بوی نفت‌میدهد از این وضع خسته شده‌ام (اطلاعات 13 مرداد 1349) ».

 

 

 

اگر ناچارید در غربت زندگی کنید

 

گاهی انسان ناچار است در غربت زندگی کند،کارمند دولت است.
در ارتش یا شهربانی یا ژاندارمری انجام وظیفه میکند،فرهنگی است،تاجر یا پیشه‌ور یا کارگری است که باید در غربت زندگی کند،این قبیل‌افراد ناچارند برای همیشه یا به طور موقت در غربت زندگی کنند،مردناچار است دوری از وطن را تحمل کند لیکن این موضوع با مذاق بعض خانمها جور نمی‌آید،زیرا دوست دارند نزد پدر و مادر و خویشان ودوستانشان باشند.با در و دیوار و کوچه‌های محل تولدشان مانوس شده‌اند.بدین‌جهت تاب و تحمل دوری را ندارند،به شوهرشان ایراد و بهانه می‌گیرند،نق نق میکنند:تا کی در غربت زندگی کنم؟تا کی به فراق پدر و مادر مبتلاباشم؟دوست و آشنا ندارم،این چه جایی است مرا آورده‌ای؟ دیگرنمی‌توانم اینجا بمانم هر فکری داری بکن.
این عزیزان بی‌جهت‌با این قبیل حرفها اعصاب شوهرشان راناراحت مینمایند،آن قدر کوتاه فکرند که شهر یا قریه محل تولدشان رابهترین نقطه‌ای می‌پندارند که در آن می‌توان زندگی کرد،گمان میکنند:تنهادر همانجا می‌توان خوش بود و بس.
بشر به سطح وسیع زمین اکتفا نکرده به کرات آسمانی قدم‌میگذارد،اما این خانم تنگ نظر حاضر نیست چند فرسخ دورتر از محل‌تولدش زندگی کند،میگوید:چرا دوستانم را رها کنم و بروم در غربت تنهازندگی کنم؟گویا این خانم آنقدر برای خودش شخصیت قائل نیست که‌بتواند در غربت نیز دوستان و آشنایان با وفا و صمیمی تهیه کند.
خانم محترم،دانا و بلند همت و فداکار باش،تنها به فکر خودت‌نباش،شغل مخصوص شوهرت ایجاب کرده که در غیر وطن زندگی کند،مستخدم دولت است مگر می‌تواند به محل ماموریتش نرود؟!تاجر یا کاسب‌یا کارگری است که در غربت‌بهتر می‌تواند کسب و کار کند، چرامزاحمش میشوی و نمی‌گذاری پیشرفت کند؟تو که میدانی شوهرت ناچاراست در خارج وطن زندگی کند چرا با ایراد و بهانه‌های بیفائده اسباب‌ناراحتی و کدورتش را فراهم می‌سازی؟وقتی دیدی شغلش ایجاب میکند که به شهر یا ده یا کشور دیگری منتقل شود فورا اظهار موافقت کن،اثاث‌منزل را جمع و جور کرده ببندید و در ماشین بگذارید و با صفا و رفاقت‌به‌محل جدید بروید،خودت را اهل همانجا حساب کن و با دلگرمی وبشاشت طرح زندگی نوین را بریز،وضع خودت را با اوضاع و شرائطمحیط موافق ساز،با زنهای پاکدامن و خوش اخلاق طرح دوستی و الفت‌بریز لیکن چون تازه وارد هستی و به اخلاق و روحیات اهالی آنجا کاملاآشنا نیستی در انتخاب دوستان تازه احتیاط کن و در این باره حتما باشوهرت مشورت کن،خودت را یک فرد غریب حساب نکن،بلکه سعی‌کن با محیط تازه و ساکنان آنجا مانوس شوی.
هر مکانی امتیازات ویژه‌ای دارد،می‌توانی با تماشای مناظر طبیعی‌یا بناهای دیدنی آنجا رفع خستگی کنی،با اظهار مهر و محبت کانون‌خانوادگی را گرم و با صفا کن،شوهرت را دلداری بده.به کسب و کارتشویقش کن،وقتی با محیط آشنا شدی خواهی دید که برای زندگی هیچ‌عیبی ندارد بلکه شاید از محل تولدت بهتر باشد،در بین دوستان تازه،افرادی را پیدا میکنی که از دوستان سابق بلکه پدر و مادر و خویشانت‌مهربانتر و دلسوزتر خواهند بود.
اگر در قریه یا دهی اقامت نموده‌اید که اسباب و تجملات زندگی‌شهری را ندارد خودت را از قید آنها آزاد کن،با زندگی بی‌آلایش و طبیعی‌آنجا انس بگیر،خوبیها و مزایای آن گونه زیستن را در نظر بگیر،گر چه‌برق و کولر و پنکه و یخچال ندارد لیکن آب و هوای سالم و غذاهای‌بی‌تقلب دارد که در شرها کمتر پیدا میشود،خیابان اسفالت و تاکسی‌ندارد لیکن از سر و صدا و دود ماشینها و کارخانجات نیز در امان هستی. قدری در زندگی هموطنان و همکیشانت تامل کن،ببین چگونه درخانه‌های محقر و خشت و گلی،با کمال مهر و صفا و خوشی زندگی‌میکنند،و به اسباب و لوازم شهری و کاخهای زیبا اصلا اعتنا ندارند،درحوائج ضروری و محرومیتهای آنها بیندیش و اگر می‌توانی خدمتی انجام‌دهی دریغ مدار.به شوهرت نیز سفارش کن برای رفاه و آسایش آنهاکوشش کند.
اگر عاقل و دانا باشی و به وظیفه‌ات عمل کنی می‌توانی با کمال‌آسایش و راحتی خاطر،در غربت زندگی کنی و به پیشرفت و ترقی‌شوهرت کمک نمایی،در آنصورت یک بانوی شریف شوهردار و یک‌خانم فداکار معرفی می‌شوی،نزد مردم و شوهرت عزیز و محترم خواهی‌بود و بدینوسیله رضایت‌خدا را نیز فراهم خواهی نمود.

 

 

 

اگر در خانه کار میکند

 

اگر شغل مرد در خارج منزل باشد همسرش در غیاب او آزادی‌دارد،لیکن اگر در منزل کار کند همسرش مقید خواهد شد،ممکن است‌شاعر یا نویسنده یا نقاش یا دانشمند اهل مطالعه باشد،این قبیل افرادمعمولا محل کارشان منزل است،ناچارند همیشه یا اکثر اوقات در منزل‌اشتغال داشته باشند،و از همین جهت زندگی آنها با سایرین تفاوت خواهدکرد،اتفاقا کارشان یک کار فکری و ذوقی است که احتیاج شدیدی به‌محیط آرام و بی‌سر و صدا دارد،یک ساعت کار با حواس جمع بر چندین‌ساعت کار در محیط شلوغ و پر سر و صدا برتری دارد.
در اینجا مشکل بزرگی پیدا می‌شود،از یک طرف مرد به محیط آرام و بی‌سر و صدا احتیاج دارد از طرف دیگر خانم می‌خواهد در خانه‌آزادانه زندگی کند.
اگر زن بتواند امور خانه‌داری را طوری انجام دهد که با اشتغالات‌فکری شوهرش مزاحم نباشد کار ارزنده‌ای انجام داده حقا خانم شوهردارو شایسته‌ای خواهد بود،زیرا تهیه یک محیط آرام کار آسانی نیست‌مخصوصا برای افراد بچه‌دار،فداکاری و تدبیر لازم دارد،گر چه دشواراست لیکن برای ترقی و موفقیت مرد ضرورت دارد.
زن اگر همکاری داشته باشد می‌تواند شوهرش را به صورت یک‌مرد آبرومند و مفیدی در آورد که هم به اجتماع خدمت کند و هم اسباب‌افتخار او باشد.
این خانم باید توجه داشته باشد که گر چه شوهرش دائما یا اکثراوقات در خانه است لیکن بیکار نیست،نباید انتظار داشته باشد زنگ‌درب خانه را جواب دهد،بچه‌داری کند،گاهی سری به آشپزخانه بزند،درکارهای خانه کمک کند،با بچه‌های شیطون دعوا کند،موقعی که مردمشغول کار است‌باید او را ندیده گرفت و فرض کرد اصلا در خانه نیست.
خانم محترم،وقتی شوهرت میخواهد به اتاق کار برود اسباب ولوازم مورد احتیاجش را از قبیل کتاب،قلم،کاغذ،دفتر،مداد،مدادتراش،سیگار،کبریت،زیر سیگاری همه را نزدش حاضر کن که برای پیدا کردن‌آنها معطل نشود،اگر به بخاری یا پنکه احتیاج دارد آماده کن،آنگاه که‌اسباب و لوازم کارش کاملا آماده شد از اتاق بیرون برو و او را به حال‌خود بگذار،در اطراف اتاقش آهسته راه برو بلند بلند حرف نزن،مواظب‌باش بچه‌ها سر و صدا نکنند،به آنها بفهمان که اکنون موقع بازی شما نیست زیرا پدر در اتاق مشغول کار است و از سر و صدای شما ناراحت‌می‌شود،بازی را بگذارید برای ساعتهای بیکاری او،در موقع کار راجع به‌امور زندگی صحبت نکن زیرا رشته افکارش قطع می‌شود و تا بخواهددوباره حواسش را جمع کند بیکار می‌ماند،در راه رفتن از کفشهای‌بی‌صدا استفاده کن،صدای زنگ درب را کوتاه کن که مزاحم او نشود،جواب تلفن را بده و اگر کسی با او کار داشت‌بگو:مشغول کار است اگرممکن است در فلان ساعت تلفن بفرمایید،برنامه رفت و آمد و مهمانداری‌را به ساعتهای استراحت او بینداز، از دوستان و خویشانت که قصد دیداردارند عذرخواهی نموده بگو:چون سر و صدای ما ممکن است‌بااشتغالات آقا مزاحمت داشته باشد خواهشمندم فلان وقت تشریف بیاورید،آنها هم اگر دوستان شما باشند از این پیشنهاد رنجیده خاطر نخواهند شدبلکه به کاردانی و شوهرداری شما تحسین خواهند کرد،در عین حال که به‌امور خانه‌داری مشغول هستی مراقب شوهرت نیز باش،اگر چیزی طلب‌کرد فورا حاضر کن و از اتاق خارج شو.
شاید خانمها اینگونه زندگی را غیر ممکن شمرده در دل خویش‌بگویند:مگر برای یک زن امکان دارد که کارهای دشوار خانه‌داری راانجام دهد در عین حال به شوهرش رسیدگی کند و خانه را به صورتی‌در آورد که کوچکترین مزاحمتی برای او پیدا نشود؟!البته تصدیق دارم که‌اینگونه زندگی چون یک برنامه غیر عادی است تا حدودی دشوار به نظرمی‌رسد لیکن اگر به ارزش و اهمیت کارشان واقف باشند و تصمیم بگیرندکوشش و فداکاری کنند با کاردانی و تدبیر می‌توانند مشکل را حل کنند.
مراتب لیاقت و شایستگی زن در اینگونه موارد ظاهر می‌شود،و الا اداره یک زندگی عادی از همه کس ساخته است.
خانم محترم،نوشتن یک کتاب ارزنده علمی یا تهیه یک مقاله‌جالب و سودمند یا سرودن اشعار نغز و دلپذیر یا تهیه یک تابلوی نقاشی‌گرانقدر،یا حل مشکلات علمی کار آسانی نیست، لیکن با همکاری و ازخود گذشتگی تو امکان پذیر میگردد.
آیا حاضر نیستی در این باره فداکاری کنی و با مختصر تغییری درطرز زندگی معمولی مردم، شوهرت را که از هر جهت لیاقت دارد به‌صورت یک مرد دانشمند ارزنده‌ای در آوری که عموم ملت از خدماتش‌استفاده کنند،تو نیز از منافع مادی و آبروی اجتماعی او بهره‌مند گردی؟

 

 

به ترقی شوهرت کمک کن

 

بشر بالذات قابلیت ترقی دارد،عشق به کمال در نهادش نهفته وبرای تکامل آفریده شده است، هر کس،در هر مقام و با هر شرائط و در هرسنی باشد،می‌تواند به ترقیات خویش ادامه داده کاملتر گردد،انسان که‌برای هر گونه کمالی آماده است نباید هیچگاه به موجودیت‌خویش قناعت‌نموده هدف آفرینش را از دست‌بدهد،تا زنده است‌باید بکوشد تا کامل وکاملتر گردد.
هر انسانی خواهان ترقی است لیکن همه کس موفق نمی‌گردد.
همت‌بلند و کوشش فراوان لازم دارد،باید زمینه کار را فراهم ساخت وموانع را بر طرف نمود آنگاه کوشید تا به مقصد رسید،شخصیت مرد تاحدود زیادی به خواسته‌های همسرش بستگی دارد،زن می‌تواند به پیشرفت‌و ترقی شوهرش کمک نموده او را در مسیر ترقی قرار دهد چنانکه می‌تواند مانع ترقیاتش واقع گردد،هر چه بخواهد بدون شک همان است.
خانم محترم،در حدود شرائط و امکاناتی که برایتان موجود است،شخصیت‌بزرگتر و عالیتری را برای شوهرت در نظر بگیر و برای رسیدن‌به آن تشویقش کن،اگر میل دارد به تحصیلات خویش ادامه دهد یا به وسیله‌مطالعه و خواندن کتاب به معلوماتش بیفزاید نه تنها مخالفت نکن بلکه‌تشویق و تحسینش کن،برنامه زندگی را طوری مرتب کن که با کارهای اومنافات نداشته باشد،سعی کن اسباب آسایش و راحتی او را فراهم سازی‌تا با فکر آزاد به ترقیات خویش ادامه دهد.
اگر سواد ندارد با خواهش و تمنا وادارش کن در کلاسهای شبانه‌یا در خارج مدرسه به تحصیلات خویش ادامه دهد،اگر تحصیل کرده است‌تشویقش کن رشته علمی خودش را تعقیب کند،به وسیله مطالعه و خواندن‌کتابهای مربوط به آن فن به معلومات خویش بیفزاید، اگر طبیب است‌وادارش کن در هر روز مقداری از اوقاتش را به خواندن مجلات وکتابهای پزشکی اختصاص بدهد،اگر دبیر یا آموزگار یا قاضی یا استاد یامهندس است از وی بخواه اوقات فراغت‌خویش را بخواندن کتابهای‌مربوط به فن خودش یا کتابهای علمی و اخلاقی و تاریخی بگذراند،و به‌طور خلاصه شوهر شما هر کس و در هر مقامی باشد،حتی کارگر و کاسب،برای ترقی و تکامل آمادگی دارد.
نگذارید از مسیری که دستگاه آفرینش برایش پیش‌بینی کرده‌منحرف شود و از مطالعه و تکامل دست‌بردارد،به تحقیقات علمی وخواندن کتاب عادتش بدهید،نگذارید شخصیت او در یک حد معین‌متوقف بماند. اگر فرصت تهیه کتاب را ندارد شما می‌توانید با مشورت او و سایردوستان این کار را بر عهده بگیرید،کتابهای سودمند علمی و اخلاقی وتاریخی و دینی و بهداشتی و اقتصادی و ادبی را که بر طبق صلاح وسلیقه‌اش باشد تهیه نموده در اختیارش بگذارید،و بخواندن تشویقش‌کنید،خودتان نیز کتاب و مجله‌های سودمند را بخوانید.و در ضمن خواندن‌اگر به مطالبی برخورد کردید که برای شوهرتان نیز مفید است عین آن رایادداشت نموده در اختیارش قرار دهید.
این کار فوائد بیشماری در بر دارد:
اولا اگر مدتی بدین برنامه ادامه بدهد شخص دانشمند و فاضلی‌خواهد شد که خودش سر بلند و تو به وجودش مفتخر خواهی شد.به‌علاوه،در رشته خودش یک نفر متخصص خواهد شد که هم خودش‌استفاده می‌کند و هم منافع بیشماری به اجتماع می‌رساند.
ثانیا چون به ندای آفرینش لبیک گفته سرگرم مطالعه و تحقیق‌است کمتر اتفاق می‌افتد که به ضعف اعصاب و بیماری‌های روانی مبتلاگردد.
ثالثا چون در طریق ترقی قرار گرفته و به خواندن کتاب علاقه‌مندشود به خانه و زندگی دلبستگی پیدا می‌کند،دنبال ولگردی نمی‌رود،به‌مراکز فساد و شب‌نشینی‌های زیان‌بخش قدم نمی‌گذارد،به دام تبهکاران واعتیادات خطرناک گرفتار نمی‌شود.

 

 

 

مواظب باش منحرف نشود

مرد باید در کسب و کار و معاشرتها و رفت و آمدهایش آزادی عمل داشته باشد تا بتواند بر طبق ذوق و سلیقه خویش کوشش و جدیت کند،اگرکسی بخواهد او را محدود و کنترل کند ناراحت‌شده به شخصیتش لطمه‌وارد می‌شود،زن دانا و با هوش در کارهای عادی شوهرش دخالت نمی‌کندو در صدد نیست تمام اعمالش را تحت نظر بگیرد،زیرا می‌داند که سلب‌آزادی از مرد و کنترل کارهایش نتیجه خوبی ندارد،بلکه ممکن است‌باعکس العمل شدید او مواجه شود.
مردان عاقل و با تجربه احتیاجی به مراقبت ندارند،زیرا عواقب‌امور را می‌سنجند،فکر نکرده در کاری اقدام نمی‌کنند،فریب نمی‌خورند،می‌توانند مصالح خویش را تشخیص دهند،دوست و دشمن را می‌شناسند،لیکن همه مردها چنین نیستند،در بین آنها افراد ساده‌لوح و زودباوری پیدامی‌شوند که ممکن است تحت تاثیر دیگران قرار بگیرند،فریب دشمنان‌دوستنما را بخورند.
در بین مردم شیادانی پیدا می‌شوند که در کمین اینگونه افرادهستند،به صورت خیرخواهی در دامشان می‌افکنند،بلکه طبع سرکش‌انسان و محیط فاسد و آلوده اجتماع برای انحراف افراد کفایت می‌کنند،بیچاره غافل وقتی به خود می‌آید که در دام فساد گرفتار شده،آنگاه کار ازکار گذشته و فرار از دام کار دشواری است.
شما اگر نظری به اطراف خویشتن بیفکنید دهها از این افرادبیچاره و ساده را پیدا می‌کنید که بدون قصد در دام فساد و بدبختی گرفتارشده‌اند،هیچیک از آنها نمی‌خواسته بدین بلاها آلوده گردد،لیکن بدون‌اینکه توجه داشته باشد و عاقبت امر را بسنجد طعمه محیط فساد گشته‌است. از این رهگذر است که اینگونه مردها احتیاج به مراقبت دارند،اگریک فرد خیرخواه و دانا اعمالشان را تحت نظر بگیرد به صلاح واقعی آنهااست.
بهترین کسی که می‌تواند این وظیفه سنگین را بر دوش بگیردهمسر اوست،یک بانوی دانا و با تدبیر می‌تواند با رفتار خیرخواهانه وعاقلانه‌اش بزرگترین خدمت را نسبت‌به شوهرش انجام دهد،اینگونه‌خانمها باید توجه داشته باشند که صلاح نیست‌به طور رسمی در کارهای‌شوهرشان دخالت و امر و نهی کنند زیرا کمتر مردی پیدا می‌شود که حاضرباشد لت‌بلا اراده دیگری حتی همسرش واقع شود،بدین جهت کنترل‌شدید او ممکن است عکس العمل نامطلوبی داشته باشد،لیکن اگر دانا وعاقل باشد می‌تواند به طور غیر رسمی و از دورادور معاشرتها و رفت وآمدهای شوهرش را تحت نظر بگیرد.
اگر دید شوهرش دیرتر از معمول به خانه می‌آید یک مرتبه یا دومرتبه یا سه مرتبه را عادی بگیرد زیرا معمولا برای مردها کارهایی پیش آمدمی‌کند که ناچارند در مواقع فراغت دنبال آنها بروند،لیکن اگر تکرار شد واز حد متعارف گذشت‌باید در صدد تحقیق برآید،لیکن تحقیق موضوع هم‌کار آسانی نیست،حوصله و کاردانی لازم دارد،باید از تندی و اعتراض‌اجتناب کند، در ضمن صحبت‌با نرمی و مهربانی سئوال کند شما که دیرتراز معمول به منزل تشریف می‌آورید کجا می‌روید؟با بردباری و زیرکی درمواقع مختلف آنقدر مطلب را تعقیب کند تا حقیقت‌برایش روشن گردد،اگر فهمید اضافه کار دارد یا برای رفع گرفتاریهای مربوط به کسب وکارش کوشش می‌کند یا در جلسات علمی و دینی و اخلاقی شرکت می‌نماید مزاحمش نشود بگذارد آزادانه تلاش کند،اگر احساس کرد باافراد تازه‌ای طرح دوستی ریخته کوشش کند از احوال آنها با اطلاع شود،اگر دید با افراد صالح و خوش سابقه و خوش اخلاق رفاقت و رفت و آمدمی‌کند مزاحمش نشود بلکه تشکر کند که با چنین افرادی طرح دوستی‌ریخته است.
قدر این توفیق را بداند و وسائل پذیرائی را برایشان فراهم سازد،زیرا انسان به دوست و رفیق احتیاج دارد و رفیق خوب نعمت‌بزرگی‌بشمار می‌رود،لیکن اگر متوجه شد که به مراکز فساد راه یافته یا با افرادفاسد معاشرت می‌نماید که ممکن است او را منحرف سازند،باید فورا درصدد جلوگیری بر آید.زن مسئولیت‌بزرگی پیدا می‌کند که انجام دادن آن،یک امر ضروری و حیاتی محسوب می‌شود،اگر اندکی سهل انگاری یابی‌احتیاطی به عمل آورد ممکن است زندگی آنها از هم بپاشد.در یک‌چنین مواقعی است که مراتب کاردانی و هوش و تدبیر بانوان ظاهرمی‌گردد،باید بردبار و عاقبت اندیش باشد،داد و فریاد و ناسازگاری و قهرو دعوا غالبا نتیجه معکوس دارد.
در اینجا زن دو وظیفه دارد:
اولا باید در زندگی داخلی و رفتار و اخلاق خودش و اوضاع‌عمومی منزلش بررسی کامل و دقیقی به عمل آورد،ببیند چه علتی باعث‌شده که شوهرش از خانه که محل آسایش و امن و امان و کانون گرم محبت‌است‌بیزار شده و به مراکز فساد روی آورده است،مانند یک قاضی باانصاف علت قضیه را کشف کند آنگاه در صدد اصلاح بر آید،شایدبد اخلاقی و ستیزه‌جویی یا ایراد و غر غر خانم علت قضیه باشد،شاید اوضاع خانه‌اش درهم و برهم است،شاید خانم در منزل به آرایش و سر ولباس خودش توجه ندارد،شاید به شوهرش اظهار محبت نمی‌کند، شایدغذای لذیذ و دلخواه برایش تهیه نمی‌کند،شاید قدردانی و سپاسگزاری‌نمی‌کند.
این قبیل عیبهاست که مرد را نسبت‌به خانه و زندگی بی‌علاقه‌می‌کند به طوری که برای فراموش کردن عقده‌های روحی خویش دنبال‌ولگردی و سرگرمیهای ناروا می‌رود.در صورت لزوم می‌تواند از خود مردتحقیق کند و عقده‌های روحی او را دریابد.
اگر زن عیوب خویش را برطرف ساخت و خانه را به صورت‌دلخواه شوهرش در آورد می‌تواند به موفقیت‌خودش امیدوار باشد،در آن‌صورت مرد کم کم به خانه و زندگی علاقه پیدا می‌کند و خواه ناخواه‌مجذوب خوش اخلاقی و مهربانیهای همسرش قرار می‌گیرد و از مراکزفساد دور می‌گردد.
دومین وظیفه‌اش اینست که تا می‌تواند نسبت‌به شوهرش اظهارمحبت کند،با نرمی و ملایمت پند و اندرزش دهد،با مهربانی و دلسوزی‌نتیجه معاشرتهایش را تشریح کند،حتی التماس و گریه و زاری کند،بگوید:از صمیم قلب ترا دوست دارم،به وجود شوهری مثل تو افتخارمی‌کنم،وجود ترا بر همه چیز ترجیح می‌دهم،تا پای جان به فداکاری وهمکاری حاضرم، فقط یک غصه در دل دارم که چرا مرد به این خوبی درفلان مجلس فساد شرکت می‌کند یا با فلان کس رفت و آمد دارد یا به فلان‌عمل بد عادت کرده است،این قبیل اعمال برای شخصی مثل شما زیبنده‌نیست،خواهشمندم دست از این عمل برداری،آنقدر التماس و اصرار کند تا دل مرد را مسخر گرداند.
ممکن است مرد به اخلاق و عادات زشت‌خو گرفته باشد و بزودی‌تحت تاثیر قرار نگیرد لیکن در هر حال زن نباید مایوس شود،باید بردباری‌و استقامت‌بیشتری به خرج دهد،و با تصمیم قاطع در تعقیب هدف کوشش‌نماید.
زن قدرت و نفوذ عجیبی دارد،در هر موضوعی تصمیم بگیرد پیروزمی‌شود،به هر طرف بخواهد شوهرش را می‌برد،اگر تصمیم بگیردشوهرش را از وادی انحراف نجات دهد حداقل صدی هشتاد شانس‌موفقیت دارد،اما به شرط اینکه عاقل و با تدبیر و کاردان باشد.
به هر حال،تا می‌تواند نباید به تندی و خشونت و قهر و دعوامتوسل شود،مگر اینکه نرمی و ملایمت را بی‌نتیجه بداند،در صورتی که‌چاره‌ای نباشد می‌تواند به هر طریقی که امید موفقیت دارد،حتی قهر ودعوا متوسل شود،لیکن باز هم مهربانی و دلسوزی را از دست ندهد، حتی‌تندی و خشونتش از روی دلسوزی باشد نه به عنوان انتقام و کینه جویی.
آری نگهداری و مراقبت از مرد یک نوع شوهرداری است وشوهرداری وظیفه زن است،چون کار مهم و دشواری بوده رسول خداصلی الله علیه و آله آن را در ردیف جهاد قرار داده فرمود:
جهاد زن اینست که خوب شوهرداری کند (بحار جلد 103 ص 247) .

 

 

 

 

زنهای وسواسی

بد نیست زن نسبت‌به شوهرش مختصر مراقبتی داشته باشد لیکن‌نه به حدی که به بدگمانی و وسواسیگری منتهی شود،بدبینی یک بیماری‌خانمانسوز و صعب العلاجی است،متاسفانه بعضی خانمها بلکه بسیاری ازآنها به این مرض مبتلا هستند.
یک زن وسواسی خیال می‌کند شوهرش به طور مشروع یاغیر مشروع به او خیانت می‌کند، فلان زن بیوه را گرفته یا می‌خواهد بگیرد،با منشی خود سر و سری دارد،به فلان دختر دل بسته است،چون دیر به‌منزل می‌آید لابد دنبال عیاشی می‌رود،چون با فلان زن صحبت کرد به اونظر دارد،چون فلان خانم به او احترام کرد لابد با هم رابطه دارند،چون‌نسبت‌به فلان زن بیوه و کودکانش احسان می‌کند می‌خواهد او را بگیرد،چون در اتومبیلش یک سنجاق سر پیدا شد معلوم می‌شود محبوبه‌اش را به‌گردش برده است،چون فلان زن برایش نامه نوشت معلوم می‌شود زن‌اوست،چون فلان دختر از او تعریف کرد که مرد خوش تیپ و خوش‌اخلاقی است معلوم می‌شود عاشق و معشوقند،چون فلان وقت‌به حمام‌رفت معلوم می‌شود خیانت کرده است،چون اجازه نمی‌دهد نامه‌هایش رابخوانم معلوم می‌شود نامه‌های عاشقانه است، چون به من کم محبت‌شده‌معلوم می‌شود معشوقه دیگری دارد،چون به من دروغ گفت معلوم می‌شودخیانتکار است،چون در فال شوهرم نوشته بود:با متولد خرداد ماه اوقات‌خوشی را خواهید گذراند معلوم می‌شود زن دیگری دارد،چون دوستم به‌من گفت: شوهرت به فلان خانه رفت‌حتما در آنجا زنی دارد،چون فالگیرگفت:یک زن مو بور چشم سیاه قد بلند با تو دشمنی می‌کند معلوم می‌شود هووی من است.
خانمهای وسواسی با این قبیل شواهد پوچ خیانتکاری شوهرشان‌را باثبات می‌رسانند،حس بدبینی تدریجا در آنها تقویت‌شده به یقین‌تبدیل می‌گردد،از بس در این باره فکر می‌کنند از در و دیوار قرینه‌می‌تراشند،شبانه‌روز فکر و ذکرشان همین مطلب است،با هر که می‌نشیننددم از خیانت و بی‌وفایی می‌زنند،با هر دوست و دشمنی مطلب را در میان‌می‌گذراند،آنها هم فکر نکرده به عنوان دلسوزی گفتارش را تایید نموده‌صدها داستان و حکایت از خیانت مردها نقل می‌کنند.
ایراد و ناسازگاری شروع می‌شود،اوقات تلخی و بد اخمی‌می‌کند،به کارهای خانه و فرزندانش نمی‌رسد،هر روز قهر و دعوا می‌کند،به خانه پدر و مادرش می‌رود،به شوهرش بی‌اعتنایی می‌کند،مثل سایه اورا تعقیب می‌کند،جیب و بغلش را می‌گردد،نامه‌هایش را با حرص و ولع‌می‌خواند،تمام اعمال و حرکاتش را کنترل می‌کند،هر حادثه بی‌ربطی رادلیل محکمی بر خیانت‌شوهرش به حساب می‌آورد.
با اینگونه رفتار زندگی را به خودش و شوهر بیچاره و فرزندان‌بی‌گناهش تنگ می‌کند،خانه را که باید محیط صفا و مودت و آسایش باشدبه زندان سخت‌بلکه جهنم سوزانی تبدیل می‌کند، در آتشی که روشن کرده‌خودش معذب است و شوهر و فرزندان بیگناهش را نیز می‌سوزاند، هر چه‌مرد دلیل بیاورد،سوگند یاد کند،التماس و گریه کند و بخواهد عدم خیانت‌خویش را اثبات کند ممکن نیست آن زن وسواسی حسود دنده کج قانع‌گردد.
خوانندگان محترم به طور حتم از این گونه افراد سراغ دارند لیکن در عین حال بد نیست‌به داستانهای زیر توجه فرمائید:
«خانمی در دادگاه حمایت‌خانواده میگوید:تعجب نکنید که چرابعد از 12 سال زندگی مشترک و وجود سه بچه قد و نیم قد تصمیم به جدایی‌گرفته‌ام،حالا دیگر مطمئنم که شوهرم به من خیانت میکند،چند روز پیش‌در خیابان تخت جمشید او را با یک خانم شیک سلمانی رفته دیدم،حتمامعشوقه او و متولد خرداد ماه بود،من هر هفته مجله‌ای را که فال مفصلی‌دارد می‌خوانم،بیشتر هفته‌ها در فال شوهرم نوشته است:با متولد خرداد ماه‌اوقات خوشی را خواهید گذراند،من متولد بهمن هستم پس منظورش زن‌دیگری است.
به علاوه اصلا حس می‌کنم که شوهرم دیگر محبتهای گذشته راندارد،و به آرامی اشکهایشرا پاک می‌کند.
شوهرش میگوید:خانم شما بگویید چه کنم؟کاش این مجله‌ها فکراینطور خوانندگانشان را می‌کردند،و کمتر از این دروغها سر هم می‌کردند،باور کنید روزگار من و بچه‌هایم از دست این فکرها سیاه شده است،اگردر فال من نوشته باشد:در این هفته پولی می‌رسد بلائی بروزگارم می‌آوردکه پولها را چه کردی؟یا اگر نوشته باشد:نامه‌ای به دستت می‌رسد که وای‌به حالم، فکر می‌کنم حالا که این زن با استدلال رفتارش عوض نمی‌شودهمان به که از هم جدا شویم (اطلاعات 4 دیماه 1350) ».
مردی در دادگاه گفت:«یکماه پیش از یک مهمانی به خانه بازمی‌گشتم،یکی از همکارانم را که به همراه همسرش به آن مهمانی آمده بودبا اتومبیل به منزلشان رساندم،صبح روز بعد همسرم از من خواست که او را به خانه مادرش ببرم،قبول کردم و به اتفاق سوار اتومبیل شدیم،در راه‌همسرم به صندلی عقب نگاه کرد در حالی که یک سنجاق سر را به من‌نشان می‌داد پرسید این سنجاق متعلق به کدام زن است؟من که از ترس یادم‌رفته بود چه کسی سوار اتومبیلم شده نتوانستم توضیحی بدهم،او را به‌خانه مادرش رساندم،شب که برای بردنش رفتم برایم پیغام فرستاد که‌دیگر حاضر نیست‌به خانه باز گردد،علت را پرسیدم از پشت در گفت:بهتراست‌با همان زنی که سنجاق سرش در اتومبیل بود زندگی کنی (اطلاعات 7 دیماه 1350) ».
زن جوان ضمن طرح شکایت اظهار داشت:«شوهرم اغلب شبها به‌عنوان اینکه در اداره‌اش کار دارد دیر بخانه می‌آید،همین امر موجب‌ناراحتی من شده است،مخصوصا موقعی که چند تن از زنهای همسایه‌گفتند شوهرت دروغ می‌گوید:شبها به جای کار اضافی در اداره در جای‌دیگر سرگرم خوشگذرانی است‌سوءظن مرا نسبت‌به او بیشتر نموده،حاضر نیستم با مردی که به من دروغ می‌گوید زندگی کنم.
در این هنگام شوهر زن چندین نامه از جیب خود بیرون آورد و درروی میز رئیس دادگاه قرار داد و خواهش کرد نامه‌ها را با صدای بلندبخواند تا همسرش متوجه شود که دروغ نگفته‌ام و بی‌جهت همه شب با دادو فریاد و اعتراضات بیجای خود اعصاب مرا ناراحت می‌کند.
در این هنگام رئیس دادگاه شروع بخواندن نامه‌ها نمود،یکی ازنامه‌ها حکم اضافه کار بود که به موجب آن به جوان مزبور ابلاغ شده بود که‌از ساعت 4 تا 8 بعد از ظهر در برابر دریافت دستمزد چهار ساعت کاراضافی باید انجام دهید،نامه‌های اداری دیگر نیز ثابت می‌نمود که باید برای شرکت در کمیسیون‌های مختلف در ساعات مقرر حضور یابد.
زن جوان جلو میز رئیس دادگاه آمد پس از دیدن نامه‌ها گفت:من‌هر شب که شوهرم می‌خوابید جیبهایش را جستجو می‌کردم ولی هیچیک‌از این نامه‌ها را ندیدم.
رئیس دادگاه گفت:ممکن است آنها را در کشوی میز گذاشته و به‌خانه نیاورده باشد.
مرد جوان گفت:سوءظن همسرم به قدری مرا رنج می‌دهد که دچارسوءظن شده‌ام،و شبها در اثر ناراحتی خوابم نمی‌برد،فکر می‌کنم همسرم‌حاضر نیست‌با من زندگی کند.
در این موقع زن جوان خودش را به شوهرش رسانید و در حالیکه‌از شدت شوق گریه می‌کرد پوزش خواست و از دادگاه خارج شدند». (اطلاعات 29 دیماه 1348)
دکتر دندان پزشک به دادگاه شکایت نموده گفت:«همسرم‌بی‌نهایت‌حسود است،من پزشک دندان هستم،خانمها نیز به من مراجعه‌می‌نمایند،همین مطلب باعث‌حسادت همسرم می‌شود و هر روز بر سر این‌موضوع با هم نزاع داریم،او معتقد است من نباید زنها را معالجه کنم،من‌هم نمی‌توانم به خاطر حسادتهای بیجای او مریضهای همیشگی خودم را زدست‌بدهم،من همسرم را دوست دارم او هم مرا دوست دارد ولی این فکربیجا زندگی را بما تنگ کرده است...چند روز پیش ناگهان وارد مطب شد،دستم را گرفت و بزور خارج نمود،به خانه رفتم و بین ما دعوا شد،گفت:
برای دیدن تو به مطب آمدم،در اطاق انتظار کنار دختر خانمی نشستم،صحبت از طرز کار من شده،آن دختر بدون اینکه همسرم را بشناسد به او گفته بود:مرد خوب و خوش تیپی است.گفته یک دختر سبب شده که مرا باخفت و خواری به منزل ببرد». (اطلاعات 17 تیر ماه 1349)
زنی به شورای داوری شکایت نموده گفت:«یکی از دوستانم گفت:
شوهرت به خانه زنی رفت و آمد دارد،او را تعقیب کردم متوجه شدم حقیقت‌دارد،به قدری ناراحت‌شدم که به خانه پدرم رفتم،اکنون از شما می‌خواهم‌که شوهر خطاکارم را تنبیه کنید.
شوهر در ضمن تایید سخنان زن گفت:برای خرید دارو به‌داروخانه رفتم،در ضمن خرید متوجه شدم:زنی که برای خرید شیرخشک به داروخانه آمده پولش کم است،به او کمک کردم،بعدا که فهمیدم‌زن بیوه و بیچاره‌ای است‌به کمکهایم ادامه می‌دادم.
داوران پس از تحقیق متوجه حسن نیت‌شوهر شدند و آنها را آشتی‌دادند». (اطلاعات 25 تیر ماه 1349)
مطلب مذکور مشکل بزرگی است که برای بسیاری از خانواده‌هااتفاق می‌افتد، بد خت خانواده‌ایکه به چنین بلائی گرفتار شوند،روزخوش ندارند،آب خوش از گلویشان پایین نمی‌رود،بیچاره کودکان‌بیگناهی که در یک چنین محیط بدبینی و نزاع و کینه‌توزی زندگی می‌کنند،آنچه مسلم است اینکه آثار سوئی در روح آنها خواهد گذاشت،در این‌محیط عقده‌هایی پیدا می‌کنند که معلوم نیست در آینده سر از کجا در آورد.
زن و مرد اگر با همین حال صبر کنند و به زندگی ادامه دهند تا آخرعمر معذب خواهند بود، و اگر در مقابل یکدیگر سر سختی و لجاجت نشان بدهند کارشان به طلاق و جدایی منتهی خواهد شد،در آنصورت نیز زن ومرد هر دو بدبخت می‌شوند،زیرا مرد از یک طرف خسارتهای زیادی راباید متحمل شود،از طرف دیگر معلوم نیست‌به این آسانیها بتواند همسرمناسبی پیدا کند،بر فرض اینکه همسری انتخاب کرد معلوم نیست‌بهتر ازاین باشد،زیرا ممکن است عیب بدبینی را نداشته باشد لیکن امکان داردعیب یا عیبهای دیگری را داشته باشد که به مراتب بدتر از عیب بدگمانی‌باشد،به علاوه،فرزندانش بدبخت و دربدر خواهند شد،و آنگهی با مشکل‌بزرگتری که عبارتست از ناسازگاری نامادری با فرزندان مواجه خواهدشد.
مرد اگر فکر کند این زن وسواسی را طلاق می‌دهم و از شرش‌نجات پیدا می‌کنم،آنگاه با زن بی‌عیب و نقصی وصلت می‌نمایم و با خاطرآسوده زندگی را آغاز میکنم باید بداند که این فکر خامی بیش نیست وچنین موفقیتی خیلی بعید است،بر فرض اینکه این را طلاق بدهی و با زن‌دیگری ازدواج کنی باز هم با مشکلات تازه‌ای روبرو خواهی شد.
طلاق گرفتن سبب آسایش و خوشبختی زن نیز نخواهد شد،زیراگر چه از شوهرش به خیال خود انتقام گرفته لیکن خودش را بدبخت نموده‌است،معلوم نیست‌به این آسانیها شوهری پیدا کند،شاید تا آخر عمر بیوه‌بماند و از نعمت انس و مودت و تربیت فرزند محروم گردد،بر فرض اینکه‌خواستگاری هم برایش پیدا شد معلوم نیست از شوهر سابقش بهتر باشد،شاید ناچار شود با مردی که همسرش مرده یا طلاق گرفته وصلت کند،آنوقت مجبور است در فراق فرزندان خودش بسوزد و بچه‌های دیگران رابزرگ کند،و دهها مشکل دیگر که برایش تولید خواهد شد،بنابراین نه قهر و دعوا می‌تواند زن و مرد را از این بن بست‌خطرناک نجات دهد نه‌طلاق و جدایی،لیکن راه سومی نیز وجود دارد که بهترین راه است.
راه سوم اینست که زن و مرد دست از لجاجت و سرسختی برداشته‌با عقل و تدبیر رفتار کنند، مخصوصا مرد مسئولیت‌بیشتری دارد،تقریبامی‌توان گفت که کلید حل این مشکل در دست او قرار دارد،اوست که اگرقدری بردباری و از خود گذشتگی بخرج دهد هم خودش را بدرد سرنمی‌اندازد،هم همسر بیمارش را از این مهلکه نجات خواهد داد.
اکنون روی سخن با مرد است.
آقای محترم!اولا بدین نکته توجه داشته باش که همسر تو در عین‌وسواسیگری ترا دوست دارد،به زندگی و فرزندانش علاقه‌مند است،ازجدایی وحشت دارد،از اوضاع اسفناک زندگی شما قالبا در عذاب وشکنجه است،اگر شما را دوست نمی‌داشت‌حسادت نمی‌کرد،نمی‌خواهد اوضاع چنین باشد لیکن چه کند بیمار است؟بیماری فقطدل درد و آپاندیس و زخم معده و رماتیسم و سرطان نیست،بلکه امراض‌عصبی نیز بخش مهمی از بیماریها بشمار می‌روند، خانم شما گر چه دربیمارستان روانی بستری نیست لیکن به طور تحقیق یک بیمار روانی‌است،اگر قبول نداری به یک روانپزشک مراجعه کن،با یک چنین‌خانمی با دیده دلسوزی و ترحم باید نگاه کرد نه با دیده انتقام و کینه‌جویی،به حال زار و افکار پریشانش ترحم کن،کسی با بیمار دعوا و داد و قال وکشمکش نمی‌کند،در مقابل بی‌ادبیها و ناسازگاری‌هایش عکس العمل‌شدید نشان نده،دعوا و داد و فریاد راه نینداز،به کتک و دشنام متوسل مشو،به دادگاه حمایت‌خانواده مراجعه نکن،قهر و باد نکن،دم از طلاق و جدایی نزن، هیچیک از این کارها نمی‌تواند بیماری این خانم را معالجه‌کند بلکه شدیدترش می‌گرداند، رفتار تند و نامهربانیهای ترا دلیل بر صدق‌عقیده‌اش می‌گیرد.

 

راه کار اینست

راه کار اینست که تا می‌توانی اظهار محبت کنی،ممکن است ازوسواسیگریها و ناسازگاریهای او بتنگ آمده قلبا منزجر شده باشی لیکن‌چاره‌ای نیست‌باید به طوری اظهار محبت کنی که یقین پیدا کند که شش‌دانگ دل تو مسخر اوست و شخص دیگری در آنجا راه ندارد.
ثانیا سعی کن با هم تفاهم نمایید،چیزی را از او مخفی نکن،بگذارنامه‌هایت را حتی قبل از خودت بخواند،کلید کمد اختصاصی یا صندوق‌اسناد و مدارک را در اختیارش قرار بده اگر میل داشت‌بدانها مراجعه‌کند،بگذار جیب و بغلت را بررسی کند،اجازه بده تمام اعمال و حرکاتت‌را تحت نظر بگیرد،از این قبیل کارها نه تنها اظهار ناراحتی نکن بلکه آنرایک امر عادی و از لوازم صفا و صداقت‌خانوادگی محسوب بدار،بعد ازمشاغل روزانه اگر کاری نداری زودتر به منزل بیا.و اگر کاری پیش‌آمد کرد قبلا به همسرت بگو:من به فلان جا می‌روم و در فلان ساعت‌برمیگردم،سعی کن از موعد مقرر تخلف نشود،چنانچه اتفاقا نتوانستی سرموعد حاضر شوی هنگام مراجعت علت تاخیر را بالصراحه بیان کن،مواظب باش در تمام این مراحل کوچکترین دروغی از تو صادر نشود،و الابد گمانی او تشدید خواهد شد،در کارها با وی مشورت کن،هیچ عملی را ازاو مخفی نکن بلکه کارهای روزانه‌ات را برایش شرح بده، صداقت وراستی را هیچگاه از دست نده،خواهش کن در هر جا نقطه ابهامی دارد که‌اسباب بدگمانی او می‌شود بدون پروا توضیح بخواهد،و عقده‌ایرا در دل نگیرد.
ثالثا ممکن است جنابعالی شخص پاک و حتی از قصد خیانت هم‌منزه باشی لیکن بدگمانیهای زنها نیز غالبا بی‌منشا نیست،لابد در اثرغفلت و صداقت،عملی از تو صادر شده که در روح او اثر گذاشته و رفته‌رفته تولید سوءظن نموده است،لازم است در اعمال و رفتار کنونی وگذشته‌ات دقت نمایی و عامل اصلی و منشا بدگمانی همسرت را یافته و دررفع آن کوشش کنی،اگر با خانمهای بیگانه خیلی شوخی و شیرین زبانی‌می‌کنی این عمل را ترک کن. چه ضرورتی دارد خانمها ترا جوانی‌خوش اخلاق و خوش تیپ بشمارند لیکن همسرت بدبین شده زندگی‌داخلی شما به بدترین وجوه بگذرد؟چه لزومی دارد با خانم منشی خودت‌شوخی و خنده بکنی تا همسرت خیال کند با او سر و سری داری؟اصلا درصورتیکه همسرت بدبین است چه ضرورتی دارد که منشی زن استخدام‌کنی؟در مجالس با خانمهای بیگانه گرم نگیر، زیاد بآنها توجه نکن،پیش‌همسرت از آنها تعریف نکن،اگر به زن بیوه بیچاره‌ای می‌خواهی احسان‌کنی چه بهتر که قبلا با همسرت مشورت کنی بلکه می‌توانی این عمل خیررا به وسیله او انجام دهی.نگو:مگر من اسیر و برده هستم که اینقدر مقیدزندگی کنم؟نه خیر اسیر و برده نیستی لیکن مرد عاقل و با تدبیری هستی‌که با همسرت پیمان وفا و همکاری بسته‌ای،بدین جهت‌باید زن داری کنی‌و با عقل و تدبیر بیماری او را بر طرف سازی،باید با فداکاری و رفتارعاقلانه،خطر بزرگی را که متوجه کانون مقدس خانوادگی شما شده مرتفع‌کنی،در اینصورت هم به همسر بیمارت بزرگترین خدمت را نموده‌ای هم‌فرزندان بیگناهت را از سرگردانی و غم و اندوه نجات داده‌ای،هم خودت را از ضررهای روحی و مادی رها کرده‌ای، البته مردی که در یک چنین‌موقع حساسی فداکاری کند در نزد خدا هم پاداش بزرگی خواهد داشت.
حضرت علی علیه السلام فرمود:در هر حال با زنها مدارا کنید.باخوبی با آنها سخن بگویید تا افعالشان نیکو گردد. (بحار ج 103 ص 223)
امام سجاد علیه السلام فرمود:یکی از حقوقی که زن بر شوهر دارداینست که جهالت و نادانیهای او را ببخشد. (بحار ج 76 ص 367)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:هر مردیکه با همسربد اخلاقش بسازد خداوند متعال، در مقابل هر دفعه که صبر کند،به مقدارثواب صبر حضرت ایوب علیه السلام،به او ثواب عطا خواهد کرد. (بحار ج 74 ص 5)
اکنون باید چند مطلب را به خانمها یادآوری کنم.
مطلب اول خانم محترم،موضوع خیانت‌شوهرت،مثل همه‌موضوعات دیگر،احتیاج به دلیل و برهان دارد،مادامیکه خیانت او با ادله‌قطعیه باثبات نرسیده شرعا و وجدانا حق نداری وی را متهم سازی،آیاسزاوار است‌به صرف یک احتمال،شخص بیگناهی را مورد تهمت قراردهی؟ اگر کسی بدون دلیل و برهان ترا متهم کند آیا ناراحت نمی‌شوی؟
مگر با یک یا چند شاهد سفیهانه و غیر عقلایی می‌توان موضوع مهمی مثل‌خیانت را باثبات رسانید؟
خداوند بزرگ در قرآن مجید میفرماید:ای کسانیکه ایمان آورده‌ایداز بسیاری از گمانها اجتناب کنید،زیرا بعض گمانها گناه است. (سوره حجرات:12)
امام صادق علیه السلام فرمود:بهتان زدن به شخص بیگناه از کوههای بزرگ سنگین‌تر است. (بحار ج 75 ص 194)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:هر کس به مرد مؤمن یا زن‌مؤمنه تهمت‌بزند خدا در قیامت او را بر تلی از آتش نگه میدارد تا به کیفراعمالش برسد. (بحار ج 75 ص 194)
خانم محترم،دست از نادانی و احساسات خام و عجله بردار،متین‌و عاقل باش،موقعیکه عصبانی و ناراحت نیستی در گوشه‌ای خلوت کن،قرائن و شواهد خیانت‌شوهرت را در نظر بگیر،بلکه روی کاغذ یادداشت‌کن،سپس وجوه و احتمالات قضیه را در مقابل آن بنویس،آنگاه مانند یک‌قاضی درستکار و با انصاف،در مقدار دلالت آنها تامل کن،اگر دیدی‌یقین‌آور نیستند باز هم مانع ندارد،تحقیق کنی لیکن موضوع را مسلم وقطعی نگیر و به صرف سوءظن و توهم بی‌دلیل زندگی را به خودت وشوهرت تلخ نکن.
مثلا وجود یک سنجاق سر در اتومبیل چندین علت می‌تواند داشته‌باشد:
1-متعلق باشد به یکی از خویشان شوهرت مانند:خواهر،خواهرزاده،برادرزاده،عمه و عمه‌زاده، خاله و خاله‌زاده.ممکن است‌یکی‌از آنها را سوار ماشین کرده و سنجاق مال او باشد.
2-شاید مال خودت باشد،و قبلا که به ماشین سوار شده‌ای ازسرت افتاده باشد.
3-شاید یکی از دوستان یا خویشانش را با خانمش سوار ماشین کرده و سنجاق متعلق به آن خانم باشد.
4-شاید خانم درمانده‌ای را سوار کرده به منزلش برساند.
5-شاید یکی از دشمنانش عمدا سنجاق را در ماشین انداخته تاترا بدبین نموده اسباب بدبختی شما را فراهم سازد.
6-شاید منشی خودش یا یکی از همکارانش را سوار کرده وسنجاق متعلق به او باشد.
7-احتمال هفتم اینست که معشوقه‌اش را سوار نموده عیاشی‌رفته باشد:این احتمال به طور حتم از سایر احتمالات بعیدتر است و نبایدزیاد بدان ترتیب اثر داد.در هر صورت احتمالی بیش نیست،نباید آنرا یک‌دلیل قطعی و مسلم فرض کرد،و سایر احتمالات را به کلی نادیده گرفت،وداد و فریاد و بی‌آبروئی راه انداخت.
اگر شوهرت دیر به منزل می‌آید دلیل خیانتش نیست،شایداضافه کار داشته باشد،شاید کار فوق العاده‌ای پیدا کرده،شاید به منزل یکی‌از دوستان یا همکاران یا خویشانش رفته باشد، شاید در یک جلسه علمی یادینی شرکت نموده باشد،شاید برای تفریح سالم و قدم زدن دیر به منزل‌آمده باشد.
اگر خانمی از شوهرت تعریف کرد و او را جوان خوش تیپی شمردتقصیر او چیست؟خوش اخلاقی دلیل خیانت نیست،چه کند اگر بد اخلاق‌باشد کسی به او مراجعه نمی‌کند،انتظار داری بد اخلاقی کند تا همه او رابد اخلاق شمرده یک فرسخی از او فرار کنند؟
اگر به زن بیوه و یتیمانش احسان می‌کند دلیل خیانتش نمی‌شود،شاید آدم خیرخواه و دلسوزی باشد و از باب نوع پروری و دستگیری از بیچاره‌گان و برای رضای خدا به آنها احسان کند.
اگر شوهرت جعبه یا کمد مخصوصی دارد یا اجازه نمی‌دهدنامه‌هایش را بخوانی دلیل خیانتش نیست،زیرا بسیاری از مردها ذاتامحافظه‌کار و راز نگهدارند،و دوست ندارند کسی از امورشان مطلع شود،شاید شغلش ایجاب میکند کارهایش را مخفی بدارد،شاید ترا راز نگهدارنمی‌داند.
به هر حال،یک دلیل احتمالی بیش از یک احتمال نتیجه نمی‌دهد،نباید آنرا یک دلیل قطعی بدون تردید محسوب داشت.
مطلب دوم در هر جا سوءظن پیدا کردی فورا موضوع را باشوهرت در میان بگذار،به قصد کشف حقیقت،نه به عنوان اعتراض،رسماو بدون پروا بگو:من نسبت‌به فلان کار بد گمان هستم،خواهش میکنم‌واقع مطلب را بیان بفرمایید تا خاطرم آسوده گردد،آنگاه خوب به‌حرفهایش گوش بده،و در اطراف آنها تامل کن،اگر بدگمانی تو بر طرف‌شد که چه بهتر، لیکن اگر قانع نشدی می‌توانی بعدا در اطراف قضیه‌تحقیق کنی تا حقیقت‌برایت روشن گردد، اگر در ضمن تحقیق به‌موضوعی برخورد کردی که شوهرت دروغ گفته و مطلب را بر خلاف واقع‌توضیح داده صرف این دروغ را دلیل خیانت او نگیر،زیرا ممکن است‌شخص بیگناهی باشد لیکن چون از بدگمانی تو اطلاع داشته عمدا مطلب‌را بر خلاف واقع گفته مبادا سوءظن تو زیاده گردد،بهتر است در این‌مورد هم باز به خودش مراجعه کنی و علت‌خلافگوئیش را بپرسی،البته مردکار خوبی نکرده که مرتکب دروغ شده و بهتر بود حقیقت را می‌گفت زیراچیزی از صداقت‌بهتر نیست.لیکن اگر او اشتباه کرد تو نادانی و جهالت‌بخرج نده،بلکه با تصمیم قاطع از او بخواه که دیگر دروغ نگوید،اگرتوضیح خواستی و شوهرت نتوانست توضیح قانع کننده‌ای بدهد،عجز ازجواب را یک دلیل مسلم و قطعی خیانت مشمار،زیرا ممکن است مطلب‌را واقعا فراموش نموده باشد،یا اینکه چون از بدگمانی تو اطلاع داشته‌دست و پای خویش را گم کرده نتوانسته جواب قانع کننده‌ای بدهد.دراینجا سخن را کوتاه کن و در یک موقع مناسب مطلب را در میان بگذار وعلت قضیه را بپرس.و اگر اظهار داشت:واقع را فراموش نموده‌ام از اوبپذیر زیرا انسان محل سهو و نسیان است،اگر باز هم تردید داشته باشی‌می‌توانی از راههای دیگر در صدد تحقیق بر آیی.
مطلب سوم موضوع بد گمانی خودت را با هر کس در میان‌نگذار،زیرا ممکن است واقعا دشمن شما یا حسود باشد،بدین جهت گفتارترا تایید و چندین قرینه دروغ نیز بدان بیفزاید تا زندگی شما را از هم‌بپاشد،ممکن است‌شخص نادان و زود باور و بی‌تجربه‌ای باشد و به قصددلسوزی گفته ترا تایید نماید بلکه شواهد پوچ دیگری بدان اضافه نموده‌ذهن ترا خرابتر گرداند،بنابراین صلاح نیست‌با افراد نادان و بی‌تجربه‌مشورت نمایی،حتی مادر و خواهر و خویشانت،البته مشورت خوب است،اگر در جایی ضرورت پیدا کرد یکی از دوستان عاقل و کاردان و باهوش وخیرخواه را در نظر بگیر و مطلب را با او در میان بگذار و از افکارش‌استفاده کن.
مطلب چهارم اگر شواهد و دلائل خیانت‌شوهرت قطعی نبود،ودوستان و خویشانت نیز تصدیق کردند که دلائل مزبور قانع کننده نیست وشوهرت بیگناه است،و شوهرت نیز با دلیل و برهان و قسم و التماس عدم خیانت‌خودش را اثبات میکند لیکن با همه اینها بدگمانی ووسواسیگریهای تو برطرف نمی‌شود یقین بدان که بیمار هستی،وبدبینی‌ات در اثر بیماری عصبی و روانی پیدا شده است.لازم است‌به یک‌روانپزشک حاذق مراجعه نمایی و از دستوراتش پیروی کنی.
مطلب پنجم راه کار تو همان بود که گفته شد،داد و فریاد و بهانه وناسازگاری نه تنها مشکلت را حل نمی‌کند بلکه مشکلات دیگری بدان‌اضافه خواهد کرد.به دادگاه حمایت‌خانواده نیز مراجعه نکن،دم از طلاق‌و جدایی نزن،آبروی شوهرت را نریز.از این قبیل کارها نتیجه خوبی‌نخواهی گرفت،ممکن است کار به لجبازی و عناد بکشد و شوهرت ناچارشود ترا طلاق بدهد و زندگی را از هم بپاشد.در آنصورت نیز تو نتیجه‌خوبی نخواهی گرفت و تا آخر عمر قرین تاسف خواهی شد،مواظب باش‌تصمیم خطرناکی نگیری دست‌بخودکشی و انتحار نزن، زیرا به وسیله این‌عمل زشت‌خودت را نابود می‌سازی در آخرت نیز به عذاب دوزخ معذب‌خواهی شد،حیف نیست انسان برای یک فکر بیجا بزندگی خودش خاتمه‌بدهد؟آیا بهتر نیست‌با عقل و بردباری قضیه را اصلاح کنی؟
مطلب ششم اگر بدگمانی تو بر طرف نشد و احتمال میدهی یایقین داری که شوهرت به زنهای دیگر نظر دارد باز هم تقصیر تو است،زیرامعلوم می‌شود آنقدر هوش و کاردانی و عرضه نداشته‌ای که شش دانگ قلب‌شوهرت را مسخر گردانی تا جایی برای زنهای دیگر نماند،هنوز هم دیرنشده،دست از نادانیگری و لجبازی بردار و با اخلاق خوش و رفتار نیک واظهار محبت چنان در قلب شوهرت جای باز کن که جز تو کسی را نبیند وجز تو کسی را نخواهد.

 

 

 

 

 

به حرف بدگویان گوش نده

یکی از صفات زشتی که در بین مردم شیوع دارد صفت عیبجویی وبدگویی از دیگران است. این صفت کثیف علاوه بر زشتی ذاتی که داردمفاسد بیشماری را نیز ایجاد میکند،سبب بدبینی و سوءظن می‌شود،نفاق ودشمنی بوجود می‌آورد،مردم را بجان هم می‌اندازد، رشته‌های انس و مودت‌را قطع میکند،صفا و صمیمیت را از بین می‌برد،کانون گرم خانوادگی راسرد می‌کند،در بین زن و مرد جدایی می‌افکند،باعث قتل و جنایت‌می‌شود.
متاسفانه این عیب بزرگ به طوری در بین ما شایع شده که زشتی‌خود را از دست داده است، نقل هر مجلس و زینت‌بخش هر محفل و یک‌سرگرمی رسمی بشمار می‌رود،کمتر مجلسی اتفاق می‌افتد که از کسی‌بدگویی نشود،مخصوصا اگر مجلسی زنانه باشد،وقتی دو زن با هم برخوردنمودند بدگویی و ولنگاری شروع می‌شود،از این بد بگو از آن بد بگو،پشت‌سر این بد بگو پشت‌سر آن بد بگو،گویا در عیبجویی مسابقه‌گذاشته‌اند،بدتر از همه اینکه گاهی دیگران را رها کرده به شوهران‌یکدیگر مشغول می‌شوند،بالاخره عیب و نقصی برای شوهر دیگری پیداکرده می‌گوید،یا از قیافه و شکلش مذمت می‌کند،یا از شغل و کارش‌بدگویی می‌نماید،یا به مراتب تحصیلاتش ایراد می‌گیرد یا از اخلاق وآدابش انتقاد میکند یا به اوضاع مالی‌اش خرده‌گیری میکند،اگرنفت فروش باشد میگوید شوهرت بوی نفت می‌دهد چگونه با او بسرمی‌بری؟اگر کفاش باشد می‌گوید چرا به کفاش شوهر کردی؟اگر راننده‌باشد میگوید: شوهرت همیشه در سفر است،خیری نمی‌بینی،اگر قصاب باشد می‌گوید:بوی دنبه میدهد. اگر اداری باشد میگوید:در زندگی و محل‌شغل آزادی ندارد،اگر ندار و کم درآمد باشد میگوید:چگونه با این شوهرندار می‌سازی؟حیف از تو خانم به این خوشگلی که شوهرت زشت وبد ترکیب است،شوهرت کوتاه قد یا سیاه رنگ یا لاغر اندام است،چرا به‌یک چنین مردی شوهر کردی؟مگر پدر و مادرت از تو سیر شده بودند که‌ترا به یک چنین مردی شوهر دادند؟تو که صدها خواستگار داشتی،حیف‌نبود به یک مرد بی‌سواد کوتاه فکر شوهر کنی و از تمام خوشیها محروم‌گردی؟نه سینما نه تفریح،پس چی؟
راستی چه شوهر بد اخلاقی داری هر وقت او را می‌بینم صورتش‌درهم کشیده و عبوس است، چه طور با او زندگی میکنی؟واه!بعد از این‌همه تحصیلات رفتی به یک دهاتی شوهر کردی؟
سخنان مذکور و صدها مانند اینها است که در بین خانمها رد و بدل‌می‌شود.اصولا با این قبیل ولنگاریها عادت کرده‌اند،در آثار و نتائج‌سخنانشان اصلا فکر نمی‌کنند،فکر نمی‌کنند که ممکن است‌با یک جمله‌کوتاه زنی از شوهرش دلسرد شده کار به طلاق و جدایی بلکه به قتل وجنایت منتهی شود.
اینگونه زنها واقعا شیطانی هستند به صورت انسان،دشمن آسایش‌و خوشی خانواده‌ها هستند،همانند شیطان ایجاد نفاق و دشمنی و اختلاف‌می‌کنند،کانونهای گرم زناشویی را به زندانهای تاریک و دردناک تبدیل‌می‌سازند.چه باید کرد؟اینهم یکی از صفات زشت و بی‌ادبیهای اجتماع مااست،با اینکه اسلام شدیدا از این عمل نهی کرده ما حاضر نیستیم این‌خوی پلید را از خود دور سازیم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:ای کسانیکه به زبان مدعی‌اسلام هستید لیکن ایمان در دلتان راه نیافته،از مسلمانها بدگویی نکنید ودر صدد عیبجویی نباشید.زیرا هر کس از مردم عیبجویی کند خدا نیز درعیوب او دقت‌خواهد نمود،و در آن صورت رسوا خواهد شد و لو درخانه‌اش باشد. (بحار ج 57 ص 218)
این زنهای دیو صفت‌یکی از چند منظور را می‌توانند داشته باشند:
یا به قصد دشمنی و کینه‌توزی بدگویی میکنند تا خانواده‌ای را از هم‌بپاشند،یا رشک و حسد به عیبجویی وادارشان میکند،یا منظورشان تفاخرو خودستایی است و به وسیله بدگویی از دیگران میخواهند خوبی خودشان‌را جلوه دهند،یا به علت اینکه در خودشان عیب و نقصی سراغ دارند به‌منظور عقده‌گشایی انتقاد میکنند،یا قصدشان اغفال و فریب دادن خانم‌ساده‌لوحی است،یا منظورشان تظاهر به خیرخواهی و دلسوزی است،گاهی هم جز سرگرمی و ارضای یک عادت کثیف نفسانی هدفی ندارند،به‌هر حال آنچه مسلم است اینکه قصد خیرخواهی و دلسوزی ندارند،این‌خوی زشتی که در بین زن و مرد ما کاملا رواج دارد آثار بسیار خطرناک وبدی در بردارد،چه دوستیهایی را بر هم زده!چه جنگ و ستیزه‌هایی بوجودآورده!چه زندگیهای گرمی را از هم متلاشی نموده و چه قتل و جنایتهایی رابوجود آورده است؟!
خوانندگان محترم،مسلما نمونه‌های فراوانی از این قبیل حوادث‌سراغ دارند لیکن باز هم بداستان زیر توجه فرمائید:
«زنی بنام...در دادگاه گفت:مردی بنام...برای بر هم زدن صمیمیت من و شوهرم تا می‌توانست از او بد میگفت.میگفت...بدرد تونمی‌خورد،حیف از توست که با او زندگی می‌کنی، ترا درک نمی‌کند،عاطفه ندارد،از شوهرت طلاق بگیر تا با تو ازدواج کنم...در اثر القاآت اوگمراه شده با کمک هم شوهرم را کشتیم.» (اطلاعات 27 آبان 1350)
خانم محترم،اکنون که بمقاصد پلید این افراد پی بردی چاره کاربدست تو است،اگر به سعادت و خوشبختی خودت و شوهر و فرزندانت‌علاقه داری مواظب باش تحت تاثیر القاآت این شیطانهای انسان نما قرارنگیری،گول دلسوزیهای ظاهری آنها را نخور،یقین بدان که دوست تونیستند،بلکه دشمن سعادت و خوشبختی تو هستند،قصدشان اینست که ترابه بدبختی و سیه روزی بیندازند،ساده لوح و زودباور و خوشبین نباش،بازیرکی و هوش مقاصد پلیدشان را دریاب،و به مجرد اینکه خواستند ازشوهرت عیبجویی کنند جلوشان را بگیر، بدون ملاحظه و خجالت‌بگو:اگرمیخواهید دوستی و رفت و آمدمان برقرار باشد بعد از این حق ندارید یک‌کلمه درباره شوهر من بدگویی کنید،شوهرم را دوست دارم و هیچ عیبی هم‌ندارد،کاری به زندگی و شوهر و فرزندان من نداشته باشید.
اگر این صراحت لهجه را از تو دیدند و فهمیدند به شوهر وفرزندانت علاقه‌داری از گمراه کردنت مایوس میگردند و برای همیشه ازشر ولنگاریها و بدگوییهای آنها راحت می‌شوی.فکر نکن رنجیده خاطرمی‌شوند و رفاقتتان برهم می‌خورد،زیرا اگر دوست واقعی باشند نه تنهارنجش پیدا نمی‌کنند بلکه از تذکرات خردمندانه تو متنبه شده تشکرمی‌نمایند،و اگر دشمنانی هستند بصورت دوست،همان به که رفت و آمد را ترک کنند،و اگر دیدی حاضر نیستند دست از این خوی پلید بردارندصلاحت در اینست که بطور کلی با آنها قطع رابطه کنی.زیرا دوستی ومعاشرت با آنها ممکن است‌بدبختی و سیه‌روزی ترا فراهم سازد.

 

 

 

 

رضایت‌شوهر نه مادر

دختر مادامیکه در خانه پدر و مادر زندگی میکند باید رضایت آنهارا فراهم سازد،لیکن وقتی که پیمان زناشویی را امضاء نمود و بخانه شوهرقدم نهاد وظیفه‌اش تغییر میکند.
در آنجا باید شوهرداری کند و رضایت و خشنودی او را بر همه چیزمقدم بدارد،حتی در جاییکه بین خواسته‌های پدر و مادر و بین خواسته‌های‌شوهرش تزاحم پیدا شد صلاحش در اینست که از شوهر اطاعت نموده‌اسباب رضایت او را فراهم سازد،گر چه پدر و مادرش رنجیده شوند،زیرابا جلب رضایت‌شوهر،رشته انس و محبت که بهترین ضامن بقای عقدزناشویی است محکم میگردد،لیکن اگر مطابق میل مادرش رفتار کردممکن است آن پیمان مقدس متزلزل یا از هم گسیخته شود،زیرا بسیاری ازمادرها از تربیت صحیح و رشد فکری بهره کافی ندارند.
آنها هنوز این مطلب را درک نکرده‌اند که باید دختر و داماد رابحال خود آزاد گذاشت تا با هم مانوس شده تفاهم نمایند،برنامه زندگی رابر طبق اوضاع و شرائط خودشان تهیه نموده باجرا گذارند،و اگر در این‌بین بمشکلی برخورد نمودند با مشورت و تفاهم حل کنند.
چون این مطلب را که عین صلاح است درک نکرده‌اند در صددهستند بخیال خودشان،داماد را بر طبق دلخواه بار بیاورند،بدین جهت مستقیم و غیر مستقیم در امور آنها دخالت میکنند. در این راه از دخترشان‌که جوان است و سرد و گرم روزگار را نچشیده و بهمه مصالح حقیقی‌خودش آگاه نیست استفاده می‌نمایند.او را آلت و ابزار نفوذ در داماد قرارمی‌دهند، مرتبا دستور می‌دهند با شوهرت چگونه رفتار کن،چه بگو،چه‌نگو.دختر ساده‌لوح هم چون مادرش را خیرخواه و آشنای بمصالح می‌دانداز او اطاعت نموده نقشه‌هایش را پیاده میکند. اگر داماد تسلیم خواسته‌های‌آنها شد حرفی نیست لیکن اگر خواست اندکی مقاومتی نشان بدهد کار به‌نزاع و کشمکش و لجبازی خواهد کشید،در آنصورت آن زنهای نادان‌ممکن است آنقدر پافشاری کنند که دختر و دامادشان را فدای لجبازی وخیره‌سری خویشتن ساخته زندگی آنها را از هم بپاشند،بجای اینکه دختررا بزندگی و سازگاری تشویق نموده دلداریش بدهند مرتبا از شوهرش‌بدگویی میکنند:دخترم را بدبخت کردم.چه شوهر بدی نصیبش شد! چه‌خواستگارهای خوبی برایش آمدند!پسر عمویت چه زندگی خوبی دارد!
دختر خاله‌ات چه سر و لباسی دارد!فلانی برای خانمش فلان لباس راخریده!دختر خانم من از کی کمتر است؟چرا باید اینطور زندگی کند؟آخ‌بمیرم برای دختر بدبختم!
با این قبیل سخنان که بعنوان دلسوزی و خیرخواهی ادا می‌شوددختر ساده‌لوح را از شوهر و زندگی دلسرد نموده اسباب نارضایتی وبهانه‌گیری او را فراهم می‌سازند.به وسیله این تلقینات سوء وادارش‌میکنند ناسازگاری و بهانه‌جویی کند،و کار را به شوهرش سخت‌بگیرد، درموارد لازم خودشان نیز بحمایت‌برخاسته قولا و عملا او را تاییدمی‌نمایند،و برای پیروزی، بهمه چیز حتی طلاق گرفتن و بدبخت کردن دخترشان حاضرند.
به داستانهای زیر توجه فرمایید:
«زن 30 ساله‌ای بنام...مادر 50 ساله‌اش را که باعث جدا شدن اواز شوهرش شده بود کتک زد. زن گفت:از بس مادرم نزد من از شوهرم بدگفت و او را متهم به بی‌اعتنایی نسبت‌بخانواده کرد با شوهرم اختلاف پیداکردم،و حاضر شدم از او طلاق بگیرم،ولی فورا پشیمان شدم. لیکن این‌پشیمانی سودی نداشت.زیرا شوهرم شش ساعت پس از جدا شدن از من‌دختر خاله‌اش را نامزد کرد و من از فرط ناراحتی مادرم را کتک زدم.» (اطلاعات هفتگی شماره 1628)
«مرد 39 ساله‌ای بنام...از دست زن و مادر زنش فرار کرد و درنامه‌ای که بجای گذاشته نوشته است:بخاطر اینکه زنم راضی نشد به‌آبادان بیاید و با رفتار ناشایست‌خود مرا آزار میداد از دست او فرار کردم.
مسئول مرگ من زن و مادر زنم می‌باشند.» (اطلاعات 9 آذر ماه 1348)
«مردی که از دخالتهای مادرزنش ناراحت‌بود خودکشی کرد». (اطلاعات 12 اردیبهشت 1349)
مردی که از دخالتهای بیجای مادرزنش بتنگ آمده بود او را ازتاکسی بیرون انداخت (اطلاعات 13 اردیبهشت 1349)
ناگفته پیداست دختریکه از این قبیل مادران نادان و خودخواه‌اطاعت کند و از افکار غلطشان سرمشق بگیرد بدون تردید به سعادت وخوشبختی خودش لطمه غیر قابل جبرانی وارد خواهد ساخت.
بنابراین،هر زنی که به سعادت خویشتن و ادامه پیمان زناشویی علاقه دارد نباید بی‌فکر و تامل تحت تاثیر افکار مادرش قرار گرفته آنها راصد در صد صحیح و بر طبق مصالح واقعی بپندارد.
یک زن دانا و باهوش احتیاط و عاقبت اندیشی را از دست‌نمی‌دهد،در گفتار و پیشنهادهای مادر و پدرش خوب دقت می‌کند و عواقب‌و نتائج آنها را مورد بررسی قرار می‌دهد،و بدینوسیله مادرش رامی‌شناسد،اگر دید به زندگی و سازگاری و انتخاب یک روش عقلائی‌تشویقش میکند می‌فهمد که آدم فهمیده و کاردان و خیرخواهی است،دراینصورت می‌تواند رضایتش را فراهم کند و از راهنماییهای عاقلانه‌اش‌بهره‌مند گردد،لیکن اگر دید با گفتار جاهلانه و پیشنهادات غیر عقلائی‌خودش اسباب دلسردی و ناسازگاری او را فراهم می‌سازد یقین پیدا میکندکه شخص نادان و کج‌سلیقه و بد اخلاقی است.
در اینجا یکی از دو طریق را می‌تواند انتخاب کند:یا بر طبق‌دستورات و راهنماییهای مادرش ناسازگاری و بهانه‌جویی را شروع کند وبا شوهرش اعلان جنگ و ستیز بدهد،یا گوش به حرف مادرش ندهد واسباب رضایت‌شوهرش را فراهم سازد.لیکن یک زن دانا و با هوش هرگزروش اول را انتخاب نخواهد کرد،زیرا فکر میکند که من اگر به حرف‌مادرم گوش کردم یکی از این نتیجه‌ها عائدم خواهد شد:یا باید تا آخر عمربا شوهرم در حال نزاع و کشمکش و قهر و دعوا باشم و آب خوش ازگلوی خودم و شوهرم و فرزندانم پایین نرود،یا طلاق بگیرم و به خانه پدر ومادرم مراجعت کنم،در آنصورت یا ناچار میشوم تا آخر عمر در خانه پدر ومادر و تحت تکفل آنها باشم،با اینکه میدانم حاضر نیستند مرا به عنوان‌یک عضو اصلی خانواده بپذیرند،بلکه مرا به عنوان یک عضو زائد و سربار خودشان محسوب می‌دارند،لذا سعی دارند مرا از زندگی خودشان‌بیرون کنند،پس ناچارم با خواری و خفت زندگی کنم و از خواهران وبرادرانم زخم زبان و سرزنش بشنوم،و اگر بخواهم از خانه پدر و مادربیرون بروم و جدا زندگی کنم کجا بروم و چگونه تنها زندگی کنم؟و اگرشوهری برایم پیدا شد معلوم نیست از شوهر اولم بهتر باشد،زیرا معمولامردهایی بخواستگاری زنهایی مثل من می‌آیند که همسرشان مرده باشد یاطلاق گرفته باشد،و غالبا بی‌بچه هم نخواهند بود،در آنصورت ناچارمی‌شوم از بچه‌هایش پرستاری کنم،و صدها اشکال و دردسر از این راه‌ایجاد خواهد شد، و اصلا معلوم نیست آن شوهر احتمالی از این شوهرم‌بهتر باشد،شاید او هم عیبهای بیشتر و بدتری داشته باشد و ناچار گردم بااو بسازم،ممکن است در اثر ایرادها و ناسازگاریهای من جان شوهرم‌بستوه آمد با یک تصمیم خطرناک،چشم از زندگی بپوشد و از شهر و دیارفرار کند یا احیانا دست‌بخودکشی بزند،ممکن است در اثر لجبازیها وکشمکشها خودم بستوه آیم به طوریکه جز خودکشی چاره‌ای نجویم و با آن‌عمل غیر مشروع دنیا و آخرتم را بر باد دهم.
آنگاه که در اطراف و جوانب قضیه خوب تامل کرد و نتائج وآثارش را بررسی نمود و آینده‌اش را در نظر مجسم گردانید با یک تصمیم‌قاطع بنا می‌گذارد که به ولنگاریها و بدگوییها و پیشنهادهای غیر منطقی‌مادر یا سایر بستگانش خاتمه داده شوهرش را نگهداری کند.
در این هنگام به مادرش می‌گوید:مادر جان اکنون که مقدرم بوده بااین مرد پیمان زناشویی را امضا کنم صلاحم در اینست که با کوشش وجدیت تمام این زندگی مشترک را که می‌تواند مرا خوشبخت کند حفظ کنم،و با اخلاق و رفتار خوب اسباب رضایت‌شوهرم را فراهم سازم، اوست که می‌تواند مرا خوشبخت گرداند،شریک زندگی و یار غمخوار من‌است،کسی را بهتر از او سراغ ندارم،برنامه زندگیمان را خودمان بایدطرح کنیم،و اگر مشکلی داشته باشیم حل خواهد شد،و دخالتهای توممکن است‌به کلی مرا بدبخت کند،اگر میخواهی رفت و آمد و خویشی مامحفوظ بماند در زندگی داخلی ما اصلا دخالت نکن و از شوهرم بدگویی‌منما و الا ناچار می‌شوم با شما قطع رابطه کنم.
اگر با پند و اندرز دست از گفتار و رفتارشان برداشتند می‌تواند باآنها رفت و آمد کند لیکن اگر حاضر نشدند خودشان را اصلاح نمایندصلاح زن در اینست که به طور کلی با آنها قطع رابطه کند و بدینوسیله‌خودش را از یک خطر بزرگ یعنی از هم پاشیدن کانون خانوادگی برهاند.
و با فکر آزاد به زندگی ادامه دهد.
در این صورت ممکن است در بین خویشانش از عزت و احترام اوکاسته شود لیکن در عوض، محبت و رضایت‌شوهرش چند برابر شده نزداو عزیز و محترم خواهد گشت.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«بهترین زنان شما زنی است‌که زیاد بچه‌دار شود،شوهر دوست و عفیف و محجوب باشد.در مقابل‌خویشانش تسلیم نباشد لیکن مطیع شوهرش باشد،برای شوهرش زینت‌کند،خودش را از بیگانگان محفوظ بدارد.حرف شوهرش را بشنود و ازوی اطاعت کند.وقتی با هم خلوت نمودند بر طبق اراده او رفتار کند اما درهر حال،شرم و حیا را از دست ندهد.
سپس فرمود:بدترین زنان شما زنی است که در مقابل خویشانش مطیع باشد لیکن زیر بار شوهرش نرود،عقیم و کینه‌توز باشد،از کارهای‌زشت پروا نداشته باشد،در غیاب شوهرش زینت و آرایش کند،درخلوتگاه از خواسته‌های شوهرش امتناع ورزد.عذرش را نپذیرد و گناهش‌را نبخشد». (بحار جلد 103 ص 235)

 

 

 

 

در خانه هم تمیز و زیبا باشید

مرسوم اکثر خانمها چنین است:وقتی می‌خواهند به گردش بروندیا در مجلس جشنی شرکت نمایند یا به مجلس شب نشینی و مهمانی بروندآرایش میکنند،بهترین لباسها را می‌پوشند و به بهترین وجهی که برایشان‌مقدور است از منزل خارج میشوند،لیکن هنگامیکه به منزل برگشتند فورالباسهای خوب و زیبا را از تن خارج ساخته لباسهای معمولی و مندرس رامی‌پوشند،در داخل خانه مقید به پاکیزگی و نظافت نیستند،آرایش و زینت‌نمیکنند،با موهای ژولیده و لباسهای به اصطلاح،خانه‌داری در منزل‌میگردند،لباسهای لکه‌دار و جورابهای پاره را در خانه می‌پوشند،در صورتیکه باید کار بر عکس باشد.زن باید در خانه و برای شوهرش‌آرایش و دلبری کند،باید برای شوهرش که شریک زندگی و یار و مونس‌دائمی و پدر فرزندانش میباشد زینت و دلربایی کند،باید دلش را بدست‌آورد تا دلبران کوچه و خیابان نتوانند در دلش جا باز کنند،دیگران چه‌ارزشی دارند که برایشان آرایش و زینت کند؟!حیف نیست زن آرایش وزیبایی خویش را در مقابل چشم چرانی بیگانگان قرار دهد و برای جوانان‌و بانوان اشکالاتی بوجود آورد؟
پیغمبر اسلام (ص) فرمود:«هر زنیکه خودش را خوشبو کند و ازمنزل خارج شود تا به خانه بر نگردد از رحمت‌خدا دور خواهد بود (بحار ج 103 ص 247) ».
رسول خدا فرمود:«بهترین زنان شما زنی است که مطیع شوهرش‌باشد.برای او آرایش کند ولی زینتش را برای بیگانگان ظاهر نسازد.وبدترین زنان شما زنی است که در غیاب شوهرش زینت کند (بحار ج 103 ص 235) ».
خانم گرامی،بدست آوردن دل یک مرد آن هم برای همیشه کارساده‌ای نیست.پیش خود نگو: او که مرا دوست دارد پس چه احتیاجی‌دارم به سر و وضع خودم برسم و برایش دلربایی کنم؟ باید عشق او رابرای همیشه نگهداری کنی.
یقین بدان که شوهرت دوست دارد همیشه تمیز و مرتب و زیبا باشی‌و لو به زبان نیاورد،اگر بر طبق خواسته‌های باطنی او رفتار نکنی و در منزل‌به خودت نرسی ممکن است در خارج منزل چشمش به زنان تمیز آرایش‌کرده بیفتد و از تو دلسرد شده و از راه منحرف گردد،وقتی خانمهای تمیزو مرتب را دید و آنها را با سر و وضع کثیف و نامرتب تو مقایسه کرد خیال‌میکند فرشتگانی هستند که از آسمان نازل شده‌اند!تو هم در خانه برایش‌آرایش کن و لباس خوب بپوش و دلبری و طنازی کن تا بفهمد که تو ازآنها کمتر نیستی بلکه بهتر و زیباتر هستی،در آنصورت می‌توانی بدوام‌عشق او امیدوار باشی و برای همیشه دلش را مسخر گردانی.
به نامه یک شوهر توجه فرمایید:
«خانم بنده در خانه با خدمتکارمان قابل تشخیص نیست.به خدا گاهی اوقات فکر میکنم ای کاش یکی از این لباسهای قشنگ و مامانی راکه برای محیط کار و مهمانی دوخته در خانه می‌پوشید و دست از سر،این‌بلوزهای کهنه و دامن‌های گشاد برمیداشت.چند بار به او گفتم: عزیزم‌لااقل روزهای جمعه و تعطیل یک دست از آن لباسهای قشنگ را بپوش.
با ترشرویی گفت:من در مقابل تو یا بچه‌ام مقید نیستم.اما اگر یک روزسر و وضعم نامرتب باشد جلو همکارهایم خجالت میکشم (اطلاعات 3 اسفند ماه 1351) ».
ممکن است‌بگویید:در منزل زیبا گشتن با شغل خانه‌داری وآشپزی سازگار نیست،لیکن اگر ارزش این عمل را بدانید به طور حتم‌می‌توانید این مشکل را حل کنید.چه مانع دارد برای انجام کارهای خانه‌لباس مخصوصی داشته باشید که در موقع کار از آن استفاده کنید لیکن‌وقتی از کار فارغ شدید و وقت آن رسیده که شوهرتان به منزل بیاید بدنتان‌را تمیز کنید،موها را شانه بزنید،لباسهایتان را تغییر دهید،و مرتب و منظم‌در انتظار او باشید.
حضرت باقر علیه السلام فرمود:«بر زن لازم است‌خودش راخوشبو کند،بهترین لباسهایش را بپوشد،به بهترین وجه زینت کند و باچنین وضعی صبح و شب با شوهرش ملاقات کند (بحار ج 103 ص 228) ».
امام صادق علیه السلام فرمود:«زن نباید آرایش و زینت را ترک‌کند گر چه به یک گلوبند باشد،نباید دستش را بدون خضاب بگذارد گر چه‌به کمی از حنا باشد،حتی زنهای پیر هم نباید زینت و آرایش را ترک‌نمایند (شافی ج 2 ص 138.) ».

 

 

 

برایش مادری کن

انسان در مواقع گرفتاری و بیماری احتیاج به پرستار و غمخواردارد،دلش میخواهد کسی با وی همدردی کند،به وسیله نوازش و دلجویی‌دردهایش را تسکین دهد.به وسیله دلداریها و تقویتهای روحی اعصابش‌را آرامش بخشد،مردها همان کودکان سابق هستند که بزرگ شده‌اند،هنوزهم احتیاج به نوازشها و محبتهای مادر دارند،مرد وقتی با زنی پیمان‌زناشویی بست انتظار دارد که در مواقع گرفتاری و بیماری درست مانندیک مادر مهربان از وی پرستاری و دلجویی کند.
خانم محترم،اگر شوهرت مریض شد بیش از سابق مهربانی کن،اظهار همدردی و تاسف کن، چنان وانمود کن که از بیماری او شدیداناراحت هستی،دلداریش بده،اسباب استراحت را برایش فراهم ساز،بچه‌ها را ساکت کن تا اعصابش آرام گردد،اگر احتیاج به دکتر و دارو داردوسیله‌اش را فراهم ساز،هر غذایی را که میل دارد و برایش خوبست فوراتهیه کن،دم به دم از او احوالپرسی و دلجویی کن،سعی کن هر چه بیشتر درکنار بسترش بنشینی،اگر از شدت درد خوابش نمی‌برد سعی کن تا میتوانی‌بیدار بمان،وقتی بخواب رفتی گاهی که بیدار میشوی سری باو بزن و اگرخواب نیست احوالپرسی کن،اگر شب را به بیخوابی گذرانده بامداداظهار ناراحتی کن،در روز اتاق را خلوت کن شاید خوابش ببرد،نوازشهاو دلسوزیهای تو دردهایش را تسکین میدهد و در بهبودیش کمک میکند،به‌علاوه،این قبیل کارها را از علائم وفا و صمیمیت و محبت‌حقیقی‌می‌شمار،در نتیجه،به زندگی دلگرم میشود،نسبت‌به تو علاقه بیشتری پیدامیکند،اگر مریض شدی همین عمل را نسبت‌به تو انجام میدهد. آری این عمل یک نوع شوهرداری است و رسول خدا فرمود:
«جهاد زن اینست که خوب شوهرداری کند (بحار ج 103 ص 247) ».

 


 

 

راز نگهدار باش

معمولا خانمها میل دارند از اسرار و رموز شوهرشان با اطلاع‌شوند،میخواهند از وضع کسب، مقدار درآمد،موجودی،اسرار کسبی،تصمیمات آینده‌اش با خبر شوند.و بطور خلاصه از شوهرشان انتظار دارندکه تمام اسرارش را در اختیار آنها بگذارد و چیزی را پنهان نکند،بر عکس‌اکثر مردها هم حاضر نیستند تمام اسرارشان را در اختیار همسرشان قراردهند،و همین موضوع گاهی سبب دلخوری و حتی بدبینی میشود.
خانم شکایت میکند که شوهرم به من اعتماد ندارد،اسرارش را ازمن مخفی میکند،با من یک رنگ و صریح نیست،گویا سر و سری دارد.
نمیگذارد نامه‌هایش را بخوانم،درآمد و مقدار موجودی خودش را به من‌نمیگوید،با من درد دل نمیکند،در جواب سؤالهای من طفره میرود و حتی‌گاهی دروغ میگوید،اتفاقا مردها هم بی‌میل نیستند که اسرار و رموززندگی‌شان را در اختیار همسرشان قرار دهند.لیکن عذرشان اینست که‌زنها راز نگهدار نیستند،دهانشان در و دروازه ندارد،ظرفیت ندارند مطلبی‌را به طور کلی کتمان کنند،هر چه را شنیدند فورا برای دیگران بازگومیکنند،با اندک بهانه‌ای ممکن است اسرار انسان را فاش کنند و اسباب‌دردسر او را فراهم سازند.اگر کسی بخواهد اسرار انسان را کشف کند به‌آسانی می‌تواند همسرش را فریب داده به وسیله او به مقصد خویش نائل گردد،ممکن است‌بعض خانمها از دانستن مطالب سری سوء استفاده‌نمایند و حتی آنها را اسباب نفوذ در شوهر قرار داده در صورت عدم تمکین‌اسباب گرفتاری او را فراهم سازند.
البته عذر مردها تا حدودی موجه است،زنها زودتر از مردها تحت‌تاثیر عواطف و احساسات قرار میگیرند،معمولا احساساتشان بر تعقلشان‌غلبه دارد،وقتی عصبانی شوند خویشتن داری برایشان دشوار است،درآنمواقع ممکن است از دانستن اسرار سوء استفاده نموده اسباب گرفتاری‌مرد را فراهم سازند.شاید خوانندگان از این قبیل حوادث زیاد سراغ‌داشته باشند لیکن از باب نمونه به داستان زیر توجه فرمایید:
«زنی بنام...راز شوهرش را فاش کرد و او محکوم به یک سال‌زندان شد،خانم میگوید:من شوهرم را از جان و دل دوست دارم ولی اخیرابه من کم محبت‌شده بود،این کار را کردم تا از این به بعد بیشتر دوستم‌بدارد،این خانم گردنبند گرانقیمت‌خواسته بود ولی...زیر بار نرفت.او هم‌تقلب در ازدواجشان را فاش کرد تا بزندان بیفتد (اطلاعات 19 دیماه 1350) ».
بنابراین اگر زن میل داشته باشد که شوهرش کاملا یک رنگ بوده‌چیزی را از او مخفی نکند باید بقدری راز نگهدار و با احتیاط باشد که‌بدون اجازه شوهرش برای هیچکس و در هیچ حال چیزی را نقل نکند،حتی برای خویشان و دوستان صمیمی خودش اسرار شوهرش را فاش‌نکند،در راز نگهداری این مقدار کافی نیست که اسرارش را به دیگری‌بگوید و سفارش کند به کسی نگو،زیرا او هم به طور حتم دوستانی دارد،ممکن است اسرار شما را در اختیار آنها قرار دهد و سفارش کند به کسی نگویید،یک وقت انسان متوجه میشود که اسرارش فاش شده است.
بنابراین شخص عاقل اسرارش را به احدی نمیگوید.
حضرت علی علیه السلام فرمود:«سینه عاقل صندوق اسرارش‌میباشد (بحار ج 75 ص 71) ».
علی علیه السلام فرمود:«خوبیهای دنیا و آخرت در دو چیز جمع‌است:راز نگهداری و دوستی با خوبان،و تمام بدیها در دو چیز جمع شده:
فاش کردن اسرار و دوستی با اشرار» (بحار ج 74 ص 178) .

 

 

 

 

مدیریت او را بپذیر

هر مؤسسه یا اداره یا کارخانه یا کارگاه و بالاخره هر تشکیلات‌اجتماعی احتیاج به یک مدیر مسئول دارد.گر چه باید بین افراد آن مؤسسه‌تعاون و همکاری وجود داشته باشد لیکن به هر حال بدون مدیر بخوبی‌اداره نخواهد شد.اداره یک منزل یقینا از اداره هر مؤسسه‌ای دشوارتر وبا ارزش‌تر است و احتیاج بیشتری به مدیر دارد.
در این جهت تردید نیست که باید در بین اعضای یک خانواده‌تفاهم کامل و تعاون و همکاری وجود داشته باشد لیکن وجود یک‌سرپرست عاقل و با تدبیر هم برایشان ضرورت دارد،هر خانه‌ای که یک‌مدیر با تدبیر و نافذ الکلمه‌ای نداشته باشد به طور حتم اوضاع منظم ورضایتبخشی نخواهد داشت،سرپرستی خانه یا باید به عهده مرد باشد و زن‌از او اطاعت کند، یا به عهده زن باشد و مرد فرمانبرداری کند،لیکن از آنجا که اینکار غالبا از مردها بهتر ساخته است چون تعقلاتشان‌بر احساساتشان غلبه دارد خداوند حکیم این مسؤولیت‌بزرگ را بر دوش‌او نهاده در قرآن شریف میفرماید:
«مردان سرپرست زنانند،زیرا خدا بعض افراد را بر بعض دیگربرتری داده است و برای اینکه از مالهای خویش خرج کرده‌اند.پس زنان‌شایسته فرمانبردارند (سوره نساء آیه 34 الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض‌و بما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتات) ».
بنابراین صلاح خانواده در اینست که مرد را به عنوان بزرگ وسرپرست‌خانواده بشناسند و با نظر و صلاحدید او کار کنند،این موضوع‌بدانمعنا نیست که مقام زن کوچک شده باشد بلکه حفظ نظم و انضباطمنزل چنین اقتضائی را دارد،اگر خانمها احساسات خام و تعصبهای بیجارا کنار بگذارند وجدان خودشان نیز بدین موضوع قضاوت میکند.
خانم...میگوید:ما در ایران رسم خوبی داشتیم که متاسفانه به‌تدریج‌خلل یافته است.سنت این بود که همیشه مرد در خانواده ایرانی‌رئیس خانواده بود ولی امروز وضع منزل متزلزل شده و خانواده در موردانتخاب رئیس سرگردان مانده است.ولی بهتر است زن امروزی که دربسیاری از موارد اجتماعی حقی برابر با مرد یافته است در خانه مرد را به‌عنوان رئیس قبول داشته باشد...باید به همه کسانی که میخواهند ازدواج‌کنند این فکر قدیمی توصیه شود که وقتی قدم به خانه بخت میگذارند بالباس عروسی وارد خانه شوهر شوند و با کفن خارج شوند (اطلاعات 17 مرداد ماه 1351) ».
البته این مطلب هست که گرفتاریهای زندگی و مشاغل روزانه مردغالبا اجازه نمیدهد که در تمام امور خانواده دخالت کند و در واقع می‌توان‌گفت که قسمت عمده کارها عملا در اختیار کدبانوی خانه است و اکثریت‌قریب به اتفاق کارها بر طبق میل و اراده او انجام میگیرد لیکن به هر حال‌حق حاکمیت و سرپرستی مرد باید محترم شمرده شود.اگر در جایی اظهارعقیده و دخالت کرد و لو در امور جزئی خانه‌داری باشد نباید در مقابل‌پیشنهادش استقامت‌بخرج داد و بدینوسیله حق حاکمیت او را مورد انکارقرار داد،و الا به شخصیتش لطمه وارد شده خودش را مسلوب الاراده‌و همسرش را یک زن بی‌ادب و حق نشناس و لجباز حساب میکند،اززندگی دلسرد و به همسرش کم علاقه میشود.چون شخصیتش جریحه‌دارشده ممکن است در صدد تلافی و انتقام بر آید و حتی در مقابل خواسته‌های‌بجا و معقول همسرش سر سختی نشان دهد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«زن خوب به حرف شوهرش‌گوش میدهد و مطابق دستوراتش عمل میکند». (بحار ج 103 ص 235)
زنی از رسول خدا پرسید:«زن نسبت‌به شوهرش چه وظیفه‌ای‌دارد؟فرمود:باید از وی اطاعت کند و از فرمانش تخلف ننماید (بحار ج 103 ص 248) ».
پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:«بدترین زنها زن لجباز ویک دنده است (مستدرک ج 2 ص 532) ».
رسول خدا فرمود:«بدترین زنها کسانی هستند که هم نازا و هم کثیف و لجباز و نافرمان باشند (شافی ج 2 ص 129.) ».
خانم گرامی،شوهرت را به عنوان بزرگ و سرپرست‌خانواده‌بپذیر،با نظر و مشورت وی کارها را انجام بده،از دستوراتش تخلف‌نکن،اگر در کاری دخالت کرد در مقابلش سرسختی نشان نده،و لو اینکه‌از امور خانه‌داری باشد که تو بهتر از آن اطلاع داری،شوهرت را عملایک فرد مسلوب الاختیار قرار نده،بگذار گاه گاه در کارها دخالت کند وبدین ریاست صوری دلخوش باشد،موضوع ریاست او را عملا به‌فرزندانت نشان بده،به آنها تذکر بده در کارها از پدرشان اجازه بگیرند واز فرمانش تخلف ننمایند.از کودکی آنها را بدین رفتار عادت بده تا حرف‌شنو و فرمانبردار و با ادب بار آیند،و احترام تو و شوهرت محفوظ بماند.

 

 

 

 

 

در سختیها سازگار باش

دنیا برای هیچکس یکسره نمیرود،و چرخ روزگار همیشه بر طبق‌دلخواه نمی‌چرخد،زندگی هزاران نشیب و فراز دارد،ممکن است انسان‌به بیماری سختی مبتلا شود،ممکن است‌بیکار و خانه‌نشین گردد،ممکن‌است مال و ثروتش را از دست داده تهیدست‌شود،و صدها از این قبیل‌حوادث که برای همه کس امکان وقوع دارد.
زن و شوهری که دست‌بیعت را به هم داده پیمان زناشویی را امضامیکنند بدان منظور است که در همه حال با هم و یار و غمخوار همدیگرباشند،باید پیمان زناشویی چنان استوار و رشته الفت و محبت‌به قدری‌نیرومند باشد که در همه حال بر سر عهد و پیمان خویش باقی بمانند، در خوشی و ناخوشی با هم باشند،در بیماری و سلامتی،در حال وسعت وتنگدستی با هم باشند.
خانم محترم،اگر روزگار با شوهرت نساخت و تهیدست‌شد مباداغمی بر غمهایش بیفزایی و بنای ایراد و ناسازگاری را بگذاری.اگر به‌بیماری سختی مبتلا شد و مدتی در خانه یا بیمارستان بستری گشت رسم‌وفاداری و انسانیت چنان است که مانند سابق بلکه بیشتر اظهار محبت‌نموده با کمال صفا از وی پرستاری کنی،از پرستاری و خرج کردن دریغ‌نکن،اگر شوهرت ندارد لیکن تو داری باز هم از اموال خودت برای بهبوداو خرج کن،اگر تو مریض میشدی او تا قدرت داشت از مال خودش برای‌معالجه تو صرف میکرد تا بهبود حاصل کنی، اکنون که او ندارد لیکن توداری آیین وفاداری و عاطفه اقتضا دارد که اموالت را در راه او صرف‌کنی،اگر در این موقعیت‌حساس بدادش نرسیدی ترا یک زن بی‌وفا وخودخواهی می‌شمارد که مال دنیا را بر وجود شوهر ترجیح میدهد،در اینصورت مهر و علاقه‌اش نسبت‌به تو کم میشود،و حتی ممکن است‌به‌قدری دلسرد شود که ترا لائق مقام همسری ندانسته طلاق را ترجیح دهد.
به داستان زیر توجه فرمایید:
«مردی...به دادگستری آمده بود تا همسرش را طلاق گوید.اظهارداشت:بیمار بودم دکتر گفته بود باید تحت عمل جراحی قرار گیرم.از زنم‌خواستم پس‌انداز خود را به عنوان وام در اختیارم بگذارد حاضر نشد و ازخانه من قهر کرد.ناچار در یک بیمارستان دولتی تحت عمل جراحی قرارگرفتم و اینک که بهبود یافته‌ام محال است‌با او زندگی کنم.چون پول را برمن ترجیح داد و چنین زنی را نمی‌توان یک همسر نامید (اطلاعات 25 آذر ماه 1350) ».
هر فرد با وجدانی تصدیق میکند که حق با مرد مذکور بوده است.
چنین زن خودخواهی که در یک چنین موقعیت‌حساسی که جان شوهرش‌در معرض خطر بوده حاضر نشده پس‌انداز خویش را برای نجات‌شوهرش خرج کند،او را رها کرده و به خانه پدرش رفته لایق مقام محترم‌همسری نیست.
خانم محترم،مواظب باش در چنین مواقعی انسانیت و عاطفه را ازدست ندهی،اگر شوهرت به بیماری سختی مبتلا شد که تا آخر عمردامنگیر اوست‌یا به زندان محکوم شد مبادا با زور قانون طلاق بگیری و اوو فرزندانت را تنها و بی‌سرپرست رها کرده کنار بکشی،آیا وجدانت‌راضی میشود که شوهر بیچاره‌ات را که در ایام خوشی با هم بوده‌اید اکنون‌که درمانده گشته تنها رها کرده بروی؟از کجا که خودت چند روز دیگر به‌همین بلیه گرفتار نشوی؟بر فرض اینکه طلاق گرفتی و شوهری هم پیداکردی از کجا که برایت‌بهتر بشود؟ دست از خودخواهی و هوسبازی‌بردار.از خود گذشتگی و فداکاری بخرج بده،عاطفه و وجدان داشته باش،برای رضای خدا و برای حفظ حیثیت و شرافت‌خودت با شوهر وفرزندانت‌به هر حال بساز،بردباری و صبر داشته باش،فرزندانت راخوب تربیت کن و عملا به آنها درس فداکاری و سازگاری بیاموز،ومطمئن باش که در دنیا و آخرت بهترین پاداش را خواهی داشت، زیرا این‌عمل تو بهترین مصداق شوهرداری است که در ردیف جهاد قرار داده شده‌است.
پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:«جهاد زن در اینست که‌خوب شوهرداری کند (بحار ج 103 ص 24) ».

 

 

 

 

قهر نکن

معمول بعض زنها اینست که وقتی از دست‌شوهرشان ناراحت‌شدند قهر میکنند،صورتشان را در هم کشیده حرف نمیزنند.در گوشه‌ای‌نشسته دست‌به هیچ کاری نمی‌زنند.غذا نمی‌خورند، بچه‌ها را میزنند،یواش یواش غرولند میکنند.به عقیده آنها قهر و دعوا بهترین وسیله‌ای‌است که میتوان بدان متوسل شد و از شوهر انتقام گرفت،لیکن برنامه‌مذکور نه تنها شوهر را تنبیه نمیکند بلکه ممکن است عواقب بسیار بدی رادر برداشته باشد،زیرا ممکن است‌شوهرت نیز مقابله به مثل نموده قهرکند،در اینصورت تا چند روز باید با حالت ناراحتی زندگی کنید،تو غربزنی او غر بزند،تو اوقات تلخی کنی او اوقات تلخی کند،تو حرف نزنی‌او حرف نزند،تا بالاخره خسته شوید و به وساطت‌یکی از خویشان یادوستان یا با یک بهانه دیگر با هم آشتی کنید،اما این آخرین قهر و دعوای‌شما نیست‌بلکه طولی نمیکشد که باز از دست‌شوهرت ناراحت میشوی وقهر و دعوا شروع میشود یعنی یک عمر را باید با حالت قهر و دعوا و کینه‌و کدورت زندگی نمایید،بدینوسیله هم خودتان را بدبخت‌خواهید کرد هم‌فرزندان بیگناهتان را به بدبختی و سیه روزی خواهید انداخت.
اکثر جوانانی که از خانه و زندگی فرار میکنند و در دامهای‌رنگارنگ فساد واقع میشوند از فرزندان همین خانواده‌ها هستند.
از باب نمونه به داستانهای زیر توجه فرمایید:
«جوانی بنام...گفت:پدر و مادرم هر روز با یکدیگر دعوا میکنند،و هر کدام از آنها به خانه یکی از بستگانشان میروند،من نیز ناچار درکوچه و خیابان سرگردان میشوم.کم کم گول دیگران را خوردم و بدزدی دست زدم .
دختر ده ساله‌ای بنام...به مددکاران اجتماعی گفت:درست‌بیادم‌نیست ولی همینقدر میدانم که یک شب پدر و مادرم دعوایشان شد.روز بعدمادرم رفت و چند روز بعد پدرم مرا به عمه‌ام سپرد.مدتی نزد عمه‌ام بودم تااین پیره زن مرا از عمه‌ام گرفت و به تهران آورد.چند سالی است نزد اونگهداری میشوم.آنقدر رنج می‌برم که دیگر نمیخواهم به خانه‌اش بروم.
خانم آموزگار گفت:امسال هم مثل همیشه سال تحصیلی آغاز شد و دبستان...از عده‌ای از دانش آموزان نام نویسی کرد...این دختر هم یکی از آنهابود.سال تحصیلی به آرامی میگذشت و شاگردان مشغول تحصیل بودند.
ولی...در کلاس آرام نبود و نمی‌توانست درس بخواند.دائم مانند اشخاص‌مریض سرش را میان دستها میگذاشت و به فکر فرو میرفت.حتی چند روزبعد از ظهر که مدرسه تعطیل شد در گوشه‌ای از حیاط نشست هر چه‌اصرار کردیم به خانه برود قبول نکرد.پریروز هم این صحنه تکرار شد.به‌آرامی علت‌به خانه نرفتن او را پرسیدم.گفت:نزد پیر زنی به نام...
نگهداری میشوم.مرا اذیت میکند.دیگر نمی‌خواهم به خانه باز گردم.
پرسیدم پدر و مادرت کجا هستند؟چند دقیقه گریست‌سپس گفت آنها از هم‌جدا شدند.و من به دست این پیره زن افتادم (اطلاعات 28 مهر ماه 1348)
ممکن است‌شوهرت در مقابل قهرهای تو عکس العمل شدیدتری‌نشان داده به ناسزاگوئی و کتک کاری برسد.آنگاه تو ناچار شوی به عنوان‌قهر به خانه پدرت بروی و شکایت او را نزد آنها ببری.و با دخالت آنهااختلافات شما شدیدتر و عمیق‌تر گردد،ممکن است‌شوهرت از این قهر و دعواهای متوالی بستوه آید و جدایی را بر این زندگی کثیف ترجیح بدهد.
در اینصورت هم شوهرت را بدبخت کرده‌ای هم خودت را لیکن به طورحتم تو بیشتر از او متضرر خواهی شد،شاید ناچار شوی تا آخر عمر تنهابمانی یا سر بار پدر و مادرت گردی.حتما بعدا پشیمان خواهی شد لیکن‌پشیمانی سودی ندارد.
«زنی میگفت:با جوانی ازدواج کردم اما زندگی ما دیری نپایید.نه‌من از رموز شوهرداری اطلاع داشتم،نه او راه و رسم زنداری رامیدانست،دائما با هم کشمکش داشتیم،یک هفته من قهر میکردم و هفته بعداو،فقط جمعه‌ها با پا در میانی بستگان با هم آشتی میکردیم،این قهر وآشتی‌ها سبب دلسرد شدن شوهرم شد،و به تدریج‌به فکر پیدا کردن همسردیگری افتاد،من هم به علت کمی سن اهمیتی به طلاق نمیدادم و حاضر به‌تجدید نظر در رفتارم نبودم،از هم جدا شدیم،اطاقی برای خودم اجاره‌کردم و به تنهایی زندگی میکردم،خیلی زود متوجه خطرات شدم،اغلب‌کسانی که با هم آشنا میشدیم در صدد اغفالم بودند،تصمیم گرفتم با شوهرم‌آشتی کنم،به خانه‌اش رفتم.در آنجا با خانمی روبرو شدم که خود را همسراو معرفی نمود،با چشم گریان به اطاقم بازگشتم (اطلاعات 8 آذر ماه 1350)
«زن جوان 22 ساله‌ای که با وجود یک فرزند طلاق گرفته و به‌منزل پدرش رفته بود شب عروسی خواهرش دست‌بخودکشی زد» (اطلاعات 17 اسفند ماه 1348) .
بنابراین قهر و دعوا نه تنها دردیرا دوا نمیکند بلکه ممکن است‌صدها گرفتاری و دردسر بوجود آورد.
خانم محترم،از قهر و دعوا جدا اجتناب کن،اگر از شوهرت‌عقده‌ای داشتی قدری صبر کن تا حواست جمع شود،آنگاه با نرمی وملایمت موضوع ناراحتی خودت را با شوهرت در میان بگذار،مثلا با زبان‌خوش نه به عنوان اعتراض بگو:تو در فلان مجلس به من توهین کردی، یافلان حرف را به من زدی،یا به فلان پیشنهاد من عمل نکردی،آیا سزاواراست نسبت‌به من اینقدر کم لطف باشی؟با این قبیل حرفها هم عقده‌ات‌حل میشود،هم شوهرت تنبیه میگردد. و به طور حتم در صدد تلافی‌بر خواهد آمد.ترا یک خانم با وفا و خوش اخلاق و اهل زندگی می‌شناسد وهمین احساس در اخلاق و رفتارش آثار خوبی خواهد گذاشت.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«هر گاه دو نفر مسلمان با هم‌قهر کنند و تا سه روز صلح نکنند از اسلام خارج خواهند شد و در بینشان‌ولایتی باقی نخواهد ماند.پس هر کدام از آنها که در صلح پیش قدم شود درقیامت زودتر به بهشت‌خواهد رفت . (بحار ج 75 ص 186)

 

 

 

اگر عصبانی شد سکوت کن.

مرد در خارج منزل با صدها مشکل و گرفتاری مواجه میشود،باافراد مختلف سر و کار پیدا میکند،آنگاه با افکار پریشان و اعصاب خسته‌وارد منزل میگردد،چنین شخصی اگر با کوچکترین حادثه ناگواری‌برخورد کند عصبانی میشود،در آن حال ممکن است از خود بیخود شده به‌زن و فرزندانش توهین کند.خانمی که فهمیده و با هوش باشد گرفتاریها ومشکلات شوهرش را در نظر مجسم نموده به حال زار او ترحم میکند، دندان بر سر جگر گذاشته در مقابل عصبانیتها و داد و فریادهای او سکوت‌میکند.وقتی مرد عکس العملی ندید به زودی از عصبانیت می‌افتد.و ازکردار خویش پشیمان میشود.بلکه در صدد عذرخواهی و تلافی برمیآید.
ساعتی بعد کدورتها رفع شده زن و شوهر به حالت اول باز میگردند.باهمان مهر و صفای سابق بلکه زیادتر به زندگی ادامه میدهند.
اما اگر خانم موقعیت‌حساس و خطرناک شوهرش را درک نکرد ودر مقابل عصبانیت او عکس العمل نشان داد،جوابش را داد،داد زد،جیغ‌کشید،دشنام داد،نفرین کرد،در اینصورت آتش خشم مرد شعله‌ور میگردد.
از خود بیخود شده درجه فحش و ناسزاگویی را بالا میبرد.کم کم زن و مردمانند دو گرگ درنده به جان هم می‌افتند.ممکن است در اثر یک حادثه‌جزئی طلاق و جدایی بمیان آید،و کانون گرم خانوادگی از هم بپاشد،بسیاری از طلاقها در اثر همین حوادث کوچک بوجود آمده است،حتی‌ممکن است مرد در اثر شدت عصبانیت که خودش یک نوع جنون است‌مانند کوه آتش‌فشان یک دفعه منفجر گردد و جنایت و قتل فجیعی ببارآورد.به داستان زیر توجه فرمایید:
«مردی...خود و همسر و نادختریش را با گلوله کشت،زندگی این‌زن و شوهر از همان آغاز زناشویی با اختلاف و تلخ کامی توام بود.هربامداد و شامگاه به علت عدم توافق و همآهنگی به مشاجره میپرداختند.
شوهر که خسته از سر کار به خانه آمده بود،اعصابش ناراحت‌بود.
مشاجره بینشان شروع شد.مرد همسرش را کتک زد.زن میخواست‌به‌کلانتری برود که مرد با گلوله،خود و او و نادختریش را کشت . (اطلاعات 17 تیر ماه 1349)
آیا بهتر نیست‌خانم در این موقع،موقعیت‌خطرناک و حساس‌شوهرش را در نظر بگیرد و چند دقیقه دندان بر سر جگر بگذارد وعکس العملی از خویش نشان ندهد؟و بدینوسیله از انحلال پیمان مقدس‌ازدواج و خطرات احتمالی و قتل و جنایت جلوگیری کند؟
آیا سکوت چند دقیقه مشکل‌تر است‌یا تن دادن به این همه نتائج وآثار تلخ؟!مبادا خیال کنید ما میخواهیم بدینوسیله از مرد دفاع کنیم و او رابی‌تقصیر معرفی نماییم.نه هرگز چنین قصدی نداریم.البته مرد هم تقصیردارد.نباید دق و دل دیگران را به سر خانواده بیگناهش خالی کند-دربخش آینده در این باره بحث‌خواهد شد-بلکه منظور این است:اکنون که‌مرد نتوانسته اعصابش را کنترل کند و با جهت‌یا بی‌جهت عصبانی شده‌همسرش باید با عقل و فراست موقعیت‌خطرناک او را درک کند و برای‌حفظ کانون مقدس زناشویی و جلوگیری از خطرات احتمالی،فداکاری‌نموده دندان بر سر جگر بگذارد و سکوت اختیار کند.
معمولا خانمها چنین فکر میکنند:اگر در مقابل خشم شوهرم‌سکوت کنم احترام و وقعیت‌خودم را از دست میدهم و خوار و خفیف‌میشوم.در صورتیکه قضیه کاملا بر عکس است.اگر مرد در حال عصبانیت‌همسرش را مورد توهین و دشنام قرار داد و از او عکس العملی ندید بعدا به‌طور حتم پشیمان خواهد شد.سکوت او را یک نوع فداکاری و ادب‌زندگی میشمارد،و علاقه‌اش چند برابر خواهد شد.در حال عادی فکرمیکند که با اینکه به همسرم توهین کردم و میتوانست پاسخ دهد لیکن‌بردباری نمود و سکوت اختیار کرد معلوم میشود زن فهمیده و دانایی است،به من و زندگی علاقه‌مند است. در اینصورت یقینا از کردار خویش پشیمان خواهد شد.اگرهمسرش را مقصر بداند عفوش میکند و اگر بیخود عصبانی شده درمحکمه وجدان محکوم میگردد و عذرخواهی مینماید.پس چنین زن‌فداکاری نه تنها کوچک نمیشود بلکه شخصیت و بزرگی او برای شوهرش‌و دیگران باثبات خواهد رسید.
پیغمبر اسلام فرمود:«هر زنیکه در مقاșĠȘϠاخلاقی‌های شوهرش‌بردباری کند خدا ثواب آسیه دختر«مزاحم را به وی عطا خواهد کرد» (بحار ج 103 ص 247) .
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«بهترین زنان شما زنی است‌که هر گاه شوهرش را خشمناک دید بگوید:در مقابل خواسته‌های تو تسلیم‌هستم.تا از من راضی نشوی خواب به چشمم نخواهد رفت (بحار ج 103 ص 239) .
رسول خدا فرمود:«عفو و بخشش عزت و بزرگی صاحبش رازیادتر میکند.عفو داشته باشید تا خدا شما را عزیز گرداند» (بحار ج 71 ص 419)

 

 

سرگرمیهای مرد

بعضی از مردها دوست دارند در خانه اشتغالات و سرگرمیهای‌مخصوصی داشته باشند،یا انواع تمبرها را جمع‌آوری میکنند.یا عکسهای‌مختلف را جمع‌آوری میکنند،یا نمونه خطها و امضاها را تهیه مینمایند،یاکتابهای خطی و چاپی را جمع میکنند،یا به پرورش حیوانات از قبیل مرغ‌و بلبل و قناری ابراز علاقه میکنند،یا به نقاشی و کارهای هنری می‌پردازند،یا به گلکاری علاقه نشان میدهند،یا به خواندن کتاب و مجلات‌مشغول میشوند.
این قبیل سرگرمیها را میتوان از بهترین تفریحات سالم شمرد.نه‌تنها ضرری ندارند بلکه منافعی هم در بر دارند.مرد را به خانه مانوس وعلاقه‌مند می‌سازند،نگرانیهای روحی و خستگیهای اعصاب را برطرف‌میسازند،بیکاری و فراغت غم و غصه تولید میکند،و اشتغال به کار یکی‌از طرق معالجه بیماران روانی بشمار میرود.کسانیکه همیشه مشغولیاتی‌داشته باشند کمتر به ضعف اعصاب و بیماریهای روانی مبتلا میشوند،چون‌به خانه علاقه‌مند هستند و اشتغالات دائمی دارند از ولگردی در خیابانها وآلوده شدن به عادتهای خطرناک و پا نهادن به مراکز فساد تا حدی‌مصونیت دارند.
بنابراین،خانمها باید این قبیل اشتغالات را محترم بشمارند،مردرا مورد تحقیر و سرزنش قرار ندهند و کارهایش را احمقانه و بیفائده‌نشمارند،بلکه تشویقش کنند،و در موارد لازم با او همکاری نمایند.

 

 

خانه‌داری

خانه محیط کوچکی بیش نیست لیکن نعمت‌بسیار گرانبهایی‌است.وقتی مرد از کارهای روزانه و سر و صداهای خارج خسته شد به‌خانه پناه میبرد،وقتی از کشمکشها و تزاحمات و ناملایمات زندگی بتنگ‌آمد برای استراحت‌به خانه میرود،حتی وقتی از گردش و تفریح هم خسته‌شد بدانجا پناه میبرد،آری خانه بهترین آسایشگاهی است که انسان‌می‌تواند بدون هیچ قید و بندی در آنجا استراحت نماید،جای انس و مودت،صفا و صمیمیت،آرامش و استراحت است،پرورشگاه مردان وزنان با فضیلت است.کارخانه شخصیت‌سازی و کلاس تعلیم و تربیت‌کودکان است،اجتماع کوچکی است که اجتماع بزرگ انسانها را بوجودمی‌آورد،ترقی و تنزل و صلاح و فساد اجتماع بزرگ مربوط به همین‌اجتماع کوچک است،اجتماع کوچک خانوادگی با اینکه جزء اجتماع‌بزرگ محسوب میشود.در عین حال،از یک نوع استقلال داخلی‌برخوردار است،بدین جهت اصلاح اجتماع را باید از اصلاح خانواده‌هاشروع کرد.
اداره این پایگاه حساس زندگی و کلاس تعلیم و تربیت اجتماعی به‌عهده بانوان است.یعنی ترقی و تنزل و صلاح و فساد اجتماع در اختیاربانوان و به اراده آنهاست،بنابراین،خانه‌داری شغل بسیار آبرومند وپر افتخاری است.
کسانیکه محیط خانه را کوچک می‌شمارند و از شغل شریف‌خانه‌داری عار دارند به حقیقت معنای خانه‌داری و ارزش آن پی نبرده‌اند.
یک خانم خانه‌دار باید افتخار کند که در یک چنین پست‌حساسی‌قرار گرفته برای پیشرفت و ترقی ملت فداکاری میکند.
خانمهای تحصیل کرده نیز در این میان مسؤولیت‌بیشتری دارند،باید برای دیگران سرمشق زندگی باشند و عملا به آنها درس خانه‌داری وشوهرداری بیاموزند،باید عملا اثبات کنند که با سواد بودن نه تنها به‌خانه‌داری و شوهرداری لطمه نمی‌زند بلکه راه و رسم زندگی را به آنها یادمیدهد.
یک خانم تحصیل کرده باید زندگی را با بهترین وجه اداره کند و به شغل شریف خانه‌داری افتخار نماید و بدین وسیله لیاقت و برتری‌خانمهای تحصیل کرده را اثبات کند،نه آنکه به عذر با سواد بودن دست‌به‌سیاه و سفید نگذارد و بدینوسیله بانوان با سواد را بدنام گرداند، درس‌خواندن برای بیکار گشتن و زیر بار مسؤولیت نرفتن نیست‌بلکه برای‌کدبانو شدن و درس زندگی آموختن است.به داستان زیر توجه فرمایید:
«مردی که با دختر دیپلمه‌ای ازدواج نموده بود در دادگاه گفت:
همسرم در خانه دست‌به سیاه و سفید نمیگذارد و هر بار که باو اعتراض‌میکنم میگوید: ظرفشویی و رختشوئی و بچه‌داری کار یک زن دیپلمه‌نیست.اگر از رفتار من ناراحت هستی طلاقم بده و با یک کلفت ازدواج‌کن.گفت:پریشب عده‌ای از آشنایان و اقوام همسر دیپلمه‌ام را به شام‌دعوت نمودم.موقع شام سفره را پهن کردم و دیپلم قاب گرفته همسرم را درسفره نهادم و گفتم:ببخشید شام ناقابلی است که خانم حقیر هر شب بخوردبنده میدهد.صلاح دیدم از شما هم بدینوسیله پذیرایی کنم (اطلاعات 3 آذر ماه 1350) ».
به هر حال،خانه‌داری و کدبانوگری شغل شریف و آبرومندی است‌که مراتب لیاقت و هنرنمایی بانوان را باثبات میرساند.بد نیست در این‌باره قضاوت خود بانوان تحصیل کرده را بشنوید:
خانم...عقیده داشت:کدبانوی واقعی زنی است که سازگار باشد واز نظر مادی اهل افراط و تفریط نباشد.یک زن کدبانو موقعی می‌تواندبگوید که دارای صفت‌خاص یک کدبانو است که از وضع درآمد شوهر ووضع خانوادگی خود اطلاع کامل داشته باشد.به نظر من یک زن اداری هم‌میتواند کدبانوی خوبی باشد».
خانم فریده نوروز شمیرانی لیسانسیه میگفت:کدبانو باید علاوه براینکه به امور خانه وارد باشد همراه خوبی برای همسرش،مادر خوبی‌برای فرزندانش و مهماندار خوبی برای خانه‌اش باشد.
خانم دکتر محترم فصیحی پزشک اطفال میگفت:به نظر من‌کدبانوی واقعی کسی است که کار اداری نداشته باشد.زیرا در کشور ماسرویسهای اداری از نظر وضع غذا و کمبود مهد کودک و غیره نمی‌تواندنیاز کارمندان را برآورده سازد.یک مادر کارمند نگران اینست که غذای‌شوهرش دیر شده یا کودکش تنها مانده است.
خانم صغری یکتا ناظمه فنی دانشکده پزشکی میگفت:زن کدبانو بابودجه کم میتواند خانه‌ای تمیز و آراسته داشته باشد.با شوهرش در غم وشادی شریک باشد.از حال روحی و اجتماعی شوهرش غافل نباشد.
خانم ایران نعیمی میگفت:کدبانو زنی است که از تفریحات‌غیر ضروری بکاهد و هدفش بهتر کردن وضع خانه باشد و از تنظیم بودجه‌خانوادگی اطلاع داشته باشد. (اطلاعات 28 فروردین ماه 1351)

 

نظافت

یکی از وظائف مهم خانه‌داری تمیز کردن منزل و اسباب و لوازم‌زندگی است.نظافت‌به بهداشت و حفظ سلامتی اهل خانه کمک میکند وجلو بسیاری از بیماریها را میگیرد.زندگی کردن در خانه تمیز مسرت‌بخش‌و دل‌پذیر است،مرد را به سوی منزل متمایل میسازد،اسباب آبرو وسربلندی خانواده است،بدین جهت رسول خدا فرمود:«دین بر نظافت پایه‌گذاری شده است.» (محجة البیضاء ج 1 ص 166)
باز هم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«اسلام نظیف است،شما هم در پاکیزگی کوشش کنید،زیرا فقط پاکیزگان داخل بهشت‌میشوند. (مجمع الزوائد ج 5 ص 132) »
خانه را همیشه تمیز نگهدارید،روزی یک مرتبه جارو و گردگیری‌کنید،در طول شبانه‌روز اگر جایی کثیف شد فورا تمیزش کنید و نظافت‌آنرا برای موقع معین جارو کردن نگذارید،در و دیوار و سقف اتاقها راگردگیری کنید،تار عنکبوتها را بگیرید،میز و مبل و صندلی و سایر اثاث‌خانه را گردگیری کنید،شیشه‌های در و پنجره را تمیز کنید،زباله وخاکروبه‌ها را در ظرف سرپوشیده‌ای بریزید و از حدود اتاقها و آشپزخانه‌دور گردانید مبادا غذاهای شما را آلوده گرداند،زود بزود آنرا خالی کنیدمبادا متعفن گردد و تولید میکرب کند،کثافت و خاکروبه‌ها را در کوچه ودرب خانه نریزید زیرا به بهداشت عمومی لطمه میزند به علاوه تولیدمیکرب می‌کند و چه بسا به وسیله باد و مگس بشما منتقل شود و سلامت‌خودتان را در معرض خطر قرار دهد،تا میتوانید نگذارید بچه‌ها در باغچه‌یا کنار حیاط بول کنند و اگر از جهت ناچاری آنها را در گوشه‌ای از حیاطمی‌نشانید فورا آنجا را تمیز و با آب بشویید تا بد بو و محل نشو و نمای‌میکربها نگردد،به طور کلی سعی کنید هیچ نقطه‌ای از منزل شما محل‌کثافت و تولید میکرب واقع نشود.
ظرفهای کثیف و چرب را روی هم نریزید بلکه هر چه زودتر آنها را بشویید،زیرا اگر نشسته روی هم بماند ممکن است تولید میکرب کنند وسلامت‌شما را به خطر بیندازند،ظرفها را با آب تمیز دست نخورده بشوییدو اگر با آب راکد یا حوض می‌شویید بعدا آب پاکیزه روی آنها بریزید زیراممکن است آب حوض در اثر ماندن آلوده شده باشد و به سلامت‌شما لطمه‌بزند، بعد از شستن در جای محفوظی بگذارید یا پارچه تمیزی روی آنهابیندازید،لباسهای کثیف مخصوصا کهنه بچه‌ها را از حدود اتاقها وآشپزخانه دور کنید و در جای محفوظی نگهدارید تا مگسها که حامل انواع‌میکرب هستند در آنجا اجتماع نکنند،و زود بزود آنها را بشویید.
لباسهای خودتان و فرزندانتان همیشه نظیف و پاکیزه باشدمخصوصا لباسهای زیرپوش که همیشه با بدن تماس دارند.
گوشت و حبوبات و سایر پختنیها را قبل از طبخ خوب بشویید،مخصوصا سبزیجات را چندین مرتبه با دقت‌بشویید،زیرا ممکن است‌به‌میکرب و تخم انگل آلوده باشد و به لامت‌شما لطمه بزند.
میوه‌ها را قبل از خوردن تمیز بشویید چون اکثر آنها سمپاشی‌میشوند و امکان دارد سموم آنها به شما سرایت کند،ممکن است اثر فوری‌نداشته باشند لیکن بدون شک بی‌تاثیر هم نخواهند بود.
قبل از غذا خوردن دستهای خودتان و اطفالتان را تمیز بشویید،اگر با قاشق و چنگال هم غذا میخورید،باز هم بهتر است دستتان رابشویید،مبادا آلوده باشد و به سلامت‌شما لطمه بزند،بعد از صرف غذادست و دهانتان را بشویید،دندان‌ها را خلال کنید زیرا ممکن است اجزاءغذا گوشه و کنار دهان و لابلای دندانها بماند و تولید میکرب نماید.
اگر بتوانید بعد از صرف هر غذا دندانها را مسواک کنید بسیار خوب است لیکن اگر برایتان میسر نیست اقلا شبها قبل از خواب مسواک‌را از دست ندهید.بدینوسیله هم دندانهایتان را از خطر پوسیدگی و فسادنجات میدهید هم به سلامتی خودتان کمک شایانی مینمایید.
ناخنهایتان را اقلا هفته‌ای یکبار کوتاه کنید،زیرا وقتی ناخن بلندشد محل نشو و نمای میکربها میشود و سلامتی شما را جدا در معرض خطرقرار میدهد،اگر بتوانید یک روز در میان برای شستشو به حمام برویدبسیار مهم است لیکن اگر نمی‌توانید اقلا هفته‌ای یکبار را ترک نکنید.
موهای زیر بغل و سایر مواضع را به وسیله دارو و یا تراشیدن‌برطرف سازید زیرا ممکن است انواع میکربها در آنجا تولید و تکثیرنمایند و به سلامتی شما لطمه بزنند.
خوردنیها را در دسترس مگسها قرار ندهید زیرا ممکن است آنهارا آلوده سازند.
شارع مقدس اسلام درباره نظافت‌سفارشهای زیادی نموده که به‌پاره‌ای از آنها از باب نمونه اشاره میشود:
امام صادق علیه السلام فرمود:«خدا زیبا بودن و زینت کردن رادوست دارد.و تظاهر به نداری و فقر را مکروه دارد.دوست دارد آثارنعمتهایش را بر بنده‌اش ببیند.لباسش نظیف و پاکیزه باشد،بوی خوش‌استعمال کند.خانه‌اش را زینت نماید.خانه و اطرافش را جاروب کند.قبل‌از غروب چراغ را روشن کند.زیرا این عمل فقر را از خانه دور میکند وروزی را زیاد میگرداند (بحار ج 79 ص 300) ».
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«آدم کثیف بد بنده‌ای است (بحار ج 76 ص 175) .
حضرت علی علیه السلام فرمود:«تارهای عنکبوت را ازخانه‌هایتان بگیرید زیرا ترک کردن آنها باعث نداری میشود» (شافی ج 1 ص 208) .
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«خاکروبه‌ها را شب در خانه‌نگذارید بماند زیرا جایگاه شیطان میشود» (بحار ج 76 ص 175) .
پیغمبر اسلام فرمود:«خاکروبه‌ها را پشت درب منزل نریزید زیراجایگاه شیطان میشود» (بحار ج 76 ص 177) .
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«لباس انسان باید همیشه‌پاکیزه و تمیز باشد» (شافی ج 1 ص 208) .
پیغمبر اکرم فرمود:«دستمال چرب را در خانه نیندازید زیرا جایگاه‌شیطان میشود» (شافی ج 1 ص 215) .
حضرت صادق علیه السلام فرمود:«شستن ظرفها و تمیز کردن‌اطراف خانه روزی را زیاد میکند» (بحار ج 76 ص 176) .
حضرت صادق علیه السلام فرمود:«ظرفها را بدون روپوش‌نگذارید زیرا شیطان آب دهن در آنها انداخته از آنها استفاده میکند» (بحار ج 76 ص 176) .
حضرت صادق علیه السلام فرمود:«میوه‌ها دارای سمومی هستند.
آنها را خوب بشویید آنگاه میل کنید» (شافی ج 2 ص 124) .
حضرت کاظم علیه السلام فرمود:«یک روز در میان،به حمام رفتن‌انسان را فربه میکند» (شافی ج 1 ص 209) .
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«اگر بر امتم دشوار نمیشدواجب میکردم در موقع هر وضویی مسواک کنند» (شافی ج 1 ص 210) .
حضرت صادق علیه السلام فرمود:«ناخن گرفتن در روز جمعه ازبیماری جذام و جنون و پیسی و کوری جلوگیری میکند» (شافی ج 1 ص 211) .
روایت‌شده که:«زیر ناخنها خوابگاه شیطان است .
حضرت علی علیه السلام فرمود:«شستن دستها قبل از غذا و بعد ازآن عمر را زیاد میگرداند و از چرکین شدن لباسها مانع میشود و چشم رانورانی میگرداند» (شافی ج 2 ص 123)

 

 

 

منزل مرتب

یک منزل مرتب که هر یک از اسباب و لوازم زندگی در جای‌مخصوص و مناسب قرار گرفته باشد از جهاتی بر یک منزل شوریده ودرهم و برهم مزیت دارد.
اولا نظم و ترتیب مخصوص به منزل صفا و رونق و زیبایی‌می‌بخشد،تماشای تکراری خانه نه تنها موجب ملال نمیشود بلکه‌مسرت‌بخش و دلپذیر خواهد بود.
ثانیا انجام کارهای خانه‌داری را آسان میکند،اوقات کدبانوی خانه‌بیهوده تلف نمیشود زیرا به هر چیز احتیاج پیدا کرد میداند کجاست،برای پیدا کردن آن معطل نمیشود،در نتیجه کارها بآسانی انجام می‌پذیرد و خانم‌را وامانده و خسته نمیگرداند.
ثالثا رونق و صفای محیط مرتب منزل که از ذوق و سلیقه کدبانوی‌خانه حکایت میکند مرد را به خانه و زندگی علاقه‌مند ساخته از خطرات‌ولگردی و وقوع در دامهای فساد محفوظش میدارد.
رابعا چنین خانه مرتبی اسباب آبرو و سرافرازی خانواده بوده‌هر کس آنرا ببیند از زیبایی آن لذت می‌برد و به ذوق و سلیقه کدبانوی خانه‌آفرین خواهد گفت.
با خرید و تهیه اسباب لوکس زندگی زیبا نمیشود بلکه نظم و ترتیب‌خاص زیبایی بوجود میآورد،خود شما حتما خانواده‌های مرفه و ثروتمندی‌را دیده‌اید با اینکه از انواع و اقسام گوناگون لوازم لوکس زندگی‌برخوردارند اما زندگی آنها چون درهم و برهم است صفا و رونقی ندارد ودیدن آن ملال‌آور است،به عکس خانواده‌های فقیری را دیده‌اید که در عین‌فقر و نداری، زندگی زیبا و مسرت‌بخشی دارند،چون همان اسباب و لوازم‌مختصر،مرتب و منظم و تمیز است،اصولا مگر زیبایی جز نظم و ترتیب‌خاص چیز دیگری است؟
بنابراین،یکی از وظائف مهم خانه‌داری رعایت نظم و ترتیب‌است،خانمهای خوش سلیقه و کدبانو خودشان بهتر میدانند اسباب و لوازم‌خانه را چگونه مرتب سازند لیکن در عین حال یادآوری نکات زیر بی‌فائده‌نیست:
اسباب و لوازم منزل را درجه‌بندی نموده برای هر نوعی از آنهاجای مخصوصی انتخاب نمایید،همه ظرفها را یک جا روی هم نریزید، ظرفهایی را که مورد احتیاج همیشگی است در دسترس قرار دهید،اسباب‌شیرینی خوری و آجیل خوری را در یک جا قرار دهید، ظرفهای‌شربت‌خوری جای مخصوص داشته باشند،یک جا را اختصاص بدهید به‌اسباب چایخوری،اسباب و ظروف غذاخوری را در یک جا قرار بدهید،قاشق و کارد و چنگال جای مخصوصی داشته باشند،اسباب و لوازم‌میوه‌خوری را در یک جا بگذارید،ظرفهای ماست‌خوری و مرباخوری‌جای مخصوصی داشته باشند،و به طور خلاصه اسباب و لوازم زندگی به‌قدری مرتب باشد که خود شما و شوهرتان و فرزندانتان جای مخصوص‌آنها را بدانند به طوریکه اگر در شب تار هم خواستید آنها را پیدا کنیدبتوانید مستقیما به سراغشان بروید.
شاید بعض خانمها بگویند:برنامه مذکور برای اعیان و اشراف‌خوب است که زندگی مفصلی دارند،اما برای زندگانی فقیرانه ما این همه‌تشریفات ضرورت ندارد،لیکن خاطر نشان میشود که اسباب و لوازم‌زندگی به هر حال باید مرتب باشد،چه فقیر چه غنی.شخص فقیر هم بایدهمان اسباب و لوازم مختصر خویش را مرتب سازد،مثلا همه ظروف‌خانه‌اش را میتواند در یک جاظرفی قرار بدهد لیکن هر گوشه‌ای از آنرابرای یک نوع ظرف اختصاص بدهد، لباسهای تابستانی را در یک جا ولباسهای زمستانی را در جای دیگر قرار بدهید،لباسهای خودتان را دریک جا و لباسهای شوهرتان را در یک جا و لباسهای فرزندانتان را درجای مخصوص بگذارید،لباسهای مورد احتیاج همیشه را در دسترس‌بگذارید و لباسهای دیگر را در جایی محفوظتر،لباسهای نشسته را درجای مخصوص بریزید،رختخوابهای مورد لزوم در دسترس باشد لیکن رختخوابهای مهمانداری را کنار بگذارید،بعد از صرف غذا ظرفهای‌چرب و نشسته را فورا جمع کنید و برای شستن در جای معین بگذارید،هریک از اسباب و لوازم زینت اتاق را در جای مناسب قرار دهید که همیشه‌در آنجا باشد،لباسهای خودتان و فرزندانتان در گوشه و کنار اتاق پراکنده‌نباشد بلکه آنها را در کمد مخصوص یا روی چوب لباسی بیندازید،به‌کودکانتان توصیه کنید که اسباب و لوازم خودشان را از قبیل لباس و کتاب‌همیشه در جای مخصوص بگذارند،مطمئن باشید که اگر شما نظم و ترتیب‌را کاملا رعایت کنید کودکانتان نیز با همین وضع عادت خواهند کرد.
زنهای بی‌انضباط برای اینکه خودشان را بیگناه معرفی کنندشوریدگی منزل را به گردن بچه‌ها میگذارند،در صورتیکه این موضوع‌اشتباه است زیرا بچه‌ها از پدر و مادر تقلید مینمایند،اگر پدر و مادر منظم‌باشند آنها هم منظم تربیت میشوند،بچه‌ها در آغاز امر با رعایت نظم وترتیب مخالف نیستند بلکه بدان اظهار علاقه مینمایند.لیکن وقتی اوضاع‌نامنظم داخلی را مشاهده نمودند از آنها درس زندگی میآموزند.
پول و اوراق بهادار از قبیل چک و سفته و اسناد و مدارک را درجای محفوظی بگذارید که در دسترس بچه‌های کوچک نباشد،زیرا ممکن‌است در اثر غفلت از بین بروند و ضررهایی به شما وارد گردد،زدن و تنبیه‌کردن بعد از عمل سودی ندارد،علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد، بچه‌نادان گناهی ندارد،تقصیر از جانب مادر بی‌انضباط است که اشیاءارزشدار را در دسترس او قرار داده است.
به داستان زیر توجه فرمایید:«مردی سه هزار تومان به همسر خودسپرد و تاکید کرد پولها را در محل امنی نگهداری کند...پولها را لب تاقچه گذاشت و برای انجام کار کوچکی بیرون رفت وقتی به اطاق برگشت پولهارا ندید.هراسان به اطراف نگاه کرد دید طفل پنجساله چیزی را در باغچه‌حیاط می‌سوزاند و شادی میکند.مادر به قدری عصبانی شد که طفل‌پنجساله را بلند کرد و به زمین کوبید،طفل جابجا مرد،مادر وحشت زده به‌جسد بیجان طفل نگاه میکرد شوهرش از در وارد شده توضیح خواست،زن جریانرا تعریف کرد،مرد عصبانی شد و کتک مفصلی به همسرش زد،سوار موتور سیکلت‌شد تا ماجرا را به کلانتری گزارش دهد،اما هیجان وناراحتی او سبب شد که با یک تاکسی تصادف کند و مجروح شود اکنون‌حال مرد وخیم است. (اطلاعات 23 بهمن ماه 1348) »
به عقیده شما مقصر واقعی در این جریان کیست؟قضاوت آنرا به‌عهده خود خوانندگان میگذارم.برای این قبیل حوادث نظائر فراوانی‌سراغ دارید حتی در زندگی خود شما نیز بوقوع پیوسته است.
داروها و مواد خطرناک و سمی را حتی نفت و بنزین را در جایی‌بگذارید که دست‌بچه‌های کوچک و غیر ممیز بدانها نرسد،زیرا ممکن‌است در اثر نادانی آنها را بخورند و تلف شوند،آنگاه باید عمریرا داغدارباشید،احتیاط کردن ضرر ندارد لیکن در اثر غفلت و بی‌احتیاطی صدهاخطر در کمین شما است،اطفال بیگناهی که در اثر غفلت و نامرتبی پدر ومادر تلف شده و میشوند فراوانند که برخی از آنها در صفحات روزنامه‌ها ومجلات منعکس میشود.از باب یادآوری به نمونه‌های زیر توجه فرمایید:
خواهر و برادر خردسالی بنام اصغر 6 ساله و عالم چهار ساله‌محتویات یک ظرف پر از محلول د.د.ت را به جای دوغ نوشیدند،و عالم در گذشت،این دو بچه در خانه تنها بودند، هنگامی که احساس تشنگی‌کردند چون آب در دسترس نداشتند محلول گرد«د.د.ت را به تصور دوغ‌نوشیدند.
مادر بچه‌ها در بیمارستان اظهار داشت:«دیشب مقداری د.د.ت را حل کردم تا در زیر زمین خانه نزدیک لانه موشها بپاشم که این حادثه‌رخ داد.» (اطلاعات دوشنبه 26 تیر ماه 1351)
«دو کودک به جای آب ظرف نفت را سرکشیدند و یک کودک‌پنجساله ده قرص پا درد مادرش را خورد،در بیمارستان بستری شدند. (اطلاعات 11 اسفند ماه 1348) »
در خاتمه یادآور میشوم که البته نظم و انضباط خوب است لیکن نه‌بحدیکه از شما و شوهرتان سلب آسایش کند،اگر از حد متعارف و عادی‌گذشت‌به وسواسیگری و سلب آزادی منجر میشود که خود آن یکی ازمشکلات بعضی خانواده‌ها بشمار میرود و ممکن است‌سبب جدایی وافتراق واقع شود.به نمونه زیر توجه فرمایید:
«مردی میگوید:از دست پاکیزگی‌های عجیب و غریب همسرم‌دیوانه شدم،از اداره خسته و کوفته ساعت 5/4 بعد از ظهر که برمیگردم‌باید حتما هفت مرتبه دست و پایم را در آب حوض که یخ بسته کر بدهم،کفشم را جای مخصوص بگذارم و سرپایی مخصوص منزل را بپوشم. توی‌دستشویی سرپایی مخصوص گذاشته،در آشپزخانه و هال و همه جای‌خانه،لباس را باید به جالباسی مخصوص بیاویزم و از جالباسی‌مخصوص بردارم،اگر اجازه بدهد سیگار بکشم باید حتما در اتاق مخصوص بکشم که همه جا بو نگیرد،خلاصه من که یک عمر به راحتی وآزادی گذرانده‌ام در عرض چهار سال زندگی زناشویی از هر زندانی‌بدبخت‌تر شده‌ام،چه لزومی دارد که آدم آنقدر زیاد اهل نظافت‌بی‌جهت‌باشد.این وسواس است و من از وسواس بیزارم (اطلاعات 3 بهمن ماه 1350) ».
در هیچ کاری افراط و تفریط خوب نیست‌بلکه میانه‌روی در هرحال اصلح است،نه بقدری بی‌انضباط باش که اوضاع زندگیتان شوریده‌و بی‌حساب باشد نه آنقدر در حفظ انضباط زیاده‌روی کن که به‌وسواسیگری منجر شود و راحتی را از شما بگیرد.

 

 

 

تهیه غذا

یکی از امور مهم خانه‌داری پخت و پز و تهیه غذاست.مراتب‌کاردانی و سلیقه بانوان را باثبات میرساند.یک خانم کدبانو و با ذوق باصرف بودجه کم بهترین و خوشمزه‌ترین غذاها را تهیه میکند.اما یک‌خانم بی‌سلیقه هم زیاد بودجه صرف میکند و هم غذایش دلچسب نخواهدبود. خانمی که بتواند غذاهای لذیذ و مطبوع تهیه کند.بدین وسیله‌شوهرش را به خانه و زندگی علاقه‌مند میسازد،و کمتر اتفاق میافتد که به‌هوس خوردن غذاهای لذیذ به مهمانخانه و هتل برود.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«بهترین زنان شما زنی است‌که خودش را خوشبو کند و در طبخ غذا مهارت داشته باشد و اقتصاد را ازدست ندهد.چنین زنی یکی از عمال و کارکنان خدا خواهد بود.و عامل‌خدا هرگز با شکست و پشیمانی مواجه نخواهد شد (وسائل ج 14 ص 15) ».
در اینجا نمی‌توان در فن طباخی وارد شد و انواع غذاها و طرزتهیه آنها را تشریح کرد و اصولا از عهده نگارنده ساخته نیست،لیکن‌خوشبختانه کتابهای خوبی در این باره به وسیله آشنایان به فن طباخی وتغذیه نوشته شده در دسترس است،میتوانید آنها را بخوانید و از تجربیات‌و سلیقه شخصی خودتان نیز استفاده نمایید و غذاهای خوشمزه و مفید تهیه‌کنید،لیکن تذکر چند مطلب ضرورت دارد:
مطلب اول غذا خوردن فقط برای لذت بردن و پر کردن شکم‌نیست.بلکه منظور بزرگتری در کار است.انسان بدانجهت غذا میخورد که‌موادیرا که برای حفظ سلامت و ادامه حیات سلولهای بدن ضرورت داردبه آنها برساند،مواد لازم در انواع غذاها و میوه‌ها و سبزیجات و حبوبات وگوشتها پراکنده‌اند،و به طور کلی به شش دسته تقسیم میشوند:
اول-آب.
دوم-مواد معدنی مانند:کلسیم،فسفر،آهن،ید،مس.
سوم-مواد نشاسته‌ای.
چهارم-چربیها.
پنجم-پروتئین.
ششم-انواع ویتامینها مانند:ویتامین K . C ویتامین اویتامین B ویتامین
بیشتر وزن بدن انسان را آب تشکیل میدهد.آب غذاهای جامد راحل میکند تا به وسیله روده جذب شوند،درجه حرارت بدن را تنظیم میکند،مواد معدنی برای رشد و نمو استخوانها و دندانها و تنظیم کار عضلات‌ضرورت دارند،مواد نشاسته‌ای و قندی تولید انرژی میکنند، چربیها نیز انرژی و حرارت تولید میکنند،پروتئین برای رشد بدن و تجدید سلولهای‌کهنه ضرورت دارد.ویتامینها برای رشد بدن و استحکام استخوانها وتقویت اعصاب و تنظیم دستگاههای بدن و سوختن غذاها در سلولهاضرورت دارند.
مواد مذکور برای حفظ سلامت انسان و ادامه حیات او کمال‌ضرورت را دارد،هر یک از آنها آثار خاصی دارد و گوشه‌ای از حوائج‌بدن‌را تامین میکند،فقدان یا کمبود یا زیادی هر یک از اینها به حیات و سلامت‌انسان لطمه میزند،و ممکن است‌بیماریهای صعب العلاج و خطرناکی رابوجود آورد.سلامت و بیماری،طول عمر و کوتاهی آن،سلامت اعصاب وبیماریهای روانی، شادی و افسردگی،زشتی و زیبایی و به طور کلی کلیه‌حوادثی که در بدن رخ میدهد مربوط به کیفیت تغذیه انسان است.
ما از آنچه میخوریم ساخته شده‌ایم،اگر انسان بداند چه چیز و چه‌مقدار بخورد کمتر بیمار خواهد شد،بدبختی اینجاست که بدون توجه به‌احتیاجات غذایی بدن و خواص و آثار خوردنیها شکمش را از غذاهای‌خوشمزه پر میکند و سلامت‌خویشتن را در معرض خطر قرار میدهد،وقتی‌بخود میآید که کار از کار گذشته و کارخانه ظریف بدن فرسوده و مختل‌شده است،در آنهنگام به این طبیب و آن طبیب،این دارو و آن دارو پناه‌میبرد لیکن افسوس که رنگ و روغن نمی‌تواند کارخانه فرسوده را ترمیم‌کند،بدین جهت پیغمبر اسلام فرمود:«شکم مرکز همه بیماریها است (بحار ج 62 ص 290) .
اتفاقا انتخاب غذا معمولا بر عهده بانوان است،پس صحت وسلامت‌خانواده در دست آنهاست، بنابراین یک بانوی خانه‌دار مسؤولیت‌بسیار سنگینی بر دوش دارد که اگر اندکی در این باره سهل انگاری کندممکن است‌خودش و شوهرش و فرزندانش را در معرض بیماریهای‌سخت قرار بدهد،علاوه بر اینکه یک طباخ ماهری است‌باید یک‌غذاشناس کامل بلکه یک طبیب حاذق باشد،نباید منظورش فقط پر کردن‌شکم اهل خانه باشد بلکه در وهله اول باید موادیرا که برای حفظ سلامت وتامین حوائج غذائی بدن ضرورت دارد در نظر بگیرد،و تشخیص بدهد که‌مواد لازم در کدام یک از خوردنیها و به چه مقدار وجود دارد،آنگاه بر طبق‌نیازمندیهای گوناگون بدن از خوردنیها انتخاب کند و جزء برنامه خوراک‌قرار دهد،در عین حال سعی کند غذاهای لازم و مفید را به صورتی‌خوشمزه و دلپذیر در آورده در اختیار خانواده قرار دهد.
پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:«وظیفه زن نسبت‌به‌شوهرش اینست که چراغ خانه را روشن کند و غذای نیکو و شایسته تهیه‌ببیند (مستدرک ج 2 ص 551) ».
زنی به رسول خدا عرض کرد:«خدمت کردن زن در خانه شوهر چه‌فضیلتی دارد؟فرمود:در مقابل هر کاریکه برای اداره امور منزل انجام دهدخدا نظر لطفی به او میفرماید.و کسیکه مورد نظر خدا واقع گردد معذب‌نخواهد شد (بحار ج 103 ص 251) ».
مطلب دوم احتیاجات غذائی افراد همیشه یکسان نیست‌بلکه‌نسبت‌به سنین و احوال مختلف اختلاف پیدا میکند،مثلا اطفال و جوانان‌چون در حال رشد و نمو هستند به مواد معدنی مخصوصا کلسیم نیاز بیشتری دارند،باید در برنامه غذائی آنها چیزهایی را داخل کرد که از حیث‌مواد معدنی غنی باشند،همچنین افراد مذکور چون دارای حرکت و فعالیت‌زیاد هستند و بیشتر انرژی مصرف میکنند به مواد انرژی‌زا مانند چربیها ومواد قندی و نشاسته‌ای بیشتر احتیاج دارند،در تغذیه آنان باید این موضوع‌رعایت‌شود.
و همچنین احتیاجات غذائی افراد نسبت‌به نوع شغلشان مختلف‌است:مثلا یک مرد کارگر احتیاج بیشتری به چربیها و مواد قندی ونشاسته‌ای دارد،زیرا لازمه شغلش کوشش و فعالیت زیاد است،اما کسیکه‌شغل راحت و آسانی داشته باشد به قدر یک کارگر احتیاج به مواد مذکورندارد.برنامه غذای تابستان با زمستان نیز یکسان نیست،برنامه غذای یک‌بیمار نیز نمیتواند با برنامه غذای افراد سالم یکسان باشد،معمولا بایدبرای بیمار غذای سبک و مقوی تهیه کرد،در مورد غذای او باید ازپزشک دستور گرفت،به هر حال یک خانم خانه‌دار باید همه این نکات رارعایت کند و بر طبق احتیاجات افراد غذا برایشان تهیه کند.
مطلب سوم یکی از نکات حساس و قابل توجه اینست که وقتی‌سن انسان از چهل تجاوز کرد معمولا در معرض ابتلا به بیماری چاقی‌قرار میگیرد،شاید بعضیها چاقی را علامت‌سلامت مزاج بشمارند لیکن‌این موضوع کاملا اشتباه است،چاقی یکی از بیماریهای خطرناک شمرده‌میشود و عوارض ناگواریرا به دنبال دارد،اشخاص چاق در معرض ابتلای‌به بیماریهای قلبی،فشار خون،سخت‌شدن شریانها،بیماریهای کلیه و کبدو کیسه صفرا و مرض قند میباشند،به تصدیق پزشکان و تایید آمارهای‌شرکتهای بیمه افراد لاغر بیشتر از افراد فربه عمر میکنند،وقتی سن انسان از چهل تجاوز کرد فعالیت‌بدن کمتر میشود،در نتیجه، میزان‌سوخت و ساز آن نیز تقلیل می‌یابد،بنابراین به چربیها و مواد قندی ونشاسته‌ای کمتر احتیاج پیدا میکند،در این سنین دستگاه تولید نیروی بدن‌که کالوریها را به انرژی تبدیل میسازد کمتر کار میکند،در نتیجه،کالوریهاتبدیل نشده در اطراف کمر و اطراف شرایین و اعضاء بدن جمع شده تولیدچاقی میکنند،بهترین علاج چاقی کم خوری است مخصوصا چربیها و موادنشاسته‌ای و قندی.
خانمی که به شوهرش علاقه‌مند است‌به مجردیکه آثار و علائم‌چاقی را در او مشاهده نمود باید فورا در برنامه غذائی او تجدید نظر کند،مواظب باشد پر خوری نکند،از مصرف چربیها و شیرینیها و خامه‌ممنوعش سازد،مواد قندی و نشاسته‌ای مانند نان و برنج از عوامل مهم‌چاقی هستند،کاری کند که مرد از اینها کمتر مصرف نماید،به جای اینهااز مواد پروتئین‌دار مانند:تخم مرغ و جگر و گوشت گوسفند و گوساله وپرندگان و ماهی و پنیر بیشتر در برنامه غذایی او بگنجاند،زیرا اینها هم‌رفع گرسنگی میکنند و هم کالری کمتری دارند، لبنیات نیز در این سنین‌مناسب است،اگر از جانب طبیب ممنوع نباشد میوه‌جات و سبزیجات نیزمناسب است،در این باره با پزشک نیز مشورت کنید و دستور بگیرید،رعایت همه این نکات برای خانمی که به شوهرش علاقه‌مند است کاملاضرورت دارد،در واقع حیات و سلامت‌شوهر به دست اوست،چون هرغذایی نزدش گذاشت ناچار تناول خواهد کرد.
لیکن اگر از شوهرت سیر شده‌ای و هوس بیوه شدن نموده‌ای ومیخواهی به طوری او را بقتل برسانی که مورد تعقیب پلیس قرار نگیری و کسی از جنایت تو مطلع نشود خیلی آسان است،غذاهای بسیار چرب وشیرین و خوشمزه تهیه کن و نزد شوهرت بگذار و با اصرار زیاد به‌پرخوری تشویقش کن،تا میتوانی نان و برنج در برنامه غذایش بگنجان،یک سفره رنگارنگ و زیبا برایش پهن کن،در اینصورت او تا بتواندشکمش را از این غذاهای لذیذ پر میکند.
اگر بدین برنامه عمل کردی مطمئن باش فاصله چندانی با بیوه‌شدن نداری،بزودی او را از دست‌خواهی داد،در عین حال از خدمات وپذیرائیهای تو اظهار رضایت‌خواهد نمود.
ممکن است‌خواننده گرامی بگوید:برنامه غذائی مذکور برای طبقه‌یک و ثروتمندان خوب است که به انواع غذاهای لذیذ و گرانقیمت‌دسترسی دارند اما برای طبقه سه که اکثریت ملت را تشکیل میدهند و باتلاش شبانه روزی لقمه غذای ساده‌ای بدست می‌آورند قابل عمل نیست،اینگونه افراد چگونه می‌توانند برای تامین حوائج عمومی بدن برنامه‌غذائی داشته باشند؟!
لیکن خواننده گرامی باید بدین مطلب توجه داشته باشد که‌خوشبختانه مواد ضروری تغذیه بدن در همین غذاهای ساده و طبیعی بقدرکافی وجود دارد.اگر کدبانوی خانه از فن تغذیه و طبخ اطلاع کامل داشته‌باشد می‌تواند از همین حبوبات و میوه‌جات ساده مانند نخود و لوبیا وعدس و گندم و سیب و پیاز و گوجه و هویج و انواع مختلف سبزیجات‌غذائی درست کند که هم مطبوع باشد و هم مطابق بهداشت و حفظ الصحه‌لیکن کاردانی و سلیقه لازم دارد.

 

 

مهمانداری

یکی از اموریکه برای هر خانواده‌ای کم یا بیش اتفاق میافتدمهمانداری است،به طوریکه میتوان آنرا از لوازم حتمی زندگی دانست،مهمان نوازی رسم خوبی است،دلها را با هم مربوط میکند،باعث مودت ومحبت میشود،کینه‌ها و کدورتها را برطرف میسازد،همنشینی و رفت و آمدبا دوستان و خویشان یکی از بهترین تفریحات سالم بشمار میرود.
پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:«رزق مهمان از آسمان‌نازل میشود.وقتی آنرا خورد، گناهان میزبان آمرزیده می‌شود (وسائل ج 16 ص 557) ».
امام رضا علیه السلام فرمود:«سخاوتمند از غذای مردم میخورد تااز غذایش بخورند.اما بخیل از غذای مردم نمی‌خورد مبادا از غذایش‌بخورند (وسائل ج 16 ص 520) ».
رسول خدا فرمود:«همنشینی با دوستان ایجاد محبت میکند (بحار ج 74 ص 355) ».
امام محمد تقی علیه السلام فرمود:«نشستن با دوستان دل را زنده وعقل را بارور میکند و لو اندک باشد (بحار ج 74 ص 353) ».
روان انسان در این دریای متلاطم زندگی به آرامش احتیاج دارد،چه آرامشی بهتر از این سراغ دارید که جمعی از دوستان و خویشان با وفادر انجمنی گرد آیند،مشکلات زندگی را موقتا به دست فراموشی بسپارند،با سخنان شیرین و دلپذیر محفل انسشان را با صفا سازند، هم تفریح وتجدید نیرو کنند هم پیوند دوستی را مستحکم سازند.
آری مهمانداری رسم بسیار خوبی است و کمتر کسی پیدا میشود که حسنش را انکار کند لیکن دو محذور بزرگ بوجود آمده که اکثرخانواده‌ها تا بتوانند از زیر بارش شانه خالی میکنند و تا ضرورت اقتضانکند تن بدان نمیدهند.
مشکل اول تجملات زندگی و چشم و همچشمیهای بیجا زندگی‌را دشوار ساخته است، اسباب و لوازم منزل که برای رفع احتیاج وتحصیل راحتی بوده از صورت حقیقی خارج شده و به صورت تجمل وخودنمائی در آمده است،و همین موضوع مهمانیها و رفت و آمدهای‌دوستانه را تقلیل داده است،شاید اکثر مردم بی‌میل نباشند که با دوستان وخویشانشان رفت و آمد کنند لیکن چون نتوانسته‌اند بر طبق دلخواه اسباب‌و تجملات زندگی را فراهم سازند و زندگی خویشتن را ناقص می‌پندارنداز رفت و آمد با دوستان امتناع دارند،یک فکر غلط دست و پای مردم رابسته دنیا و آخرتشان را تباه خواهد ساخت.
خانم محترم،مگر دوستان برای تماشای اسباب لوکس به منزل شمامیآیند،اگر چنین منظوری دارند بهتر است‌به فروشگاهها و موزه‌ها بروند،مگر نمایشگاه اشیاء لوکس باز کرده‌اید و برای خودنمائی آنها را به منزل‌دعوت مینمایید؟رفت و آمد برای انس و محبت و تفریح است نه برای فخرو مباهات و خودنمائی،مهمانها برای پر کردن شکم و تماشا به منزل شمانمیآیند بلکه مهمانی را یک نوع احترام میشمارند،آنان هم از این رقابتها وتجمل پرستیها بتنگ آمده‌اند و سادگی را دوست دارند لیکن اینقدر جرئت‌ندارند که این رسم غلط را پایمال سازند و خودشان را از این قید و بنداختیاری آزاد نمایند اگر شما با سادگی از آنان پذیرائی کنید نه تنها بدشان‌نمیآید بلکه خشنود هم خواهند شد،بعدا از همین روش ساده شما پیروی نموده بدون تکلف و سختی از شما پذیرایی خواهند کرد،در اینصورت‌میتوانید با کمال سادگی رفت و آمد کنید و از نعمت انس و مودت بهره‌مندگردید،بنابراین،این مشکل را به آسانی میتوان حل کرد لیکن قدری‌جرئت و شجاعت لازم دارد.
مشکل دوم کارهای سنگین و دشوار مهمانداری است.خانم‌ناچار است در ظرف چند ساعت وسائل پذیرایی چندین نفر را فراهم‌سازد،و به همین علت غالبا بعض غذاها مطابق دلخواه از کار در نمی‌آید،در آنصورت مرد از یک طرف ناراحت میشود که پول خرج کردم در عین‌حال آبرویم ریخت،زن از طرف دیگر ناراحت است که زحمت کشیدم درعین حال پیش مهمانها آبرویم ریخت و زن بی‌سلیقه‌ای معرفی شدم،بدتراز همه جواب نق نق‌های شوهرم را چه بگویم؟بدین جهت کمتر مجلسی‌پیدا میشود که بدون اضطراب و دلهره خاتمه پذیرد،همین امر باعث‌شده‌که خانواده‌ها غالبا از مهمانی کردن گریزانند و از تصور آن بخود میلرزند،البته ما هم تصدیق داریم که مهمانداری کار آسانی نیست،لیکن عمده‌اشکال از اینجا پیدا شده که خانم مهماندار راه و رسم مهمانداری را خوب‌نمیداند و میخواهد در ظرف دو سه ساعت کارهای بسیار زیاد و دشواری‌را انجام دهد،در صورتی که اگر کاردان و با تدبیر باشد میتواند بخوبی وآسانی بهترین مجلس را برگزار کند،اکنون دو نمونه مهمانداری را برایتان‌مجسم میسازیم هر کدام را بهتر پسندیدید میتوانید انتخاب نمایید:
نمونه اول-مرد وارد منزل شده به همسرش میگوید:شب جمعه‌مهمان داریم،ده نفر از دوستان را برای صرف شام دعوت نموده‌ام،خانم‌که از مهمانداریهای گذشته خاطرات تلخی دارد از شنیدن نام مهمان قلبش به تپش افتاده بدین عمل اعتراض میکند،بالاخره مرد با دلیل و برهان والتماس و درخواست او را قانع میسازد که ترتیب این مهمانی ضرورت‌دارد و بهر جور شده باید وسیله آنرا فراهم سازی،از آنوقت تا روزپنجشنبه با نگرانی و اضطراب بسر میبرند،بالاخره روز پنجشنبه فرا رسیددر این روز باید وسائل پذیرائی فراهم شود،خانم یا آقا برای خرید جنس‌از منزل خارج میشود،در بین راه فکر میکند چه چیزهایی را باید خریداری‌نماید.بالاخره چند رقم جنس مورد لزوم را خریده نزدیک ظهر به منزل‌برمیگردد، عملیات خانم بعد از ظهر شروع میشود،ناهار را خورده ونخورده از جا برخاسته مشغول کار میشود،لیکن کار که یکی دو تا نیست،خودش را در مقابل انبوهی از کارهای دشوار مشاهده میکند مثلا بایدسبزیها را پاک نموده بشوید و خرد کند،سیب زمینی و پیاز را خرد کند،لپه‌ها را پاک کند،برنج را پاک نموده خیس کند،گوشتها را خرد کند،میخواهد دو سه رقم خورش بپزد و احیانا مرغ سرخ کند،کباب بپزد،چلوبپزد،قند خرد کند،ظرفها را بشوید،اتاق پذیرایی را مرتب سازد،همه این‌کارها را میخواهد دست تنها یا با یک کمک انجام دهد،با عجله واضطراب مشغول میشود،میخواهد سبزی خرد کند ولی نمیداند کاردکجاست،قدری این طرف و آنطرف میگردد تا پیدایش کند،میخواهدخورش بپزد،می‌بیند فراموش کرده پیاز بخرد،برنج را بار گذاشته می‌بیندنمک نیست،یکی را میفرستد دنبال خرید پیاز و نمک،بهر یک از وسائل‌طباخی احتیاج پیدا کند باید مدتی بگردد تا پیدایش کند،به سر خدمتکار دادمیزند،به دخترش نفرین میکند،با پسرش دعوا میکند،در وسط کار نفت‌چراغ طبخ یا گاز تمام میشود،ای خدا دیگر چه کنم؟ در همین حال زنگ درب منزل بصدا در آمده مهمانها یکی پس ازدیگری وارد میشوند،مرد بیچاره که از اضطراب و ناراحتیهای همسرش‌خبر دارد از آنان استقبال میکند،پس از سلام و تعارف بسراغ چای میرودلیکن مشاهده میکند که هنوز سماور را روشن نکرده‌اند،به پسر یا دخترش‌داد میزند چرا سماور را روشن نکرده‌اید، بالاخره بعد از ساعتی چای‌درست میشود اما می‌بیند قند خرد کرده ندارند،تازه مشغول خرد کردن قندمیشوند،بالاخره بعد از چندین مرتبه رفت و آمد چند استکان چای نزدمهمانها میگذارد،چشمش به مهمانهاست ولی دلش در آشپزخانه است،زیرا میداند در آشپزخانه غوغاست،در مقابل سخنان شیرین دوستان لبخندسردی تحویل میدهد اما دلش در اضطراب و از عاقبت این مهمانی بیمناک‌است،بدتر از همه اینکه مهمان زن هم داشته باشند یا مدعوین از خویشان‌باشند،در اینصورت مرتبا از مرد می‌پرسند پس خانم کجا تشریف دارد؟
مرد جواب میدهد مشغول کار است الآن خدمت میرسد،گاهی خانم‌ناچار میشود در بحبوحه کار سری به مهمانها بزند،با لبهای خشکیده وقلب لرزان سلام و تعارفی میکند اما مگر میتواند چند دقیقه نزد آنها بماند؟
فورا عذرخواهی کرده برمیگردد،بالاخره غذا تهیه میشود لیکن غذاییکه‌در چنین شرائط و اوضاعی تهیه شود تکلیفش معلوم است،بعد از اینکه ازآشپزخانه نجات پیدا کرده تازه میخواهد سبزی پاک کند،ماست و ترشی ومربا در ظرفها بریزد،شربت و دوغ سالاد درست کند،ظرفهای غذاخوری‌و تمیز و آماده کند،بدبختی اینجاست که وسائل و ظرفها هم جای‌مخصوصی ندارند،هر یک از آنها را در جایی باید پیدا کند،بالاخره شام‌حاضر میشود، مهمانها غذا خورده خداحافظی میکنند. نتیجه-اما غذاها یکی شور شده یکی بی‌نمک،یکی سوخته یکی‌نپخته،از کثرت اضطراب بعض غذاها را فراموش نموده‌اند سر سفره‌بگذارند،اما خانم در حدود ساعت دوازده از کار خلاص خواهد شد،اما باتن خسته و اعصاب ناراحت،از ظهر تا حال نتوانسته دقیقه‌ای استراحت‌کند،فرصت نداشته ساعتی با خویشان یا خانم مهمانها بنشیند صحبت کند،حتی نتوانسته به طور کامل سلام و احوالپرسی کند.
اما مرد جز ناراحتی و اضطراب چیزی عائدش نشده با اینکه پول‌زیادی خرج کرده غذای مطبوعی نداشته،از تاسیس مجلس پشیمان است،ممکن است از شدت ناراحتی دعوا کند و خانم خسته را مورد سرزنش‌قرار دهد.
زن و شوهر نه تنها از این مهمانی سودی نبرده‌اند بلکه ممکن است‌اسباب اختلاف و کشمکش واقع شود،اگر سالم در رفتند تصمیم میگیرندبعد از این هوس مهمانداری ننمایند.
اما مهمانها چون به حالت اضطراب و پریشانی میزبانها توجه دارندبه آنان خوش نخواهد گذشت.از خوردنیها و آشامیدنیها لذت نخواهندبرد،پیش خود میگویند کاش اصلا به چنین مجلسی نرفته بودیم تا این همه‌اسباب مزاحمت فراهم سازیم.
یقین دارم هیچیک از خوانندگان یک چنین مهمانی پر دردسری رانمی‌پسندد و ترکش را بر فعلش حتما ترجیح خواهد داد.
آیا میدانید علت این همه ناراحتی و دردسر چیست؟تنها علتش‌همان نامنظم بودن زندگی و عدم آشنایی خانم به فن مهمانداری است.و الامهمانداری اینقدرها هم مشکل نیست. اکنون به نمونه دوم توجه فرمایید:
نمونه دوم-مرد وارد منزل شده به همسرش میگوید:ده نفر ازدوستان را برای صرف شام شب شنبه دعوت نموده‌ام،خانم پاسخ میدهد:
بسیار خوب،برای شام چی تهیه کنیم؟در این مورد با هم مشورت نموده‌تصمیم میگیرند، آنگاه با صبر و حوصله تمام احتیاجات و لوازم پذیرایی رابا قید مقدار یک بیک روی کاغذ یاداشت مینمایند.باز هم یک مرتبه دیگربا دقت آنرا میخوانند مبادا چیزی فراموش شده باشد.با یک بررسی ثانوی‌آنچه را در خانه موجود دارند رویش خط میکشند،و چیزهایی را که بایدخرید در صورت جداگانه‌ای یادداشت مینمایند،در سر فرصت آنها راخریداری نموده در منزل میگذارند،روز پنجشنبه که هنوز یک روز به فرارسیدن موعد مقرر باقی مانده بعض کارهای روز جمعه را جلو میاندازند،مثلا خانم و آقا و فرزندانشان در موقع فراغت همکاری نموده سبزیها راتمیز کرده خرد میکنند،سیب زمینی و پیاز را شسته آماده میسازند،برنج راتمیز کرده خیس میکنند،لپه‌ها را پاک میکنند،قندها را خرد میکنند،نمکدانها را نمک کرده در جای خودش میگذارند،ظرفهای مورد احتیاج‌را تمیز و آماده میکنند،خلاصه: کارهایی را که میتوان جلو انداخت‌به طورتفریح انجام میدهند.
صبح روز جمعه بعد از صرف صبحانه خانم بعضی کارها راانجام میدهد مثلا گوشتها را خرد کرده کنار میگذارد مرغهارا تمیز کرده سرخ میکند،سبزی و سیب زمینی را سرخ کرده کنارمیگذارد،خلاصه بعضی کارها را پیش از ظهر انجام میدهد،معلوم است همه این کارها را با صبر و حوصله انجام میگیرد و بر خانم چندان دشوار نخواهد بود،هم این کارها را انجام میدهدهم به سایر امور خانه‌داری میرسد،بعد از صرف ناهار و استراحت مشغول‌بقیه کارها میشود،اما کار زیادی ندارد زیرا اکثر کارها قبلا انجام گرفته واسباب و لوازم زندگی هم مرتب است،در ظرف یکی دو ساعت،بدون دادو قال و عجله و شتاب بقیه کارها را انجام میدهد،به طوریکه اوائل شب‌دیگر کار ندارد،آنگاه خودش را تمیز و لباسهایش را عوض میکند.سماوررا روشن نموده در انتظار آمدن مهمانهاست،اگر از خویشان و محارم‌باشند به استقبالشان میرود،بدون اضطراب و نگرانی از آنها پذیرایی‌میکند،در ضمن گاهی هم سری به آشپزخانه میزند،موقع شام با کمال‌راحتی سفره را آماده میکند،اگر لازم باشد از شوهر و فرزندانش نیز دراین موقع استمداد مینماید،به زودی و آسانی شام آماده میشود.
مهمانها با کمال آسایش و خوشی شام را صرف میکنند و به این‌صورت خاتمه می‌پذیرد.
نتیجه-اما مهمانها علاوه بر خوردن غذاهای لذیذ و مطبوع ازنعمت انس و مودت نیز برخوردار شده با کمال آسایش گفته و شنیده‌اند،هرگز خاطره خوش آن شب و چهره بشاش میزبان را فراموش نخواهندکرد،پذیرایی گرم او و سلیقه و کاردانی کدبانوی خانه را ستایش خواهند کرد.
اما مرد ساعاتی از شب را با کمال آسودگی در کنار مهمانها نشسته‌بهترین تفریحات سالم را داشته است،از اینکه توانسته به نحو دلخواه ازدوستانش پذیرایی کند شاد و خوشحال است،و از وجود چنین بانوی‌کاردانی که با ذوق و سلیقه خویش مجلس را به خوبی برگزار نموده بر خودمی‌بالد،بیش از پیش بخانه و چنین بانوی شایسته‌ای علاقه‌مند خواهد شد. اما خانم چون لوازم پذیرائی را با صبر و حوصله و به طور عادی‌تهیه نموده خسته و وامانده نمیشود، عصبانی و ناراحت نیست،پیش‌شوهرش و مهمانها همیشه سر بلند است،و خوشنود است که توانسته بدون‌اضطراب و نگرانی به بهترین وجه از مهمانها پذیرایی کند،بدینوسیله‌لیاقت و کاردانی خویش را باثبات رسانده دل شوهرش را بدست آورده‌است.بعد از اینکه این دو روش را ملاحظه فرمودید هر کدام را که‌پسندیدید میتوانید انتخاب کنید.

 

 

 

امین خانه

مخارج منزل را معمولا مردها تامین میکنند،مرد شبانه روز زحمت‌میکشد و درآمدش را در طبق اخلاص نهاده تقدیم خانواده میکند،این‌بیگاری دائمی را یک وظیفه شرعی و وجدانی دانسته از روی عشق وعلاقه انجام میدهد،برای رفاه و آسایش خانواده هر گونه رنج و ناراحتی راتحمل میکند و از خوشی آنها لذت می‌برد،اما از بانوی خانه‌دار انتظار داردکه قدر پول را دانسته بیهوده خرج نکند،از وی انتظار دارد که در خرج‌خانه نهایت دلسوزی و عاقبت اندیشی را بعمل آورد،یعنی اشیاء و لوازم‌زندگی را درجه‌بندی نموده ضروریات اولیه را از قبیل خوراک و پوشاک‌ضروری و کرایه منزل و پول آب و برق و دکتر و دارو،بر سایر امور مقدم‌بدارد.در مرتبه دوم اشیاء نیمه ضروری را از قبیل فرش و اسباب و لوازم‌زندگی بر امور غیر ضروری مقدم بدارد،ولخرجی و اسراف و تبذیر وبخششهای بیجا را یک نوع ناسپاسی و قدر نشناسی میشمارد.
مرد اگر به خانه و کدبانوی خانه اعتماد پیدا کرد و فهمید که نتیجه زحماتش بیهوده صرف نمیشود به کسب و کار و ازدیاد ثروت علاقه‌مندشده به فکر تن پروری و ولخرجی نخواهد افتاد،اما اگر دید نتیجه‌زحماتش بباد میرود و خانم خانه‌دار لباس غیر ضروری و اسباب تجمل وزینت‌خودش را بر همه چیز مقدم میدارد و مشاهده نمود که با اینکه شبانه‌روز زحمت میکشد و در خانه میآورد اما برای مخارج ضروری زندگی‌همیشه لنگ بوده ناچار است قرض کند،ملاحظه کرد که نتیجه زحماتش‌که در خانه میآید مانند مال کافر حربی به دست‌خانم و فرزندانش غارت‌میشود،در اینصورت اعتمادش از خانه سلب میشود،از کار و کوشش‌دلسرد میگردد،پیش خود فکر میکند وجهی ندارد اینقدر زحمت‌بکشم وبخور و نخور کنم و در اختیار خانواده قدرنشناس بگذارم که در مصارف‌بیهوده صرف کنند،من برای تامین ضروریات زندگی و حفظ آبرویم‌زحمت میکشم لیکن خانواده‌ام به فکر زندگی نبوده جز هوسبازی وولخرجی منظوری ندارند،ممکن است رفته رفته در اثر این افکار به فکرولخرجی و عیاشی بیفتد،و اوضاع زندگی شما متلاشی گردد.
خانم محترم،گر چه شوهرت دار و ندار خویش را در خانه آورده دراختیار تو میگذارد لیکن خیال نکن مالک حقیقی آنها هستی بلکه شرعا وقانونا شوهرت مالک است،تو امین خانه هستی.بنابراین جمیع تصرفات‌باید با اجازه و رضایت او باشد،بدون رضایت او حق نداری چیزی به‌کسی ببخشی یا سوغات و چشم روشنی ببری حتی برای خویشان خودت‌یا خویشان او،تو امانتدار خانواده هستی و در این باره مسؤولیت داری،اگر خیانت کنی در روز بازپسین مورد بازخواست قرار خواهی گرفت.
پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:«زن نگهبان و امانتدار اموال شوهرش میباشد و در این باره مسؤولیت دارد (مستدرک ج 2 ص 550) ».
رسول خدا (ص) فرمود:«بهترین زنان شما زنی است که خودش‌را خوشبو نماید،غذای مطبوع تهیه کند،در خرج خانه اقتصاد را رعایت‌کند.چنین بانویی یکی از عمال و کارکنان خدا میباشد.و کسیکه برای خداکار کند هرگز با شکست و پشیمانی روبرو نخواهد شد (وسائل ج 14 ص 15) .».
«زنی به رسول خدا عرض کرد:شوهر چه حقی بر همسرش دارد؟
فرمود:باید مطیع او باشد،از فرمانش تخلف نکند،بدون اجازه او چیزی به‌کسی ندهد (بحار ج 103 ص 248) ».
رسول خدا (ص) فرمود:«بهترین زنان شما زنی است که کم خرج‌باشد (مستدرک ج 2 ص 532) ».
اوقات فراغت را تلف نکنید
کارهای خانه‌داری به قدری زیاد است که یک بانوی خانه‌دار اگربخواهد بخوبی انجام وظیفه کند اکثر اوقاتش را اشغال خواهد کرد.
مخصوصا اگر دارای چندین فرزند قد و نیم قد باشد.لیکن در عین حال اکثربانوان اوقات فراغتی هم دارند.
هر کسی مواقع بیکاری خویش را به یک جور میگذراند.دسته‌ای‌از بانوان آنها را بیهوده تلف نموده کار سودمندی انجام نمیدهند.یا بدون‌هدف در خیابانها پرسه میزنند،یا زن دیگری را پیدا کرده به سخنانی‌مشغول میشوند که صد من آنها یک قران ارزش ندارد.یا به سخنان مکرر ونغمه‌هایی گوش میدهند که جز تضییع وقت و ضعف اعصاب و فساد اخلاق‌نتیجه‌ای در بر ندارد.این دسته یقینا ضرر میکنند زیرا اولا اوقات فراغت‌نیز از عمر انسان محسوب میشوند،و تلف نمودن آنها پشیمانی دارد.
دوران زندگی چنان کوتاه است که هنوز چشم نگشوده باید دیده فرو بندیم.
شگفتا اگر اندک پولی را از دست‌بدهیم اندوهگین میشویم لیکن از تلف‌شدن عمر ملالی بخاطر نمیآوریم!یک انسان عاقل ساعتها بلکه دقائق عمرگرانمایه خویش را غنیمت‌شمرده حداکثر استفاده را از آنها می‌برد.ازهمین اوقات فراغت چه استفاده‌های ارزنده‌ای میتوان برد! ثانیا خودبیکاری زیانبخش بوده آثار و عواقب بدی را در بر دارد.بسیاری از بیماریهای عصبی و روانی که اکثر خانمها از آنها شکوه دارند در اثربیکاری بوجود میآیند.آدم بیکار به فکر فرو میرود و برای خویشتن غم وغصه پیدا میکند.پشت‌سر غم و غصه هم ضعف اعصاب و پریشانی روح‌خواهد آمد.خوشبخت کسی است که غرق کار باشد و بدبخت کسی است‌که اوقات فراغتی داشته باشد که درباره خوشبختی و بدبختی خویشتن‌فکر کند.اشتغال به کار بسیار لذت بخش میباشد.اشخاص بیکار غالباپژمرده و افسرده‌اند.
حیف نیست انسان عمر گرانمایه خویش را بیهوده تلف کند ونتیجه‌ای از آن نگیرد؟!
خانم محترم،شما میتوانید از همین اوقات فراغت گر چه کم وکوتاه باشند استفاده‌های هنگفتی ببرید.میتوانید به کارهای علمی بپردازید.
بر حسب ذوق خودتان و مشورت با شوهرتان یک رشته علمی را انتخاب‌کنید.کتابهای مربوط به آن رشته را تهیه نموده در ساعتهای فراغت‌مشغول مطالعه شوید و روز بروز بر فضائل و کمالات خودتان بیفزایید.
انتخاب رشته به سلیقه شما بستگی دارد.فیزیک و شیمی،هیئت ونجوم،جامعه‌شناسی،حقوق، روانشناسی،تفسیر قرآن،فلسفه و کلام،علم‌اخلاق،تاریخ و ادبیات هر یک از این رشته‌ها یا علوم دیگر را میتوانیدانتخاب کنید و در اطرافش به مطالعه و تحقیق بپردازید.بعد از اینکه‌بخواندن کتاب مانوس شدید از کتاب خواندن لذت خواهید برد و درک‌میکنید که چه حقائق شیرین و دلپذیری در کتابها وجود دارد.
بدینوسیله بهترین سرگرمی و تفریح را خواهید داشت.و روز بروزبر فضائل و کمالات شما افزوده خواهد شد و اگر پشتکار داشته باشید در همان رشته تخصص پیدا میکنید و میتوانید بدینوسیله خدمات علمی‌ارزنده‌ای از خودتان بیادگار بگذارید.میتوانید مقالات سودمندی تهیه‌نموده برای روزنامه‌ها و مجلات بفرستید.میتوانید کتابهای مفیدی بنویسیدو در اختیار مردم بگذارید.بدینوسیله هم شخصیت و احترام شما زیادمیشود،هم آثار گرانبهایی از خودتان بیادگار میگذارید و ممکن است ازهمین راه درآمدی هم پیدا کنید.مبادا خیال کنید که با انجام امور خانه‌داری‌نمیتوان بدین موفقیت‌های بزرگ نائل شد.اگر سعی و همت داشته باشیدپیروزی شما حتمی خواهد بود.گمان نکن بانوان بزرگ که آثار گرانبهایی‌از خویشتن بیادگار گذاشته‌اند بیکار بوده‌اند.
آنان نیز شغل خانه‌داری را انجام میداده‌اند لیکن اوقات فراغت‌خودشان را بیهوده تلف نمیکرده‌اند.بانو دورتی کارنگی که یک کتاب‌ارزنده و پر فروشی تالیف نموده بانوی خانه‌داری بوده که هم امور خانه رابخوبی انجام میداده هم در کارهای علمی به شوهرش دیل کارنگی کمک‌میکرده هم به مطالعه و نوشتن کتاب اشتغال داشته است.مینویسد:من خودقسمت اعظم این کتاب را در فرصت دو ساعتی که روزانه هنگام خواب‌طفل کوچکم بدست میآوردم نوشتم.بسیاری از مطالعات ضروری را درمواقعی که زیر دستگاه خشک کننده مو در آرایشگاه نشسته بودم انجام‌دادم. (آئین شوهرداری ص 172) در میان بانوان،دانشمندان و نویسندگان زبردستی دیده میشود که‌خدمات علمی گرانبهایی انجام داده و آثار بزرگی از خویشتن باقی‌گذاشته‌اند.شما هم اگر همت و پشتکار داشته باشید میتوانید در این قبیل‌کارها دوشادوش مردها پیشرفت نمایید.اگر شوهر شما یک نفر دانشمند و اهل تحقیق باشد میتوانید در کارهای علمی باو کمک و همکاری کنید.یامشترکا به مطالعه و تحقیق بپردازید.حیف نیست‌یک خانم تحصیل کرده‌یک مرتبه تحصیلاتش را کنار بگذارد و از مطالعه و تحقیق دست‌بردارد؟!
حضرت علی علیه السلام فرمود:هیچ گنجی بهتر از دانش نیست. (بحار،ج 1 ص 165) حضرت‌باقر علیه السلام فرمود:هر کس شبانه‌روز خویش را در طلب دانش صرف‌کند رحمت‌خدا شامل حالش خواهد شد. (بحار ج 1 ص 174)
اگر حوصله مطالعه و تحقیق ندارید میتوانید یک رشته از کارهای‌هنری و دستی را یاد بگیرید و در اوقات فراغت مشغول باشید مثلا خیاطی،گلدوزی،نقاشی،گلسازی،بافندگی کارهای خوبی هستند هر یک از آنهارا که دوست میدارید یاد بگیرید و انجام دهید.بدینوسیله هم سرگرمی‌خوبی خواهید داشت هم ذوق و هنر خویش را نمایان می‌سازید،هم‌درآمدی پیدا میکنید که میتوانید به بودجه خانوادگی کمک نمایید.
اسلام نیز کارهای دستی را برای سرگرمی بانوان انتخاب نموده‌رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید:اشتغال بریسندگی برای بانوان‌سرگرمی خوبی است. (بحار ج 103 ص 258)

 

 

 

 

شغل بانوان

درست است که بر مردان واجب است مخارج خانواده را تامین‌کنند و بانوان شرعا در این باره مسؤولیتی ندارند،لیکن خانمها نیز باید شغل و کاری داشته باشند.در اسلام از فراغت و بیکاری مذمت‌شده است.
امام صادق علیه السلام فرمود:خداوند متعال خواب زیاد و فراغت زیاد رامبغوض میدارد (کافی-جلد 5 ص 84) باز هم حضرت صادق علیه السلام فرمود:خواب زیاد،دین‌و دنیای انسان را ضایع و تلف می‌کند (کافی-جلد 5 ص 84) حضرت زهرا علیها السلام هم درخانه کار میکرد و زحمت می‌کشید (کافی-جلد 5 ص 86-بانوی نمونه اسلام ص 74)
انسان چه نیازمند باشد چه نباشد،باید شغل و کاری داشته باشد وعمر خویش را بیهوده هدر ندهد.کار کند و جهان را آباد نماید.اگر محتاج‌بود درآمدش را صرف خانواده میکند و اگر نبود در امور خیریه و کمک به‌مستمندان بمصرف می‌رساند.بیکاری ملال‌آور و خسته کننده است، و چه‌بسا باعث‌بیماریهای روانی و جسمانی و فساد اخلاق میشود.
بهترین کار برای بانوان شوهردار کاری است که در داخل منزل‌انجام بگیرد.امور خانه‌داری و بچه‌داری و شوهرداری بهترین و آسانترین‌اشتغالات بانوان است.بانوانی خوش سلیقه و فداکار می‌توانند خانه رابصورت بهشت‌برین و مهد پرورش کودکان خوب و استراحتگاه شوهران‌مجاهد و پر تلاش خویش در آورند.و این کار بسیار بزرگ و ارزنده‌ای‌است.رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:جهاد زن به این است که خوب‌شوهرداری کند (بحار الانوار جلد 103 ص 247)
ام سلمه از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید:کار کردن زن در خانه چه مقدار فضیلت دارد؟فرمود:هر زنی که بمنظور اصلاح امور خانه‌چیزی را از جائی بردارد و در جای دیگر بگذارد خدا نظر مرحمت‌باوخواهد کرد و هر کس که مورد نظر خدا واقع شود بعذاب الهی گرفتارنخواهد شد.ام سلمه عرض کرد:یا رسول الله!پدر و مادرم بقربانت،برای‌زنان ثوابهای بیشتری بفرمائید.رسول خدا فرمود:هنگامیکه زن آبستن‌میشود خدا به او اجر کسی را میدهد که با نفس و مالش در راه خدا جهادمیکند.هنگامیکه بچه‌اش را بر زمین نهاد به او خطاب می‌رسد گناهانت‌آمرزیده شد.اعمالت را از سر بگیر.و هنگامی که بچه‌اش را شیر میدهدخدا در برابر هر مرتبه شیر دادن ثواب آزاد کردن یک بنده در نامه عملش‌نوشته میشود (بحار الانوار جلد 5 ص 251)
خانمهای خانه‌دار علاوه بر کارهای خانه‌داری گاهی فراغت‌دیگری هم پیدا میکنند،که آنها را نیز نباید بیهوده صرف کرد.در آن اوقات‌خوبست اشتغالات مرتبی را برای خودشان انتخاب کنند و همواره مشغول‌باشند:می‌توانند کتابهای سودمند بخوانند و در رشته‌های مفید تحقیق وکنجکاوی کنند،و بر علوم و اطلاعات خویش بیفزایند.و نتیجه‌تحقیقاتشان را بصورت کتاب یا مقاله در اختیار دیگران قرار دهند.
می‌توانند بکارهای هنری مانند نقاشی،خطاطی،گلدوزی،خیاطی،بافندگی،بپردازند.با اشتغال به این کارها می‌توانند هم به اقتصاد خانواده‌کمک کنند هم به تولید و ترقی اقتصادی جامعه.بعلاوه در اثر اشتغال بکاراز ابتلاء به بیماریهای روانی و ضعف اعصاب نیز تا حد زیادی محفوظخواهند ماند.امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:خدا مؤمنی را که به حرفه و کاری مشغول و امین باشد،دوست دارد (کافی جلد 5 ص 113)
بهر حال خوب است‌بانوان نیز شغل و کاری داشته باشند و بهترین‌کار برای آنها کاری است که در داخل منزل انجام میگیرد،تا به خانه‌داری‌و شوهرداری و بچه‌داری نیز خوب برسند.
اما بعض بانوان میل دارند یا احساس ضرورت می‌کنند که درخارج منزل بکاری مشغول باشند.بهترین و مناسب‌ترین شغلها برای‌بانوان اشتغالات فرهنگی یا پرستاری است.می‌توانند در دبستان یادبیرستان یا کودکستان به تعلیم و تربیت دختران که هم شغل بسیارارزنده‌ای است و هم با آفرینش لطیف آنها سازگار است مشغول باشند.یاشغل پزشکی بیماریهای زنان یا پرستاری را انتخاب نمایند.این قبیل‌اشتغالات هم با طبع لطیف و مهربان بانوان تناسب دارد،هم در انجام آنهانیازی به خلطه و معاشرت با مردان بیگانه را ندارند یا کمتر پیدا میکنند.
به بانوانی که می‌خواهند در خارج منزل به کاری اشتغال داشته‌باشند توصیه میشود به نکات زیر توجه نمایند:
1-در انتخاب شغل با شوهرتان تفاهم کنید و بدون اجازه او شغل‌نگیرید،که این امر آرامش و صفای خانوادگی را بر هم میزند و زندگی رابر شما و فرزندانتان تلخ میگرداند.و این حق شوهر است که اجازه بدهد یاندهد.به شوهران این قبیل خانمها توصیه میشود که اگر در شغل همسرشان‌مانعی نمی‌بینند لجبازی نکنند و اجازه بدهند به شغل مورد پسندش مشغول‌باشد،هم به مردم خدمت میکند هم به اقتصاد خانواده.
2-در خارج منزل و در محل کار حجاب اسلامی را کاملا رعایت نمایید.ساده و بی‌آرایش به محل کار بروید از خلطه و معاشرت با مردان‌بیگانه حتی القوه اجتناب کنید.اداره جای کار و خدمت است نه جای‌رقابت و خودنمائی.شخصیت‌به لباس و زر و زیور نیست‌بلکه به متانت وسنگینی و کاردانی و انجام وظیفه است.آرامش و وقار و سنگینی یک زن‌مسلمان را حفظ کنید.هم محترم باشید هم احساسات و عواطف لطیف‌همسرتان را جریحه‌دار نسازید. لباسهای زیبا و آرایش و زر و زیورتان رادر خانه و برای همسرتان بگذارید.
3-در عین حال که شما در خارج کار میکنید اما شوهر وفرزندانتان انتظار دارند از کار خانه‌داری و شوهرداری و بچه‌داری نیزغفلت نکنید:با کمک و همکاری شوهرتان نظافت منزل و طبخ غذا وشستن ظروف و لباسها و سایر امور خانه را تنظیم کنید و در مواقع مناسب‌با هم انجام دهید.منزل شما باید مانند منزل سایر مردم بلکه بهتر اداره شود.
کار کردن خارج منزل مجوز این نیست که بکارهای منزل نرسید و شوهر وفرزندانتان را ناراحت‌سازید.کار خارج منزل مقدمه،و منزل آسایشگاه‌شما است.از تنظیم آسایشگاه غفلت نکنید.
به شوهران چنین بانوانی نیز توصیه میشود که در امر خانه‌داری وبچه‌داری حتما با همسرشان تعاون و همکاری نمایند.از او انتظار نداشته‌باشند که هم به شغلش ادامه بدهد و هم کارهای منزل را به تنهائی انجام‌دهد.چنین انتظاری نه مقتضای شرع است نه مطابق انصاف و وجدان،نه‌رسم صفا و محبت و آئین همسرداری.انصاف اقتضا دارد که کارهای منزل‌را در بین خودشان تقسیم نمایند و هر یک از آنها با تناسب حال و وقت،کارهائی را بپذیرد و انجام دهد.
4-اگر بچه‌دار است،یا او را به کودکستانی بسپارد یا نزد شخص‌امین و دلسوز و مهربانی بگذارد و به محل کار برود.مبادا او را تنها دراتاق بگذارد و برود که کار بسیار ناروا و خطرناکی است.علاوه برخطرات احتمالی،موجب ترس و عقده و بیماریهای روانی خواهد شد.
5-اگر احساس ضرورت میکنید که به شغل دیگری غیر ازمشاغل مذکور مشغول باشید، حتما با همسرتان تفاهم نمائید و با اجازه وصلاحدید او کار بگیرید.و اگر موافقت نکرد از آن شغل منصرف شوید.ودر صورت موافقت‌سعی کنید شغلی را انتخاب کنید که کمتر با مردان‌بیگانه در تماس و ارتباط باشید که نه بصلاح خودتان میباشد نه بصلاح‌جامعه.و بهر حال حجاب اسلامی و ساده و بی‌آرایش بیرون رفتن را حتمارعایت کنید.

 

 

 

بچه‌داری

یکی از وظائف سنگین و حساس بانوان بچه‌داری است.بچه‌داری‌کار آسانی نیست‌بلکه شغل بسیار پر مسئولیتی است.مقدس‌ترین وارزنده‌ترین شغلی است که دستگاه آفرینش بر عهده بانوان گذاشته است.
در اینجا باید چند مطلب به طور اختصار مورد بررسی قرار گیرد:
1-ثمره ازدواج
گر چه کمتر اتفاق میافتد که زن و مرد به منظور بچه‌دار شدن تن به‌ازدواج بدهند،معمولا عوامل دیگری و از جمله تمایلات جنسی محرک‌آنان میباشد.لیکن طولی نمیکشد که هدف طبیعی آفرینش روشن شده‌عشق به فرزند ظاهر میگردد.وجود فرزند میوه درخت زناشویی و یک‌آرزوی طبیعی است.ازدواج بی‌فرزند مانند درخت‌بی‌بار است.وجودفرزند پیوند زناشویی را استوار میسازد،مرد و زن را به خانه و زندگی‌علاقه‌مند میگرداند محیط خانه را با صفا و طراوت میکند.مرد را به تلاش وکوشش بیشتر وادار و زن را به خانه و کاشانه دلگرم میسازد.
ازدواج در آغاز کار بر پایه‌های لرزان و ناپایدار هوسرانی وتمتعات جسمانی و معاشقه‌های زودگذر و عشقهای دروغین بنا میشود بدین‌جهت همواره در معرض انحلال و جدایی است، نیرومندترین عاملی که میتواند پایداری آنرا تضمین کند همان بچه‌دار شدن است.جوانی وهوسرانی بزودی میگذرد،تمایلات جنسی فروکش میکند،عشقهای ظاهربه سردی میگراید. تنها یادگاری که از آن دوران باقی میماند و اسباب‌آرامش و دلگرمی مرد و زن را فراهم میسازد وجود فرزند است.بدین‌جهت امام سجاد علیه السلام فرمود:سعادت انسان در اینست که فرزندان‌صالحی داشته باشد که به آنان استعانت جوید. (وسائل ج 15 ص 96)
پیغمبر اسلام (ص) فرمود:فرزند صالح گیاه خوشبویی است ازگیاهان بهشت. (وسائل ج 15 ص 97)
رسول خدا فرمود:بر تعداد فرزندانتان بیفزایید زیرا من در قیامت‌به زیادی شما بر سایر ملل افتخار خواهم کرد. (وسائل ج 15 ص 96)
چقدر نادانند افرادیکه با بهانه‌های بیجا از بچه‌دار شدن خودداری‌مینمایند و بدینوسیله با ناموس آفرینش انسان مبارزه میکنند؟!
2-تربیت فرزند
مهم‌ترین و حساس‌ترین وظیفه بانوان پرورش و تربیت فرزنداست.در این باره پدر و مادر هر دو مسئولیت دارند لیکن ثقل این کارمعمولا بر دوش مادران میباشد.
زیرا آنها هستند که میتوانند مرتبا از کودکان خویش مراقبت وحفاظت نمایند.اگر مادران به وظیفه سنگین و مقدس مادری آشنا باشند و با برنامه صحیح نونهالان اجتماع را پرورش دهند میتوانند اوضاع عمومی‌یک اجتماع بلکه جهان را به طور کلی دگرگون سازند.بنابراین ترقی وتنزل،پیشرفت و عقب‌ماندگی اجتماع در دست‌بانوان و به اختیار آنهاست.
بدین جهت پیغمبر اسلام (ص) فرمود:بهشت در زیر پای مادران است. (مجمع الزوائد ج 8 ص 138)
اطفالی که هم اکنون در محیط کوچک خانه پرورش می‌یابند مردان‌و زنان آینده اجتماع خواهند بود.هر درسی را که در محیط خانه و در دامن‌پدر و مادر فرا گیرند در اجتماع فردا به مرحله عمل خواهند رسانید.اگرخانواده‌ها اصلاح گردند اجتماع نیز حتما اصلاح خواهد شد. چون‌اجتماع به غیر از همین خانواده‌ها چیزی نیست.اگر کودکان امروز،تندخو،ستیزه‌گر، متجاوز،چاپلوس،دروغگو،بد اخلاق،کوتاه فکر،بی‌اراده،تو سری خور،زور شنو،ترسو،خجول، نادان،خودخواه،پول پرست،لاابالی پرورش یابند جامعه بزرگ فردا نیز به همین صفات واخلاق زشت گرفتار خواهد شد.اگر امروز تو سری خور شما بودند فرداتو سری خور ستمگران خواهند شد.اگر امروز با تملق و چاپلوسی از شماچیزی گرفتند فردا هم در مقابل زورگویان چاپلوسی خواهند کرد.
و بالعکس اگر کودکان امروز درستکار،شجاع،بلند همت،خوش اخلاق،خیرخواه،بردبار،دلدار، با ایمان،زور نشنو،غیر متجاوز،عدالتخواه،بزرگ نفس،حقگو،امانتدار،دانا،روشنفکر،راستگو، صریح اللهجه تربیت‌شوند فردا هم همین صفات عالی را به صورت‌کاملتری ظاهر خواهند ساخت.
بنابراین،پدران و مادران و بالاخص مادران در قبال فرزندان خویش و اجتماع بزرگترین و سنگین‌ترین مسؤولیت را خواهند داشت.
اگر مطابق نقشه صحیح و برنامه دقیق تربیتی در تربیت کودکان خویش‌اقدام نمایند بزرگترین خدمت را نسبت‌به اجتماع آینده خواهند نمود.واگر در انجام این وظیفه بزرگ سهل‌انگاری کنند در قیامت مسؤول خواهندبود.بدین جهت امام سجاد علیه السلام فرمود: حق فرزندت اینست که‌بدانی که او از تو میباشد.بد باشد یا خوب با تو نسبت دارد.در قبال‌پرورش و تادیب او و راهنمایی‌اش به سوی خدا و کمک کردنش به‌فرمانبرداری مسؤولیت داری.رفتارت با او رفتار کسی باشد که یقین دارددر مقابل احسان کردن به او پاداش نیک خواهد داشت و در مقابل‌بد رفتاری کیفر بد خواهد دید. (بحار ج 74 ص 6)
در اینجا باید یادآور شویم که چنان نیست که هر بانویی از شغل‌مادری و تربیت صحیح آگاه باشد بلکه رموز آنرا باید یاد گرفت.لیکن دراین اوراق کوتاه نمیتوان وارد فن تربیت‌شد و مباحث دقیق آنرا موردتجزیه و تحلیل قرار داد.آن خود بحث دقیق و دامنه‌داریست که به کتاب‌جداگانه‌ای نیازمند است .خوشبختانه کتابهایی در این باره تالیف شده دراختیار خوانندگان قرار دارد.مادران علاقه‌مند میتوانند آنها را تهیه ومطالعه نمایند و از تجربیات خودشان نیز استفاده کنند.اگر بانوی با هوش وعلاقه‌مندی باشد میتواند علاوه بر تربیت کردن فرزندان،خدمات علمی‌ارزنده‌ای هم انجام دهد.با بکار بستن دستورهای تربیتی و ملاحظه آثار ونتائج آنها بزودی در فن تربیت تخصص پیدا خواهد کرد.در آنصورت میتواند به وسیله اطلاعات جالبی که در این باره بدست آورده در راه اصلاح‌و تکمیل کتابهای تربیتی خدمات علمی و ارزنده‌ای انجام دهد.
لیکن یادآوری یک نکته ضرورت دارد.بسیاری از مردم از معنای‌صحیح تربیت غافل بوده بین تعلیم و تربیت فرق نمیگذارند.تربیت را نیزیک نوع تعلیم می‌پندارند.خیال میکنند با یاد دادن یک سلسله مفاهیم ومطالب سودمند دینی یا تربیتی و به وسیله پند و اندرزهای حکما و شعراء ونقل سرگذشت مردان نیک میتوان کودک را کاملا تحت تاثیر قرار داد ومطابق دلخواه تربیتش نمود.مثلا گمان میکنند اگر آیات و روایات مربوطبه مذمت دروغگویی را به اطفال یاد دادند و وادارشان کردند چندین حدیث‌و داستان درباره فضیلت راستگویی از بر کنند،و حتی در حضور مردم‌بخوانند و جایزه بگیرند،راستگو تربیت‌خواهند شد.در صورتیکه در موردتربیت‌به این مقدار نمیتوان اکتفا نمود.البته از بر کردن آیه و حدیث وداستانهای آموزنده بی‌اثر نیست.لیکن آثاری را که از تربیت انتظار داریم‌نباید از این قبیل برنامه‌های صوری انتظار داشته باشیم.اگر در صدد تربیت‌صحیح و کامل باشیم باید کودک را در شرائط و اوضاع خاصی قرار دهیم‌و محیط صالح و مناسبی برایش بوجود آوریم که طبعا راستگو و صالح ودرستکار پرورش یابد.محیط نشو و نما و پرورش کودک اگر محیطراستی،درستی،امانتداری، ایمان،پاکیزگی،انضباط،شجاعت،خیرخواهی،مهر،وفا،صمیمیت،عدالت،کار و کوشش،عفت، آزادی،بلند همتی،غیرت،فداکاری باشد،کودک نیز با همین صفات خو گرفته‌تربیت میشود.و همچنین اگر در محیط خیانت،نادرستی،دروغ،حیله بازی،چاپلوسی،کثافت،تعدی و تجاوز، عدم رعایت‌حقوق،عدم آزادی،بغض و کینه توزی،ستیزه‌گری،لجبازی،کوتاه فکری،نفاق ودو رویی پرورش یافت‌خواه ناخواه بدین صفات زشت‌خو گرفته فاسد وبد عمل تربیت‌خواهد شد. و در اینصورت پند و اندرزهای دینی و ادبی‌گر چه آنها را از بر بخواند اصلاحش نخواهد کرد. صدها آیه و روایت وشعر و داستان به مقدار یک عمل آموزنده تاثیر نخواهد کرد-دو صد گفته‌چون نیم کردار نیست پدر و مادر دروغگو نمیتوانند بوسیله آیه و حدیث‌کودک را راستگو تربیت نمایند.پدر و مادر کثیف و بی‌انضباط با عمل‌خودشان بچه را کثیف و بی‌انضباط بار میآورند.کودک بیش از آنمقدارکه به سخنان شما توجه دارد در اعمال و رفتارتان دقت میکند.
بنابراین پدر و مادرانیکه در صدد اصلاح و تربیت فرزندان خویش‌هستند باید قبلا محیط خانوادگی و روابط خودشان و اخلاق و رفتارشان‌را اصلاح کنند تا فرزندانشان خواه ناخواه صالح و شایسته تربیت‌شوند.

 

 

 

تغذیه و بهداشت

یکی از کارهای حساس بانوان تغذیه اطفال است.سلامت وبیماری،زشتی و زیبایی،حتی خوش اخلاقی و بد اخلاقی،زیرکی و کودنی‌کودکان مربوط به چگونگی تغذیه آنها است. احتیاجات غذائی آنان بابزرگسالان یکسان نخواهد بود و در سنین مختلف نیز تغییر پیدا می‌کند.
یک بانوی بچه‌دار باید همه این جهات را رعایت کند.
بهترین و کاملترین غذاها شیر است.تمام موادی که برای تغذیه ورشد بدن ضرورت دارد در شیر هست.به همین جهت‌شیر مادر برای نوزاداز هر غذائی سالم‌تر و بهتر می‌باشد.
زیرا مواد موجود در شیر مادر با دستگاه گوارش طفل مناسب بوده‌براحتی هضم می‌شود.به علاوه،تقلب بردار نیست.نیازی هم به جوشاندن‌ندارد تا بعض مواد غذایی آن در اثر جوشاندن از بین برود.
بدین جهت‌حضرت علی علیه السلام فرمود:برای طفل هیچ غذایی‌بهتر و با برکت‌تر از شیر مادر وجود ندارد (وسائل ج 15 ص 175) .
دکتر عبد الحسین طبا رئیس منطقه مدیترانه شرقی بهداشت جهانی‌در پیام خود می‌گوید: عامل مهمی که کودک را مستعد بیماری می‌کند محروم کردن وی از شیر مادر یعنی یگانه بیمه زندگی اوست (اطلاعات 15 فروردین 1353) .
لیکن مادران بچه شیر ده باید بدین موضوع توجه داشته باشند که‌مواد مختلف غذایی اطفال به وسیله شیر خوردن در اختیار آنها گذارده‌می‌شود.
مواد موجود در شیر هم باید به وسیله غذای مادر تامین شود.یعنی‌چگونگی شیر مادر به نوع و مقدار خوراک او بستگی دارد.به هر نسبت که‌غذای مادر متنوع و کامل باشد به همان نسبت‌شیرش نیز کامل و غنی‌خواهد بود.بنابراین،بر مادران شیر ده لازم است که در آن ایام از غذای‌خودشان کاملا مراقبت نمایند.باید غذای آنها از حیث غذائیت‌به قدری‌غنی باشد که بتواند احتیاجات غذایی خودشان و نوزادشان را تامین کند.
اگر این جهت را مراعات نکنند ممکن است‌سلامت‌خودشان و طفلشان درمعرض خطر قرار گیرد.بر پدر نیز لازم است که برنامه غذایی همسر بچه‌شیرده‌اش را طوری مرتب سازد که از جهت غذائیت‌بسیار غنی و کامل‌باشد و بدین وسیله سلامت او و فرزندش را تامین نماید.و اگر در این باره‌کوتاهی نمود جریمه‌اش را به دکتر و دارو خواهد پرداخت.در این باره‌می‌توان از پزشک دستور گرفت‌یا از کتابهای غذاشناسی استفاده نمود.
ولی به طور کلی غذای مادر باید متنوع و گوناگون باشد،باید از انواع‌خوراکیها میل کند.باید انواع سبزیها،میوه‌ها،حبوبات،گوشت،تخم مرغ،لبنیات در برنامه غذایی او گنجانده شود،و از همه اینها گاه گاه استفاده‌کند.به هر حال،شیر مادر بدون تردید آثار نیک یا بدی در نوزاد خواهدگذاشت که نمی‌توان آنها را نادیده گرفت.بدین جهت علی علیه السلام فرمود:زنان احمق را برای شیر دادن انتخاب نکنید زیرا شیر طبیعت نوزادرا دگرگون خواهد ساخت (وسائل ج 15 ص 188) .
حضرت باقر علیه السلام فرمود:زنان زیبا را برای شیر دادن‌انتخاب کنید زیرا شیر اثر دارد و صفات زن شیرده را به طفل شیرخوارسرایت می‌دهد (وسائل ج 15 ص 189) .
نوزاد را منظم و در ساعتهای معین شیر بدهید،تا با نظم و ترتیب‌عادت کند و بردبار و صبور بار بیاید،و معده و دستگاه گوارشش سالم‌بماند.اگر نظم و ترتیب را رعایت نکردید و هر وقت گریه کرد پستان دردهانش گذاشتید با همین وضع عادت می‌کند.
گاه و بیگاه گریه را سر می‌دهد و اسباب مزاحمت‌شما را فراهم‌می‌سازد.در بزرگی نیز همین بی‌نظمی را از دست نخواهد داد.حریت وآزادی را از دست می‌دهد.در مشکلات زندگی صبر و حوصله ندارد و بااندک چیزی یا ستیزه‌گری را آغاز می‌کند یا به گریه و زاری متوسل‌می‌شود. خیال نکنید که رعایت نظم و ترتیب درباره نوزاد دشوار است.اگرچند روزی صبر و حوصله به خرج بدهید بزودی با برنامه دلخواه شماعادت خواهد کرد.
کارشناسان تغذیه اطفال اظهار می‌دارند که هر سه یا چهار ساعت‌یک بار باید نوزاد را از شیر سیر کرد.در موقع شیر دادن طفل را در دامن‌بگذارید.زیرا علاوه بر اینکه شیر خوردن برایش آسان است،از شمااحساس محبت و مهربانی می‌کند و همین احساس در شخصیت آینده‌اش مؤثر خواهد بود.هنگامی که در رختخواب خوابیده‌اید نوزاد را پهلوی‌خودتان نگذارید و شیر بدهید.زیرا ممکن است در همان حالیکه پستانتان‌در دهان اوست‌خوابتان ببرد و بدین وسیله آن طفل بیگناه که نمی‌تواند ازخویش دفاع کند خفه شود.این امر را خیلی بعید مشمارید زیرا از این قبیل‌حوادث بسیار اتفاق افتاده است.
اگر پستان شما شیر ندارد می‌توانید از شیر گاو استفاده نمایید.ولی‌چون شیر گاو غلیظتر از شیر زن می‌باشد و قند کمتری دارد قدری آب وقدری شکر به آن اضافه کنید.یا از شیرهای پاستوریزه استفاده کنید یااینکه شیر را در حدود بیست دقیقه بجوشانید تا اگر دارای میکروب است‌کشته شود.شیر داغ یا سرد به بچه ندهید مواظب باشید حرارتش به اندازه‌حرارت شیر مادر باشد.بعد از هر دفعه که او را شیر میدهید شیشه وسر شیشه را کاملا بشویید،مخصوصا در تابستان،زیرا ممکن است آلوده ومتعفن گردد و به سلامت‌شیرخوار آسیب رساند.مواظب باشید شیر فاسد ومانده به او ندهید.برای شیر دادن بهتر است از شیشه‌های درجه‌دار استفاده‌کنید تا مقدار خوراکش منظم گردد.
اگر می‌خواهید از شیر خشک استفاده کنید حتما با پزشک اطفال‌مشورت نمایید زیرا شیر خشک انواع مختلفی دارد باید پزشک تعیین کندچه نوعی از آنها با دستگاه گوارش طفل شما تناسب دارد به هر حال دقت‌کنید تازه باشد.
می‌توانید گاهی هم آب میوه به کودک بدهید.از پنج‌شش ماهگی‌کم کم به غذا خوردن عادتش بدهید می‌توانید از سوپ رقیق استفاده کنید.
می‌توانید بیسکویت‌یا نان قندی تازه را در آب حل کرده به او بخورانید. ماست‌شیرین و پنیر تازه نیز مفید است.از نه ماه به بعد از غذاهای‌خوراکی خودتان قدری به او بدهید.نوزاد هم مانند شما احتیاج به آب پیدامی‌کند اگر احساس کردید تشنه است آبش بدهید.گریه و بیتابی اطفال‌گاهی در اثر تشنگی می‌باشد.غذاهای رقیق و متنوع به او بدهید مخصوصامیوه‌جات و سبزیهای پخته و سوپ استخوان برای اطفال مفید است.اما تامی‌توانید دستگاه گوارش جدید و بی‌عیب آنها را به وسیله چای مسموم‌نسازید.
بهداشت و نظافت کودک را کاملا رعایت کنید.رختخواب ولباسهایش همیشه تمیز باشد. کهنه‌هایش را زود بزود عوض کنید.
دستهایش را با آب و صابون بشویید،از حمام دادن و شستشوی او غفلت‌نکنید.زیرا کودک در مقابل میکروبها چندان استقامتی ندارد،اگربهداشت را رعایت نکنید ممکن است‌بیمار یا تلف شود.
از بیماری‌هائی که واکسن دارند مانند:آبله،سرخک،سیاه سرفه،آبله مرغان،مخملک،فلج اطفال،به وسیله واکسن قبلا از آنها جلوگیری‌کنید.علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد.
خوشبختانه واکسن این قبیل بیماریها در بهداریها مجانا در اختیارشما گذاشته می‌شود.
اگر قوانین نظافت و بهداشت را کاملا رعایت کنید می‌توانیدفرزندانی سالم و شاداب و نیرومند پرورش دهید و از خویشتن به یادگاربگذارید.

 

 

 

منبع: ام بوک

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    دوست دارید بیشتر چه مطالبی در سایت قرار بگیره؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4105
  • کل نظرات : 26
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 107
  • آی پی امروز : 48
  • آی پی دیروز : 260
  • بازدید امروز : 581
  • باردید دیروز : 1,523
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 8
  • بازدید هفته : 581
  • بازدید ماه : 10,202
  • بازدید سال : 96,712
  • بازدید کلی : 20,085,239