loading...
پایگاه آموزشی تفریحی کمپنا
milad بازدید : 3047 یکشنبه 20 بهمن 1392 نظرات (0)

رمان وحشی امادلبر(فصل اول)

رمانی بسیار بسیار زیبا و خواندنی از دستش ندید!!!

ژ

خلاصه ی رمان:

اگر خاندانم نفرین شده...اگر انگشت نمای خاص و عام شدیم...اگر پدرم زنا کار بوده...اگر مادرم خیانتکار بوده....اگر برادرم از دوری یار در خیابان ها نفس های آخرش را کشید...غمی نیست...اندوهی نیست...زجری نیست...دردی نیست...اما...

خواهرم را ...پاره ی تنم را...تنها دلیل زندگیم را...وجودم را...نابودش کرد...پر پرش کرد..دلش را شکست و او را گرفتش....از من...از منی که جنسم از سنگ است...از منی که بی احساس تر از آهنم...از منی که سنگدل تر از شیطانم...

آتشم زد...آتشش میزنم....نابودم کرد...نابودش میکنم...جگرم را خون کرد...جگرش را خون میکنم...پست فطرت امیدم را گرفت ...کمرش را خم میکنم....

قلبم را تکه تکه کرد...بند بند وجودم را لرزاند...زمینم زد...بی انصاف..زندگیم را جهنم کرد...پس چرا من نکنم!!

لعنت ...لعنت به تو که چشمانم را از نفرت.. خون کردی...لعنت به تو که خوی وحشی ام را برگرداندی...

من شینا...فرزند ارشد خاندان سلطنتی و بزرگ جهانگیر.. قسم میخورم به اجدادم... روزی بر زمینت خواهم زد...

تیر من رها میشود...تیری که روزی جگرت را خون میکند...و به جایی نخواهد نشست جز....

قلبـــــــــــــت....

نویسنده:مهلاعلی راد

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    دوست دارید بیشتر چه مطالبی در سایت قرار بگیره؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4105
  • کل نظرات : 26
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 107
  • آی پی امروز : 265
  • آی پی دیروز : 202
  • بازدید امروز : 595
  • باردید دیروز : 356
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,288
  • بازدید ماه : 6,651
  • بازدید سال : 93,161
  • بازدید کلی : 20,081,688